برای بچه های خیابان
احتمالاَ باید همین حرف ها را زده باشی
که اینطور باد در گوش هایت می پیچد
و از درد و سوزِ باطوم و گاز اشکآور و شکنجه بی تابی
باید همین باشد
و اِلی
توهم می توانستی از پیچک ها و ترانه ها
برای پسری که دوست داری
دسته گل بسازی
علفزار تنت
پر از بوی اسب سرکشی ست
که به تاخت
در پرتو خورشید شب هنگام
از تو دور می شود
و ماه
ماه
ماهی که که همیشه دوستش داشته ای
لبخند می زند
و مثل مادرت
نگاهت می کند
#
تمام ماجرا همین است
زبان سرخت
پرچم سبزت را بر باد داده است
و تنت آش و لاش است
اینک
اسب سرکش جانت
که در پرتو ماه
به تاخت
از تو دور می شود
* * *
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد