Hasan-Hesam2.jpg
حسن حسام

اندوه ماه ِ خسته (۱)

پسرک با چشمانی سرخ
و نگاهی بی رمق
به ماه خیره شد
ماه خندید و چشمکی زد :
نیازی داری ؟



Nilofar
نیلوفر شیدمهر

بازمانده

چشم نیست
خودِ اشک است
که نمی‌چکد

دهان نیست
خودِ بغض است
که نمی‌ترکد



شیرکوبی کس

«روسپی گری»

ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)

روسپی گری!
درخیابان مرکزی
پیرهن اش رابالاکشید و
فریاد برآورد
من فقط تن خودرامی فروشم



ا. رحمان

این پازلها...

چاقو...شریان زندگی را ،
می درد...
تو هم می بینی...
این تکه های پازل را،
کنار یکدیگر بگذار



آرش اسلامی

برای گورخواب‌های پایتخت

دیگر هیچ شباهتی به انسان ندارم
وقتی گور خانه می‌شود
زیبایی
دشنامی‌ست بر پیشانی من
و ماه
باران
آینه
شرم دیماه روزگار است



bineshe-zibarouz3-s.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

دیدار

شب است و موج ها بر سینۀ ساحل
گرفته هر یکی دامان خود در دست،
به غوغا جمله می تازند.
کف آلوده درون ِ نقرۀ مهتاب



Azade-Soleymani.jpg
آزاده سليمانی

مصائب یک «منتقد» در جامعه ی ایرانی

در جایگاه یک «منتقد» آزاد و مستقل از هر وابستگی حزبی و ایدئولوژیک، در هشت سال گذشته‌ی فعالیت اجتماعی و نوشتاری‌ام به طیف گسترده‌ای از موضوعات به طور مفصل (در شکل مقاله و مصاحبه تلویزیونی و رادیویی) یا گذری (در قالب پست فیسبوکی) پرداخته‌ام. مقالاتی از من موفق شد در مواجهه با بستر بارور اجتماعی جریان‌ساز شود مانند «طبقه‌ی نوین، آقازاده‌ها و سلبریتی‌ها و لایف‌استایل نوکیسگی» (کیهان لندن) و بحث‌هایی که من و دوستانم در یادداشت‌ها و مصاحبه‌های متعدد در نقد استحاله‌ی نظام‌مند فضای اپوزیسیونِ برانداز توسط اصلاح‌طلبان صادراتی و کمپین‌های سطحی و انحرافی همچون «آزادی‌های یواشکی» مطرح کردیم توانست حساسیت‌زایی لازم را در سطح نسبتا گسترده‌ای ایجاد کند و موج نوینی از نگاه موشکافانه و نقادانه را به فرایند جدی اپوزیسیون‌سازی توسط جمهوری اسلامی دامن زند.



Nilofar
نیلوفر شیدمهر

درجمع کودکان رقصان

نگاشون کن کنار چمن
بچه‌های کوبانی رو
همون‌ها که مادرشون رو میان تازه‌واردان
زیرِ درختانِ زبان‌گنجشک دیدم.



روناک کاکه حمه

«اتاق خواب»

ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)

می دانم :غیرانسانی است
غیراجتماعی است
امامن
نغمه ای را
سرشاراز احساس عریانی ام را
افشامی کنم



س. سیفی

عبید در تقابل با مهاجمان مغول

بدون تردید ویژگی‌های سیاسی و یا فرهنگی عصر و دوره‌ی مغول در شعرها و نوشته‌های طنزآمیز عبید زاکانی (فوت ۷۷۲ق.) بیش از هر شاعر و هنرمند دیگری انعکاس می‌یابد. چون عبید در آثارش به‌ترین شناسه‌های سیاسی و فرهنگی را از مغولان به عنوان قومی مهاجم و اشغالگر به دست می‌دهد. در همین راستا او در رساله‌ی صدپند ضمن اندرز و نصیحت به مخاطبانش یادآور می‌شود که هرگز از آشوب و غارت مغولان غافل نباشند.



