ali-azari-nemayesh-mordeha1.jpg
باقر مرتضوی

على دائى من و اجرای نمایش مرده‌ها در تبریز

اين كه چگونه نمایش به شیوه مدرنِ خویش در ایران پا گرفت و نخستين گروهای تئاترى چگونه آغاز به کار کردند و یا اولین نمایش در کدام شهر بر صحنه آمد، و يا اصلاً نخستين نمايشنامهنويس ايران چه كسى بود، روايتها مختلف است. اطلاعات من نیز در این عرصه ناقص است و نمىخواهم وارد اين موضوع تخصصى شوم. اما در تاريخ تئاتر ايران از جليل محمد قلىزاده (۱۹۳۲-۱۸۶۹میلادی) به عنوان يكى از بازگشايان و پيشكسوتان اين راه ياد مىكنند. و نيز می‌دانيم كه جليل محمد قلىزاده به عنوان ناشر مجله طنز " ملانصرالدين" در ايران شهرتى به سزا داشت.



bijan-baran.jpg
بیژن باران

پسرم!

اکنون در پیریم.
هر ۶ماه موی فلفل نمکی مرا
با نمره ۴ می زنی-
درست مانند دوره دبستان
در کوچه چاله حصار گلبندک،
ناف تهران.



س. سیفی

پسر جریر نگفته است / بلعمی

ابوعلی بلعمی آنجا که لازم می‌بیند بین گفته‌های تبری با نوشته‌های دیگران خط فاصلی روشن ترسیم می‌کند. چنانکه در پایان یا آغاز بسیاری از روایت‌های خویش یادآور می‌شود: "پسر جریر ایدون گوید" ، "محمد بن جریر آن را یاد نکرده است"، یا "پسر جریر گوید بدین کتاب اندر" و همچنین "محمد بن جریر روایت نکرده است" (ص242). حتا در روایت خود از وقایع تاریخی چه‌بسا کار را به آنجا می‌رساند که می‌نویسد: "و من چنین گویم که محمد بن جریر اندرین حدیث غلط کرد". باز در جایی دیگر از کتاب، گفته‌های تبری را این‌گونه نفی می‌کند: "و محمد بن جریر ایدون گوید، کین خبر غلط است". چراکه هرگز نمی‌تواند نسبت به گزارش‌های تبری بی‌تفاوت باقی بماند. او ضمن ترجمه‌ی خویش از تاریخ تبری همه جا دیدگاه ویژه‌ی خود را در متن کتاب به نمایش می‌گذارد.



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

طلوع يك دوستي
آلبر كامو، نويسنده، رنه شار، شاعر

انتشار مكاتبات آلبر كامو ـ رنه شار توجه بسياري از مخاطبان فرانسوي زبان را به خود جلب كرد. آشنايي اين دو هنرمند به دوستي عميقي انجاميد، تا بدان حد كه آلبر كامو در بارة غناي شعر رنه شار و تأثيري كه اشعار اين شاعر بر شعراي هم‌عصر خود گذاشته است، مقالات زياد نگاشت. اين مكاتبات گوياي رابطة عميق اين دو هنرمند معاصر فرانسه است.



Aliasghar-Rashedan05.jpg
علی اصغر راشدان

سربازها

امروز سوژه بکر دیگری تو خودش غرق واز همه ی آدمها و جریان های دیگر منفکم می کند. ده بیست سرباز باکوله بار و اسلحه های مدرنشان، تفنگی بین کلاش وژث، پیداشان می شود. گویااز پادگان یا شهری دیگر می آبند. ترف پونکت شان زیر ساعت قدنماست. همه ی سربازها دور هم حلقه مبرنند. طبق معمول و روحیه ی جوان سربازی، شروع می کنند به بگو بخند و شوخی و قهقهه زدنهای پر صدا. سربازها یکی یکی یا چند نفر باهم، انگار میروند خانه هاشان. سوئیس ارتش رسمی ندارد. تو جنگ جهانی دوم بی طرف و تنها کشور اروپائی است که هیچ حمله ای بهش نمی شود. همه ی جوانها باید حدود شش ماه دوره ی سربازی را بگذرانند. در پایان دوره خدمت سربازی اسحله شان را میبرند خانه



