mansour-khaksar.jpg
منصور خاکسار

حقوقی: شاعری آشنا به ظرفیت های پنهان در کلام

نمی دانم چرا بر مرگ حقوقی ـ حتا از همین گزارش کوتاه و آزاردهنده ـ غبطه خوردم. نه اینکه ارزش زندگی پربار ادبی او را نادیده بگیرم و یا دریغ خوار مرگ او در این شرایط نباشم. نه. تنها به آنی از ذهنم گذشت که دیری است گزارش خوانِ دوستانی شده ام که در پی هم ـ و نه دور و نه دیر ـ می روند. با سنی نزدیک به من و اگر هم بیش، نه به سالیانی چندان.
مرگی که با من تاکنون میانه خوبی نداشته است. هر چند به جستن اش زیادی برخاسته ام.



میرزاتقی خان

هم گفتن جرم است، هم نگفتن

از روزی که آقای خامنه ای گفتند باید مواظب ناگفته های خود هم باشید، خواب راحت بر من حرام شده است . می دانید چرا؟ ناگفته زیاد دارم و می ترسم برایم مسئله شود.
مثلا من تا به حال نگفته ام که دلم می خواهد مثل بقیه مردم دنیا، به میل و سلیقه خودم لباس بپوشم و موهایم را هرطورکه دلم می خواهد آرایش کنم. با وجود اداره منکرات، گفتن چنین حرفی دل شیر می خواهد. خدا کند بابت نگفتنش زندانی ام نکنند!



shafei-nasab.jpg
جعفر شفیعی نسب

به قلبم می نگرم

آماده است
تا سوراخ شود.
شلیک کنید.
پنجره ای باز می شود.




عباس سماکار

زبان سرخ تو

علفزار تنت
پر از بوی اسب سرکشی ست
که به تاخت
در پرتو خورشید شب هنگام
از تو دور می شود



جهان آزاد

آی.... ای آزادی

سرود ششم

تو پایان تشنگی،
و خنکای چشمه ای
در ریشه،
ریشه ی علف،
وریشه ی بابا آدم



رضا بی شتاب

«ترانه» ی تن ها

برای ترانه ی موسوی

زیباترین ترانه ی تن ها
هنگام که آهنگِ گامها
هنگامه می کند به پا
صداست، صدا در صدا...
با «نُت» های سوناتِ مهتاب
گفتی که موسیقیِ ققنوس می خندد



bijan-baran.jpg
بیژن باران

یادها- احمد شاملو

از چهره های مطرح علم، هنر، ادبیات غرب و ایران در سده 20م خاطرات دیداری وجود دارد که بمرور نوشته و نشر می شوند. عکس آنها از گوگل تصویری گزینش شده؛ معیار این گزینش نزدیکی عکس به زمان خاطره است. این خاطرات با عنوان یادها شامل سهراب سپهری، فروغ فرخزاد،تختی، دکتر ساعدی، محجوبی، دیراک، ثریا، محصص، ویگن، اخوان، تئودوراکیس، وزنسنسکی، باربارا والترز، انتونی کویین، جسی جاکسون، ارسکین کالدول، نورمن میلر، زاده، .. می باشند.



bayegan.jpg
رضا بایگان

خنجرهای خون آلوده

پاسخ را از چه کس باید گرفت ؟
آنگاه که
بر سردر عدالتخانه ،
پرده ای از رسوائی آویخته اند،
تا چٌرتِ میانه ی روز عدالت بهم نخورد .



bagher_momeni.jpg
باقر مومنی

از گورستان آغاز شد،
انفجار سبز

گفته بودند در دانشگاه فرود می‌آید
بر تختگاه گورستان نشست.
و چون نفس تازه کرد با فریاد مرگ
جنگ را «برکت» و صلح را «جام زهر» خواند.