Aliasghar-Rashedan05.jpg
علی اصغر راشدان

استعفانامه

« ضروری نیست، یک وقت دیگرشرفیاب شو، تیمسار. »
« اجازه بفرمایند،زیادوقت اعلیحضرت رانمیگیرم. »
« خیلی مختصربه عرضمان برسان ومرخص شو،گرفتاریمان این روزهازیاده.»
« خدمت شرفیاب شدم این استعفانامه ام راحضوراعلیحضرت تقدیم کنم، اگراجازه بفرمایند. »



kahled-bayazidi1.jpg
خالد بایزیدی(دلیر)

«قانون»

شاید...
ازبی عدالتی ماست
که مدام
ازقانون حرف
می زنیم!



Charles-Baudelaire.jpg
شارل بودلر

ولی نه سیرآب*

برگردان از مانی

بو العجب تیره و تاریک چو شب ها تو ایزد- بانو
عطرِ مُشک تن ات مخلوط شده با نفسِ تنباکو
بیشه را " فاوست2" توئی، خالق تو مجلسِ جادوگرها
خود تو جادوگرِ آبنوس تنی، دخترِ نیمه شب ها



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

عبور از زیریک رادار

دومین فیلم بلند امین آلپر فیلمساز مطرح سینمای ترکیه به نام جنون ( باعنوان اصلی ABULKA ) به شکلی نمادین چهره ی امروز ترکیه را نشان می دهد. این فیلم که چندی پیش در سینماهای فرانسه به نمایش درآمد یک فیلم غنی و بلند پروازانه ی سیاسی است . حکایت مردی به نام غدیر که به بیست سال زندان محکوم شده است . پلیسی که کارش رد یابی تروریست هاست به زندانی , آزادی زود هنگامش را مژده می دهد به شرط آنکه با نفوذ در دل محله قدیمی اش که تروریست ها در آنجا فعال هستند آنها را شناسایی و به پلیس معرفی کند .



Nilofar
نیلوفر شیدمهر

زیبای خفته

داستان کوتاه

مادرم همیشه می‌گوید همه بهت سلام می‌رسانند و هر وقت مرا می‌بینند از تو می‌پرسند انگار من فقط یک بچه دارم. خواهرم هم می‌گوید فامیل تو را که نیستی بیشتر می‌شناسند و به یاد دارند تا مرا. شاید چون من بچه‌ی اول بودم و قبل انقلاب هنوز رفت و آمدها حتی با بستگان دور برقرار بود. یا شاید زندگی من حداقل تا زمانی که ایران بودم خبرساز بود.



محمد فارسی

خاوران، وسعت اندوه انسانی

می‌گفتی، آی یغماگران جان، سوداگران مرگ
منادیان آیات نیستی
سحرتان، باطل است.
چشمان کورتان از دیدن تاریخ غافل است
جز لعنت و نفرین خلق، شما را چه حاصل است؟
می‌گفتی، تا زخم بی‌انتهای جانم را مرحمی نهی.



Hasan-Hesam02.jpg
حسن حسام

آوای شب شکن

شب دراز به حافظ دلا پیام رسان
که فال باز کند صبح را غزل خوانان

چه مرگ زاست شب هول در سیه کاری
جوان کُشست و جهانی زجور او گریان



reza-allamezadeh70.jpg
رضا علامه زاده

اهداى آرشيو فيلم و ويدئوى "بنياد سينمائى برداشت ٧" به دانشگاه استنفورد

فكر سپردن مجموعه‌ى فيلمها و ويدئوهاى جمع‌آورى شده در "بنياد سينمائى برداشت ٧" به مركزى معتبر و مطمئن، از سال پيش كه نيروى جسمى‌ام رو به ضعف گذاشت در ذهنم شكل گرفت. اين مجموعه حاصل دقيقا سى سال فعاليت سينمائى من در خارج از وطن‌ام ايران است كه از فيلمبردارى در يك روز تلخ بارانى در پاريس در سال ١٩٨٥ ميلادى از مراسم تشييع جنازه دكتر ساعدى آغاز شده و تا كنون با افت و خيزهاى فراوان ولى پيگيرانه ادامه داشته است.



مجـيـد فلاح زاده

« دیکتاتوری و سر خوردگی »

فصل چهارم از کتاب دوم «تاریخ اجتماعی ـ سیاسی تئاتر در ایران»

مقصود از «دیکتاتوری و سرخوردگی» پی گیری سرانجام مشخص ترین جریان هنری - تاتری از «دوره مشروطیت» به بعد یعنی «جریان ناسیونالیستی» در سبک تاتر غربی در کشور است که چگونه در این فصل، اهداف سه گانه چپ، راست و میانه را در خود بلعید ...