رضا اغنمی

جنگ و جنگ افروزان

نقد ویررسی کتاب

کتاب ازدیدگاه دین سنتی اسلام تدوین شده است. با ذهنی پُر و لبریزاز یاد مانده های دور ودراز گذشته ها. ناخوانا با تمدن روز و روزگار اکنون. و نادیده گرفتن دگرگونی ها و پدیده های علم و صنعت جهانی. بازخوانی حدیث طاعت وبندگی. مکتوم ماندن درد اصلی جامعۀ افغان و ناگفتنی های بسیار درانگیزه های رشد خشونت و جنگ های ویرانگر داخلی، ضعف کتاب است به امید این که درچاپ بعدی منظور و بازنگری گردد.



VidadFarhoudi06.jpg
ویدا فرهودی

غیرت تو ای زن

ورزشگه آزادی با غیرت تو ای زن
سرمست شد از شادی،تا کور شوَد دشمن

میهن که جسارت را در چهره ی تو می دید
لبریز شد ازمستی وز همت هم میهن



ali-saddighi2.jpg
علی صدیقی

شواهدی بر شاهد بازی در شعر پیشا مدرن فارسی

به یقین موضوع “شاهد بازی” در ادبیات کلاسیک فارسی هیچ نسبتی با مفهوم همجنسگرایی ندارد. همجنسگرایی مفهومی مدرن و متاخر است و بر پایه خواست رضایتمند و هم گاه عاشقانه دو فرد، معنا می یابد، در حالی که همجنس خواهی مذکر در ادبیات پیشامدرن فارسی تنها یک چهره دارد و آن فاعلی است که شعر و نثر را روایت می کند و در آن سو که غالبا پسری نوجوان است هیچ حقی در بیان احساس خود ندارد و دیده نمی شود.



Mohammad
محمد احمدیان(امان)

برای آن شاعر

برای آن کودک
مادر می شوم

برای آن نوجوان
پدر می شوم



علي آشوری

زبان در مسیر فرهنگ سازی به عناصر پایه

اقاي كدكني درفایل صوتی1 اخير شان گفته اند که زبانهاي محلي توانایی مقابله با شکسپیر در ادبیات انگلیسی ویا با پوشکین درزبان روسی را ندارند و همچنین یاد آورشده اند که زبان های محلی به گفته ایشان پشتوانه هایی مثل حافظ و سعدی و‌غیره ندارند لذا حقی برای سخن گفتن ندارند وفقط فارسی است که این حق را نمایندگی می کنندو مثال هایی هم اورده اند و تحقير ی نیز به زبان اردو هم كرده اند. اگرچه اوسعی می کند دربخشی ازهمین فایل صوتی به اهمیت زبان های محلی هم اشاره ای داشته باشد.



بهروز داودی

نم نمِ باران

آن جا
كه
پيش از تو
زودتر از صبحِ زود
به خيابان ميزند
نم نمِ باران



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

چون نيک نظر کرد، پر خويش در آن ديد

من، زمان انقلاب در ايران نبودم. بعد از انقلاب که به ايران بازگشتم ، پس از حدود يکی دو هفته ای به محل کارم که "واحد نمايش" تلويزيون بود، رفتم؛ رفتم به دفتر رئيس واحد نمايش- آقای داود رشيدی – که در طبقه ی دوم بود و طبق معمول قبل از انقلاب ، پس از زدن چند ضربه بر در اتاق ، صدای آشنا ومهربان اورا شنيدم که گفت: " بفرمائيد" . در را که باز کردم و چشمش به من افتاد، با تعجب از روی صندلی اش برخاست و گفت:" سيف! توئی؟! کی برگشتی؟!"



ا. رحمان

و چنین است و بود
که کتابِ لغت نیز به بازجویان سپرده شد

نیمه های شب می آیند
در سکوتی که صدای پای مورچه هم
می آید
همیشه اینگونه است
با چند سوال ساده



بهمن پارسا

این پیر ، آن جام، این پیاله

به یاد دارم، و به روشنی به یاد دارم؛
آنروزها جامِ جهان نما بود
جامِ جهان نما به وسعت یک روزنه
با آیینه یی کِدِر و دود گرفته
گویی لوله ی "لامپا" بود!