reza-maghsadi.jpg
رضا مقصدی

دریا نوید ِ سبز ِ "ندا" را شنیده است

زیبایی ِ زمانه صدا می زند ترا
از هر طرف، ترانه صدا می زند ترا
****
در جان ِ این درخت ِ تناور روانه باش!
شادا که هر جوانه صدا می زند ترا



kazem-amiri.jpg
مهدی استعدادی شاد

کابوس زوال

در یادبود کاظم امیری

کاظم که گمان میکنم اسم شناسنامه ای و مدارکش حبیب امیری عزیزآبادی بوده است، گرچه هرگز تلاشی برای چاپ کتاب نوشته های خود نکرد ولی یکی از اولین پیشقراولان استفاده از اینترنت و ایجاد سایت شخصی بود. سایتی که کار های خود را در آن منتشر میساخت. مثل طرح و نقاشی های خود یا نقد آخرین رُمان هوشنگ گلشیری و مصاحبه با یدالله روءیایی را. این مطالب در نشریه "کارنامه" چاپ ایران نیز به چاپ رسیده است.



nasim-khaksar-200.jpg
نسیم خاکسار:

جامعه ادبی می‌تواند به بالندگی جنبش کنونی کمک کند

من هم معتقدم ما هیچ وقت نمی‌توانیم برای مردم ایران یک رنگ و یک عقیده و یک نگاه و نظر داشته باشیم. مردم ایران هم مثل تمام مردم دنیا عقاید مختلفی دارند. اما در حال حاضر همه‌ی آنها با صدایی که در ایران برمی‌خیزد، همدل و همبسته هستند. صدای مردم ایران صدایی‌ست که تقاضای آزادی دارد، تقاضای دموکراسی دارد و از خونریزی‌ها و بازداشت‌هایی که صورت می‌گیرد و شکنجه‌های وحشیانه آزرده شده و الان وجدان بشری و وجدان هر انسان ایرانی از این رویداد آزرده است. به نظر من می‌آید که الان دفاع از مسایلی که در ایران می‌گذرد یک دفاع حیثیتی‌است.



بابک یحیوی

۲۵ خرداد ۱۳۸۸





rashel.jpg
راشل زرگریان

عقیق ذوب شده

(به یاد شادروان ترانه موسوی)

عزیزم, اهریمنان بادیدن توفرصت را غنیمت شمردند وتورا ربودند. توذوب شدی. اما برای تبه کاران و جنایتکاران این هم کافی نبود بلکه بیکر نیمه جان تو را به آتش کشیدند که شاید اثر و نشانی از تو باقی نماند که شاهد جنایت آن ها باشد. اما آنها کور خواندند. تو به آزادیخواهان هموطنت ملحق شدی. نام تو مانند جان باختگان, نداها, سهراب ها, محمدها, و بقیه عزیزان بیوند خورد. روح باک شما به دنیا ثابت کرد که ایران .. سرافراز و باینده است.



عباس سماکار

دستگیری

و شاید کشف کنند
که رنگ سبز پیراهنش
بازتاب ترانه سرود جنگلی ست
که بی آنکه بداند
از او دزدیده اند



shamloo.jpg
بیانیه‌ کانون نویسندگان ایران

به مناسبت نهمین سالگردِ درگذشت احمد شاملو

نُه سال از خواب ابدی شاعر بزرگ ما گذشت، اما شور و بیداری و امید در ترانه‌های رهائی او هم‌چنان موج می‌زند و شاید هیچ‌گاه مانند امروز به ما نزدیک نبوده است. شاملو، شاعر آزادی، شاعر آینه‌ها و رویاها، شاعر تعهد به انسان و بیزاری از وَهنی که بر تبار انسان می‌رود، حضور انسان را بر آفاق روشنِ آگاهی و رهائی، حیاتی جاودانی بخشید. او بود که در دشوارگذرترین گریوه‌ها و گردنه‌های خطرخیزْ مردمان را صلا در داد:
من درد مشترکم، مرا فریاد کن!



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

تا بغبغوی دورتر ِ مانده در هوا...

من ايستاده بودم و من با عبور ابر
در ذهن دور ِ دورترين خاک، رُسته بود
بارانِ بعدتر، نفس خشک باد را
در عطر خيس پيشتر راه، شسته بود



جهان آزاد

سرود خاوران

ای که درهرگوشه ا ت جویی روان
از بلور اشک گرم مادران
نام تو یاد آور آزادگی است
آسمانت خاور آزادگی است



bijan-baran.jpg
بیژن باران

نسترن سرخ

در این هوای فشرده و فشار
از سبز شمال، آتش جنوب؛
تا نخل خاور و باختر پر چکاد-
پرستوهای برابری در هوای آزاد



bayegan.jpg
رضا بایگان

« ندای ما ندای تمام ما»

