atefe-gorgin.jpg
عاطفه گرگین

عشق زیبایی و هنر

امسال نیز فستیوال بین المللی فیلم زنان هم چون سی و
هشت سال گذشته به سر پرستی و مدیریت
jackie BUET
در خانه فرهنک کرتیه افتتاح و تا ۲۷ مارس ادامه داشت .
با وجود هوایی ابری ,و مه باد باران در پاریس و خبرهای ناگواری مانند عملیات تروریستی در این کشور و آن کشور و کشتار مردمان بی گناه , که گرد اندوه و تاسف بر چهره ها می پراکند , برگزار کنندگان فستیوال توانستند در فضایی آرام و بدون تنش فستیوال را تا آخرین روز هدایت کنند , در این ده روز نزدیک به صد فیلم بلند و کوتاه از کارگردانان زن که برخی از آنان در سالن نمایش فیلمشان حضور داشتند نشان داده شد , با بازی گران و کارگردانان گفتگو شد نشست های بحث و نظرهم مانند سال های گذشته گرم بود .



رضا اغنمی

گذر از آتـش
یادمانده های مبارزه برای آزادی و کرامت انسانی

نقد و بررسی کتاب

گذرازآتش، خاطرات یکی ازمبارزان واعضای وابسته به سازمان مجاهدین خلق است و گفتاری با خاطره های خصوصی و هرآنچه که ازسوی سازمان براوتحمیل شده است. درپیشگفتار آمده: «شاید این نوشنه چون رُمان یا داستانی آکنده از ماجراهای تلخ برتو نمایان شود؛ ولی بدان که یکسره راستی ناب است. از گزافه گوئی دوری جسته ام و ازباز گفتن جزئیات برخی رویدادها نیز پرهیز کرده ام. اما نکته های اصلی را بی کم و کاست گفته ام». صراحت کلام صمیمیت اورا به رخ می کشد. به دل می نشیند. خواننده با اطمینان بیشتر درد دل های او را پی می گیرد تا پایان کتاب.



میر مجید عمرانی

شبِ تاریک و بیمِ موج …

یک لوله بود که همین جوری افتاده بود روی زمین. به لوله‌ی بخاری‌های قدیمی می‌ماند. از آن‌هایی که یک‌زمانی تو کلاس‌های مدرسه بود. کنار لوله هم سه تا بچه‌گربه‌ی ملوس بود. خوب‌ْخورده و تپل‌مپل و یکدست سفید عین برف. از سر و روشان پیدا بود تنها و تنها می‌خواهند همین‌جوری بازی کنند و شیطانی. هیچ چیزشان به گربه‌های کوی و برزن او نمی‌رفت. یادش نمی‌آمد که گربه‌ای را دوروور خودش سرگرم بازی دیده باشد. گربه‌های آن ورها لاغر و استخوانی بودند و همه‌اش تو آت و آشغال‌ها دنبال یک کوفت و زهرماری می‌گشتند تا وصله‌ی شکم پاره‌پاره‌اشان کنند. دنده‌هایشان را می‌شد از راه دور شمرد.



س. سیفی

بازگشت فرهنگ چوپانان به شهرهای امروزی

اینک در بسیاری از رستوران‌ها نیز صندلی‌ها را کم‌کم ورمی‌چینند تا پشتی‌های سنتی را بر جای این صندلی‌ها بنشانند. صاحب رستوران هم برای مشتریان خود قلیان چاق می‌کند و با غذاهای دیروزی و خانگی از ایشان پذیرایی به عمل می‌آورد. حتا برایشان در دیگ‌های سفالی و یا فلزی آبگوشت بار می‌گذارند. همچنین آشپز رستوران همانجا در تنوری شخصی برایشان نان سنتی می‌پزد تا مشتری‌ها نان را داغِ داغ نوشِ جان کنند. یا نان زیر کبابشان می‌گذارد که دنیای بیابان‌گردی و چوپانی را در ناخودآگاهشان تکرار می‌کند؛ بدون آنکه بدانند و بفهمند یا بخواهند به راز و رمز روانی و عاطفی آن دست یابند. با این اوصاف کباب‌های سنتی و غذاهای گیاهی دارند دوباره به شهرها بازمی‌گردند.