Mahmoud-Kavir.jpg
محمود کویر

رویای چمدان عنابی برای ثلاث

چمدان عنابی در دست، کفش کتانی سپید به پا، شلوار جین آبی هم گویا پوشیده بودم. توی خیابان پر از جن بود. جن. جن های بسیار. با سم های گرد . ناخن هایی سیاه و بلند، گیسوانی سپید و دراز. ورجه ورجه کنان و غیه کشان جلوی ماشین ها را می گرفتن. دهان مسافران را بو می کردن. دستاشون را بو می کردن. چشماشون را بو می کردن. چند تا چند تا طنابی بلند بر کمر، تابوتی شکسته بر شانه از روی خاکریزها بالا و پایین می رفتن.



صادق شکیب

نقدی به رمان(مدار صفر درجه)

نوشته ی احمد محمود

استخوان بندی رئالیسمی که احمد محمود در این رمان آنرا پی می ریزد بر خلاف آثار چند دهه پیش نویسندگانی که رئالیسم آنها تک خطی و یک بعدی می بود ، چند وجهی و در ابعاد مختلف هنری پی ریزی و شکل گیری شده که بسی کار پر ارج و ستودنی است ودقیقاً حسن کار در اینجاست . ما به همین خاطر با یک رمان خوب و به یاد ماندنی و اثری دلنشین که سالیان درازی در بین ما خواهد ماند رو بروایم .



دکتر منوچهر سعادت نوری

مرد راه: از نگاه برخی سخنوران پارسی گوی

توصیف "مرد راه" به وسیله ی شاعران و سرایندگان ایران متفاوت است. در مجموعه زیر، "مرد راه" از نگاه برخی سخنوران پارسی گوی از جمله سعدی، حافظ، عطّار نِیشابوری، جامی، فروغی بسطامی، پروین اعتصامی، ملک ‌الشعرای بهار، شهریار، دکتر شفیعی کدکنی و دیگران ارائه و مرور می شود:



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

سه رخ - ایران امروز

بهناز جعفری بازیگر سینما و تلویزیون مانند بسیاری از چهره های سرشناس در سینمای ایران پیام های زیادی در شبکه های اجتماعی دریافت می کند ولی به ندرت به آن ها پاسخ می دهد. یک روز دراینستاگرام خود پیامی از دختری جوان به نام مرضیه شنید که به نظرجدی میرسید و به دنبال آن ویدئویی دریافت کرد که در آن مرضیه به دلیل اینکه خانواده اش به او اجازه تجصیل در مدرسه هنرهای دراماتیک و بازیگری را نمی دهند اقدام به خودکشی می کند. در همان زمان هم روزنامه ها درباره دختر جوانی مطالبی نوشتند مبنی براین که وی بخاطر عدم اجازه والدینش برای ورود به سینما دست به خودکشی زده است .



aliasghar-rashedan5.jpg
علی اصغر راشدان

دولت

(به مناسبت مجلس افطاری دولت )

من و وهاب تصادفا یک روز تو اداره استخدام و همان ماه اول رفیق ششدانگ شدیم. پاتوق نیم ساعت پیش از شروع کار اداری هر دو نفرمان شد آبدارخانه. من مجرد بودم و تو آبدارخانه صبحانه می خوردم. آبدارخانه دار برام املت درست میکرد. وهاب دواستکان چای می نوشید و باهم گپ میزدیم. نفسی گرم و مطالعات ادبی و تاریخی داشت و تعریف های خوبی می کرد. جوانکی تازه از سربازخانه مرخص و بلافاصله وارد اداره شده و هنوز چشم و گوش بسته بودم. پام رابه اطاق زنده یا دسیاوش کسرائی کشاند. چند سال با مثلا شعرهام وقتش را می گرفتم، با برخوردی خوش و حوصله تمام راهنمائیم می کرد...



