ای یار!
ای یار!
ای یارِ بی غبارِ یگانه
ای گرامی
ای عشق
مرا به دشتهای بی انتهای بی نظیر ببر
به باغهای شادی ومهربانی
به خاطره های دور
به کوچه های کودکی ونوجوانی
و دوستی ها و رفاقتهای سالهای دیروز
مرا ببر ای یار
ای یار لحظه های خوشبخت
ای هوای تازه
ای با تو من خرم و آبادان
که با تو لبالب شکوه و امیدم
و بی تو سراسر کویر وتاریکم
مرا ببر ای یار
مرا ببر ای یار!
18.07.2013
***********
زندگی ابری
صبح که بر می خیزم
با چشمانی برآمده و تبدار
از رختخواب تکراریِ رخوتناک
پیراهن پیرم را می پوشم
و با عصای خسته ام
به پارک میروم
روزهای بارانی
در خانه می مانم
صدای رادیو
و بوی قهوه ودود سیگار
اتاق را شلوغ میکند
با این وجود
اغلب دلم تنگ میشود
برای پسرم که باز نگشت
همسرم که از خواب برنخاست
و خودم
که روی دست خودم مانده ام.
31.07.2013
**************
Neli نلی!
وقتی هواپیماهای وحشی
شهر را زخمی کردند
بیست وچهار سال داشت
او زنی خوشبخت بود
عشق انگیزو بی دغدغه
به آینده چشم نداشت
و در گذشته زندگی نمیکرد
و گرم تماشای زیبائیها بود.
07.08.2013
**************
من ایرانم!
من ایرانم
پراکنده وتاریک
درهم شکسته وزخمی
پسرانم را ویران کردند
دخترانم را غارت نمودند
ومادران وپدرانم را
سوگوارِ زخم ومرگ
در گورستانها رها ساختند
من ایرانم!
02.07.2013
م. ساقی
m.saghi94@gmail.com
http://httpmsaghi.blogspot.de/