anatoli_vassiliev200.jpg
آناتولی واسیلیف

پیام روز جهانی تئاتر ۲۰۱۶

ترجمه ناصر رحمانی نژاد

ئاتر همیشه بوده و برای همیشه خواهد ماند. و اکنون، بویژه در این پنجاه یا هفتاد سال گذشته، بودنش ضروری است. زیرا اگر به عرصه هنرها نگاهی بیاندازید، بلافاصله می توانید متوجه شوید که تنها تئاتر است که چیزی به ما می دهد - کلامی از دهانی به دهانی، نگاهی از چشمی به چشمی، حرکتی از دستی به دستی، و از بدنی به بدنی. تئاتر به هیچ میانجی یی برای ارتباط بین انسانها احتیاج ندارد - تئاتر از شفاف ترین ویژگی روشنایی تشکیل شده، نه به جنوب متعلق است، نه به شمال، نه به شرق، و نه به غرب - آه نه، تئاتر خود گوهر روشنایی است، از چهار سوی جهان پرتو می افکند، و به وسیله هر آدمی، خواه دشمن خواه دوست، بلافاصله قابل تشخیص است.



مجـيـد فلاح زاده

تاریخ اجتماعی ـ سیاسی تئاتر
درایران

کتاب دوم - (جلد اول): «مکتب دموکراسی غربی»

هدف دراین تاریخ تئاتر، تحلیل کمّی وقایع تئاتری (وقایع نگاری تقویمی) نیست؛ تحلیل تجریدی ـ هنری وقایع تئاتری (تئاتربرای تئاتر) هم، طبیعتاً نیست؛ هدف، این جا، تحلیل سیاسی ـ اجتماعی کاربرد ابزاری هنری است بنام تئاتر که چگونه از همان آغاز آشنایی ایرانیان با یکی از فرم های غربی آن، در خدمت سیاسی ــ اجتماعی گروه ها، قشرها وطبقات مختلف ایرانی، اهداف ایدئولوژیکی ــ اقتصادی کاملاً مشخصی را تعقیب کرده و می کند.



GilAvaei.jpg
گیل آوایی

"خانۀ سالمندان"

بخش ۱

هیچ جای خالی در ساختمانِ به آن بزرگی نبود. همه اتاقها پر بودند ولی سکوت چنان بود که آدم می توانست صدای نفسهایش را بشنود. و این فقط مختص داخل آن ساختمان نبود. بیرونِ ساختمان هم دست کمی از داخل ساختمان نداشت. یک خیابان بود که انگار تا آن سر دنیا کشیده شده بود اما خیابانی خلوت که دلت می خواست چنان بر سنگفرش سکوتش بکوبی که همه چیزش به فریاد در بیاید.
خانه ها هم ردیف شده بودند. ردیفی که گاه خانه هایی یک یا دو طبقه و گاه مجتمع آپارتمانی بودند. آدم وا می ماند که میان این همه خانه و آپارتمان آدم زنده ای نیست دادی بزند فریاد بکند بخندد دعوا کند فحش بدهد! یک چیزی یک صدایی یک حرکتی که غیر از اینی که بود باشد.



nazar-kabbani.jpg
نزار قبانی

« گفتگو با زنی بی خیا ل »

ترجمه : حسن عزیزی


بگذراز این سخن، ای بانوی من .
نه وقت آن دارم که درگیرش شوم ..
ونه اعصا ب اش را.
گرفتاری بزرگی، با این جهان دارم .
و احساس ام به چشما نت ، چو احساس ام به دیواراست .
قهوه ام را غبار گرفته..



Aliasghar-Rashedan05.jpg
علی اصغر راشدان

شهروند

«زبونم مو در آورد،از بس گفتم برو دنبال کارای گرفتن شهروندیت. تموم وقت با بهانه های من درآریت قضیه رو سنبل کردی. امشب بااین شیشه شراب پر توی ناب پرتقال اومده م تا تکلیفمو باهات روشن کنم. دیگه ولت نمیکنم، قانعم نکنی، فردا خرخره کشون میکشونمت اشتات هاوس، وادارت میکنم فرمای درخواست شهروندی رو پر و تکمیل کنی...»