س. سیفی

سایه‌ی اندیشه‌ی ابن مقفع در آثار سعدی

ابن مقفع دانسته و آگاهانه گذشته‌ی پربار تاریخی ایران را رو در روی فرهنگ مهاجم و غیر خودی عرب‌ قرار می‌داد تا آنان، به عقب‌نشینی از سنگرهای خویش مجبور گردند. در گزارش‌هایی از این دست شاهان ایرانی نمونه‌هایی کامل از اخلاق انسانی به حساب می‌آمدند تا مشروعیت خلیفه‌های عباسی را به هیچ شمارند. پس از ابن مقفع، به منظور پیگیری و ادامه‌ی راه او پندنامه‌های فراوانی از شاهان و وزیران ایرانی انتشار یافت. این پندنامه‌ها گفته‌هایی از انوشیروان، بزرجمهر، اردشیر بابکان، جاماسب و دیگران را در بر داشت که بعدها نمونه‌های فراوانی از آن به همه‌ی کتاب‌های عربی یا فارسی راه پیدا کرد. به واقع سعدی آغازگر چنین پدیده‌ای نبود. همچنان که با او نیز چنین موضوعی خاتمه نیافت.



ا. رحمان

«نفهمیدید دوست داشتن را...»
و «تنهایِ بی قرار»

خدا.../ سایه بیهودگی تان را
از سر ما کم نکرد،
نفهمیدید دوست داشتن را
زیادش مال‌‌ شماست
ما یک درصدی هستیم؛
افتادیم تهِ ورطه ای سیاه



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

به مناسبت به سامان رساندن پژوهش چهارده جلدی
معرفی یک کتاب جامع

تورقی در مقدمه‌ای بر ادبیات فارسی در تبعید، نوشته‌ی ملیحه تیرهگل

این کتاب به پنج فصل تقسیم شده است. نویسنده در فصل اول به تشریح چند مفهوم بطور فشرده پرداخته است. این مفاهیم، همانطور که تیره‌گل خود اذعان دارد، به عنوان ابزار کار به کار رفته‌اند. در فصل دوم به نظرات منتقدان «درون مرزی» نسبت به آثار نویسندگان «برون مرزی» پرداخته است. در فصل سوم از دیدگاه یک منتقد به مضامین و زاویه دید و تکنیک آثار هنری پرداخته است. نویسنده در این فصل بحث کشافی را در رابطه با جابجایی، تبعید و پیامدهای آن پیش کشیده است، هم از دیدگاه فرهنگی، هم از دیدگاه سیاسی. مسائلی از این قبیل: سفر اجباری، مسئله زبان و هویت، تفاوتهای فرهنگی و آداب و رسوم، و مهمتر از همه مسئله از خود بیگانگی.



محمد جواهرکلام

درباره ادبیات عرب و نویسندگان و شاعران عرب

اگر زمانی جامعه خوانندگان فقط نجیب محفوظ را از رهگذر تصاحب جایزه نوبل می شناخت، یا مثلا فقط با آثار جبران خلیل جبران یا نزار قبانی آشنا بود، امروز دایره شناختش از نویسندگان و شاعران فراتر رفته است و از پرتو تلاش مترجمان جوان، و دانشکدهای تخصصی ، خواننده با دهها نویسنده و شاعر جدید عرب آشنا شده است. بعضی مترجمان هم که انگلیسی می دانند، آثار ادبی عرب را از ترجمه های انگلیسی یا فرانسه آن به فارسی برگردانده‌اند.



bineshe-zibarouz3-s.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

دیدار معنوی مثنوی
بایزید بسطام

(بخش نخست)

بایزید بسطامی به سال ۱۶۱ هجری قمری در شهر بسطام خراسان دیده به جهان گشود و پس از هفتاد و سه سال در ۲۳۴ هجری قمری دیده فروبست . آوازۀ زندگی وی چنان گسترده شد که امروزه در پس گذشت بیش از هزار و دویست سال هنوز نمی توان جدا از افسانه هایی که در باره اش بر ساخته اند به شرحی دقیق از تاریخ آن پرداخت .



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

نگران روزه تان نباشيد!

خب، بعله، بستگی به آدمش دارد؛ البته، بلا نسبت شما، هميشه، آدم هائی هم پيدا می شوند که چوب لای چرخ بگذارند و هی بگويند که ما، اين را می خواهيم يا آن را می خواهيم؛ خب، حتما، برای اين مخالفت خوانی های خودشان هم ، دليلی دارند! منظورم به شما نيست. نخير. گله و شکايتی هم در کار نيست. نخير. اصلا و ابدا. هی شعار می دهند که خواستن، توانستن است! درست است. ما هم مخالفتی با اين نداريم که هرکسی به هرچی که دلش می خواهد و آرزويش را دارد، برسد! ولی، خواستن داريم تا خواستن! متوجه منظور من که هستيد؟!).