خرده مطالب

دوستی نه به طنز بل در جدیت کامل گفت ،، مایکل جکسن با مرگش مسیر خبر ها جهانی را از ایران بسوئی دیگر تغیر داد ،، شاید که حرف آن دوست درست باشد.
بی تردید او یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان در صحنه و عرصه موسیقی جهان بوده است و نامش با تاریخ موسیقی گره خورده است . زندگی خصوصی و مسائل شخصی آن هنرمند که نمی شود آنان را کامل پذیرفت و یا رد کرد به من ربطی ندارد . من به موسیقی پر بار او ، که نمی شود آنرا از حافظه ها پاک کرد فکر می کنم .
و برای آنکه پیوندی بین مایکل جکسون و اوضاع فعلی ایران را بتوانیم که بنوعی دریابیم ، ترجمه یکی از ترانه هایش را می آورم ، این ترانه یا تصنیف بدلیلی ریتمی که دارد در ذهن ما آبادانی ها موسیقی بندری را زنده می کنند ( موسیقی بندری از نوع شنبه زاده هنرمند خوب بوشهری نه بندری تولیدی نابندری های لوس آنجلس ) و شاید که شنیدنش خالی از لذت نباشد



عباس گلستاني

آن روز

آن روز
ماه هم
به خیابان خسروی آمده بود
شلوار لی به تن داشت
یکی انگار
قفل از دهان ما گشوده بود



n-afshari.jpg
نادره افشاری

چیز همبستگی!

را بزنم.
تنها مرد ِ حاضر در نشست هم بساطش را جمع کرده و رفته بود. حالا در این نشست ِ «چیز همبستگی» فقط من بودم و این بابای «چیز همبستگی» که نزدیک بود دست به یقه شویم. بابا که حوصله اش سر رفته بود، سرش را کرد تو سالن که:
«بابا جون، مثل این که اینا رو نشناختی؟ اینا اگر گوش شنوا داشتن که کارشون به اینجاها نمیکشید!»
گفتم: «مگه شما اینا رو میشناسین؟»



عباس سماکار

مادران میدان

کلامی از آتش
و طلای مذاب خونی که لبانت را خیس میکند
بازتاب زلال اشکی ست
که بیشتاب فرود میآید
تا دلاوریها و به خون خفتنت را
در پیشگاه مردم جهان شهادت دهد



علیرضا زرّین

آخرِواژگونۀ شاهنامه:

کشته شدن ِسهراب بدستِ نابکاران

اشک های شور و خشک
بر چشمان سوختۀ سوگوار
مویه و شیون ِ مادرِ سهراب
و ضجۀ مادران و پدران
برادران و خواهران



reza-maghsadi.jpg
رضا مقصدی

در روزگارِ خار ، گلی پروريد و رفت

آواز را برای تو می‌خواند
وقتی که در گلوی تو ديوارها نشست.
پرواز را برای تو می‌خواست
وقتی پرندگانِ صميمی
در پشتِ خاطراتِ مه‌آلود، گم شدند



»  « نمایشنامه ی میدانی / خیابانی » « بهاران خجسته باد »
»  سرود پنجم
»  ماهِ مهربان
»  به یاد سهراب اعرابی و همه جانباختگان راه آزادی و استقلال
»  سراغ ریشه را بگیر
»  پاسخ امام زمان عج... به سرلشگر بسیجی حسن فیروزآبادی
»  ما
»  شعر
»  وطن خیابان و / خون زلا لت/ شنبه ها / چه طعم عاشقا نه ای دارد !
»  تغییرات
»  درس زندگی
»  تپه انگور
»  اقدس
»  صبح نزدیک است
»  "پروانه ها "
»  چقدر وقت گذاشتی تا دوباره صدایم کنی
»  چراغ رابطه، روشن است یا خاموش ؟
»  هجدهم تیر
»  آتش آزادی
»  نایاب شدن سنگ پای قزوین!
»  روزِ باران
»  گفتار خیابانی ۲
»  روشن تر از صدای سکوت!
»  ايران
»  درسینه ی صبور ِ ما، سی سال غم نشست
»  تو گل فردایی ندا
»  شطرنج
»  بازم صدای مهتاب
»  شاهنامه کتاب داد، خرد، شادمانی، هنر