محسن حسام

ملاقات

خودتان كه بهتر مي‌دانيد، در همچين جايي، وقتي كه قرار باشد چند ساعتي انتظار بكشيد تا بيايند صدايتان بكنند، به يك مصاحب خوب چقدر احتياج داريد. بخصوص اگر بعد از ساعتها انتظار از ملاقات خبري نباشد. از زير درخت پا مي‌شويد. از شيب تپه بالا مي‌رويد. نگاهي به دره مي‌اندازيد. همان درخت‌ها، همان رود، همان خانه‌ها، نسيم و هايهوي پرنده‌ها.



مجید خرمی

بسوی ِ یک ستاره ی آشتی

دوست می دارم
بنشینم روی برگی سبز ،
همچون شبنم .
بریزم بیرون ،
ازروزنه ی نوک ِپستان ِیک زن ،
همچون شیر ،
به دهان ِگرسنه ی کودک .



بابک یحیوی

" پیام نوروزی"

بوی گل آمد، جهان نوشد،
به یاد میهن ام،
جشن می گیرم،به شادی می نشینم،
می کنم نو،بر تن ام پیراهن ام
می رسد نوروز چون هرسال،
در فصل بها ر ،



nafisi.jpg
مجید نفیسی

سوراخ

در ایستگاهِ اُشِن پیاده می شوم
و این شعرِ "امید" را زیر لب می خوانم:
"لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام مستم



kambiz-gilani.jpg
کامبیز گیلانی

نوروزی دیگر


از باد می پرسم
با کدام پرنده ی آزادی
رفیق است؟
تا پنجره ی روزگار زخمی



Vida-Farhoudi05-s.jpg
ویدا فرهودی

عیدی

عیدیِ شعرم کنون سبز ترین آرزو است
واژه به واژه در آن سرخ ترین گفتگو است

آبیِ فردا اگر زرد شد از کهنگی
روز نوُ زندگی در گذرجستجو است



bineshe-zibarouz3-s.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

بهاریه


به قدوم نوبهاری سفری به سوی ما کن
دل دردمند یاری به نوازشی رضا کن
بنواز تا درختان ز پرند ِ سبز پوشند
دم ِ سرد ِ بلبلان را به نوایت آشنا کن



AnaMariaRodas70.jpg
آنا ماریا روداس

تندیس زنی گمنام (اشعار چپ اروتیک)

ترجمه: علی اصغر فرداد

روداس از همه بیشتر تحت تاثیر نقاشان گواتمالایی دهه های شصت و هفتاد و همچنین رمان نویس بزرگ آرژانتینی خولیو کورتازار بود. او به همراه انریکو نوریه گا، دانته لیانو، ماریو روبرتو مورالس، رپه مخیا و دیگران که اکثرا حول مجله آلرو متشکل شده بودند نسل دهه هفتاد را شکل دادند که از مشخصه های بارزشان نفی احترام، اعلام جنگ علیه انسان های خوش نیت و بد عمل، علیه ادبیات دروغین فقر گرا و به اصطلاح حامی زنان ،علیه اتوریته معنوی چریک ها و فرماندهان و بالاخره فراخوان آشکار به قتل پدر ادبی یعنی میگوئل آنخل آستوریاس.



Aliasghar-Rashedan05.jpg

سه داستانک
ازآنتوان چخوف، بندیکت ولز و هوگو لوچر

ترجمه علی اصغرراشدان


مگسی مشهوردرتمام اطاقهاپروازکردوباصدای بلندلاف زدکه نویسنده وروزنامه نگاراست.وزوزکرد:
«من نویسنده م!من روزنامه نگارم!مگسا،جابازکنین!»
شنونده هاپشه،سوسک،کک وساسهاتحت تاثیرشخصیتش قرارگرفتندوترس برشان داشت.خیلی هابه نهاروشام هم دعوتش کردندوبهش پول قرض دادند.تنهاعنکبوت که ظاهری ترسناک داشت گوشه ای خزیدوتصمیم گرفت زیرنگاه مگس پیداش نشود..
پشه ای شجاع پرسید«وتوکدوم روزنامه هامینویسی،خانوم ایوانوفنامگس؟»



ali-barnoushian.jpg

نوروز

خورشید درخشان گل می کند افشان، امسال بهاران
ساقی به طرب، دشت پر از خنده ی یاران
بی "فتنه"ی عشاق، دق میکند این باغ
تدبیر چنین است در این دهر گدازان



farrokh-Azbari.jpg
فرخ ازبرى

ايجازِ هستى

تو اعجاز ديگرى از همه گلْ درختانى
شميم شاخه هاى ترا
مى شود هميشه شنيد .