بهروز داودی

من این گل را می شناسم*

از شرارتِ بچه گانه
فاصله داشتى
مثل هميشه
کنار ایستادی
مثل هميشه
وراندازمان كردى



kahled-bayazidi1.jpg
خالد بایزیدی(دلیر)

بوسه اناالحق

خواستند:
بوسه ای را
به داربیاویزند
گل سرخی
برشانه های بهار
به زردی گرائید



reza-maghsadi-1s.jpg
رضا مقصدی

این منم که در"حَلب"، دوباره کشته می شوم.

نه.....
نمی توان به شیونِ زنانه ،چشم بست.
نه.....
نمی توان به کودکانِ مرگ
عاشقانه، دل نبست.



bob-dylan1.jpg
متن سخنرانی باب دیلون که توسط آزیتا راجی سفیر آمریکا در سوئد خوانده شد

نوبل ادبیات، پر پرواز خیالم هم نبود

برگردان: عباس شکری

آمال و آرزویم همین بود که خواننده‌ای پر آوازه باشم؛ این آرزو از نوجوانی که سرودن ترانه را شروع کردم هماره با من بود. آرزویی که با توانایی‌هایم آن را تبدیل به عمل کردم. با خود می‌اندیشیدم که ممکن است کارهایم در کافه‌ها شنیده شوند و شاید بعدها در مکان‌هایی مثل تالار کارنگی یا پالادیوم لندن. در پر پرواز خیال، ممکن بود تصور کنم دارم ترانه‌ای را ضبط می‌کنم و بعد آن را، در رادیو می‌شنوم. در گمانم شنیدن صدای شعرم در رادیو دستاورد بزرگی بود. ضبط کردن ترانه و شنیدن صدای خودت از رادیو، به این معنا بود که تو مخاطب‌های زیادی داری و همین موجب دلگرمی می‌شد برای ادامه راهی که شروع کرده‌ای.



Aliasghar-Rashedan05.jpg
ولفگنگ بورشرت

موش هام شب هامی خوابند

ترجمه علی اصغرراشدان

خورشیدسرخ آبی نزدیک غروب توپنجره توخالی تنهادیوارخمیازه میکشید. ابرهای گردوغباردودکشهای باقیمانده بین پیچ وخم شیب تندسوسومیردند. قلوه سنگ های صحراچرت میزدند.
چشمهاش رابسته بود. ناگهان تاریک ترشده بود. متوجه شدیکی آمده وحالاآهسته وتیره جلوش ایستاده. باخودفکرکرد« حالامنوداری! ». کمی که پلک زد، تنهادوپای ضعیف شکننده دید، طوری روبه روش خم برداشته بودندکه میتوانست ازمیانشان بیرون راببیند. خطرکردوکمی بالای پاچه های شلوارراپائید،پیرمردی راشناخت که یک چاقوویک سبدتودستش داشت ونوک انگشتهاش خاکی بودند.



kahled-bayazidi1.jpg
خالد بایزیدی(دلیر)

«به یادتو»

به یادتوخواهم بود
تاآن دم که خورشیدبتابد
به یادتوخواهم بود
تازمانی که ماه نوربرافشاند



»  حرف بزن
»  در هراس از مردگان؛ هوشنگ گلشیری سنگ قبر نمی‌خواهد
»  چاره
»  فرجام شمس تبریز (۶) آرامگاه شمس
»  فروغ فرخزاد و مسئله‌‏ى فاصله
»  چونان ترانۀ پایداری!
»  برداشت یک بینده از فیلم «ابد و یک روز »
»  شصت سال صبوری و شکوری خاطرات دکتر ابراهیم یزدی - ۲
»  «گریه خورشید»
»  نگاهی به کتاب کارنامه و تاثیر دگر اندیشان ازلی در ایران
»  هنرمندی با قلبی بزرگ‎
»  سوگنامه
»  قطارسریع السیرشب
»  نیما و زبان تبری
»  «وصیت»
»  «LOVE IS BLUE» "عشق آبی است"
»  پیش از پایانِ سفر