س. سیفی

سعدی در بتکده‌‌ی سومنات!

او روایت می‌کند، زمانی بتی را در سومنات دیده است که در زیبایی همانند منات عصر جاهلیت به نظر می‌آمد. تا جایی که مردم از سرزمین‌های دوردست به زیارت بت می‌شتافتند. اما نیازجویی مردم از بت شگفتی سعدی را بر‌می‌انگیخت. همچنان که او شگفتی خود را با برهمنی (مغ) که بنا به تأکید سعدی هم‌حجره و یار او بود، در میان گذاشت. اما برهمن از پرسش او برآشفت چون شک و تردید سعدی را در خصوص قداست و کارکردهای ایزدانه‌ی بت بی‌مورد می‌دانست. در نتیجه به منظور پاسخ به او، همکیشان خود را فرا‌خواند. ولی سعدی به دلیل دوری جستن از ستیز و مجادله، به گونه‌ای ساختگی به تحسین رییس روحانیان روی ‌آورد. چنانکه جهت سازگاری تصنعی با گروه ایشان زیبایی بت را هم ستود.



AlexanderGrin.jpg
الکساندر گرین

رویداد خیابانِ سگ

میر مجید عمرانی

چنین شد که الکساندر گولتس از خیمه‌ی شعبده‌بازی بیرون رفت و درست نیم ساعت زودتر به دیدارگاه رسید. او چشم‌به‌راه دلبر خود، هر دامنی را که تیزوبز از پهنای خیابان می‌گذشت با چشم دنبال می‌کرد و بی‌تاب دستواره‌اش را به سکوی چوبی می‌کوبید. با دل‌تنگی، شورمندی و اطمینانی گنگ به پایانِ کار، چشم‌به‌راهی می‌کشید. گاهی ولی، با لبخندی به گذشته‌ها، فکر می‌کرد که شاید همه چیز به به‌ترین گونه درست شود.



alireza-jabari.jpg
علی رضا جباری

گلنوش آفتاب

در راه سخت شب،
با درد و رنج درونسوزت ای عزیز
خوش گام می زدی
در راه بیکرانت تا فردا،
هرگر جدانشد،
لبخند از لبت.



Aref-Pejman5.jpg
دکتر عارف پژمان

چارشنبه سوری شکوهمند یک پرنده!

یک صبحدم، پرنده، قفس را شکست و رفت
گویا که چارشنبه پایان سال بود
او گشت نا پدید به پهنای آسمان
زیبا تر از رهایی گلبرگهای باغ
چابک تر از نسیم!



m-shahrokhi.jpg
مهستی شاهرخی

تولد

هنگام تولدم
خداوند چون «آدم»، مرا بی حجاب آفریده بود
اما بارانی از دشنام و لگد و توسری به پیشوازم شتافت
در خیال، خود را هم تراز با «آدم»، می پنداشتم
غافل از رگبارِ تف و لعن و توهین و نفرینی که در راه بود



»  نوشتار ۹ /۲۰۱۵ محمد ربوبی
»  پرتره
»  ۸ - « خطابه ی پایانی »
»  سیاست ها : از دیدگاه برخی سرایندگان این زمانه
»  فریادِ زن بی دفاع و بی سلاح
»  اکبرغول (۲)
»  مضحکه
»  یادی از ابراهیم یونسی
»  نقد فیلم «ناهید» جاری کردن صیغه میان سنت و مدرنیسم!
»  زیبایی ِ زنانه ی ما، دشمنِ شما ست.
»  ناهید دربرزخ تردیدها
»  نقاش در کوزه افتاد؟
»  اثر انگشت
»  این گونه نگاهم مکن
»  هنر در معرض خطر
»  شهری در رویا
»  نگاهی به "کافه پناهنده‌ها" از ناهید کشاورز
»  در باره مدرنیته و زبان فارسی
»  فریادی از مَغاک
»  كوچه اي در پاريس
»  ۷ - «خطابه ی زنان»
»  چهار داستانک از کافکا، دان رودز، مارتین سوتر و رولان توپور
»  علی‌اشرف درویشیان؛ نویسنده فرودستان و مدافع آزادی و عدالت اجتماعی