یونس پارسا بناب نکاتی پیرامون
کهولت نظام سرمایه و فروپاشی توهم " رسیدن به آنها " در تحت این شرایط که نظام سرمایه با بحران ساختاری عمیق منجمله بحران در موقعیت هژمونیکی راس خود آمریکا روبرو است و امپریالیسم سرمایه داری نمیتواند به آسانی با توسل به سیاست های ایجاد عدم تثبیت سیاسی و اقتصادی ، پیاده ساختن کودتاهای متنوع و حتی حمله و اشغال نظامی موفق به پیشبرد امر تغییر رژیم ها در جهت تسلط نظامی بر کره خاکی گردد ، وظیفه چالشگران ، جنبش ها ، سازمان ها و احزاب ضد نظام چیست ؟ آیا این نیروهای اجتماعی – سیاسی میتوانند با ادغام ابتکارات و تنوعات و قابلیت های خود ، این امپراطوری آشوب را که بالقوه در بستر موت افتاده به چالش جدی و براندازانه بطلبند ؟ آیا این نیروها بویژه مارکسیست های معاصر میتوانند با تعبیه و تنظیم یک همبستگی جهانی نمایندگی یک بدیل را در جایگزینی نظام فرتوت و بی ربط سرمایه بعهده بگیرند .
یاسر عزیزینقد و نظري بر ليبرال دموكراسي یکی از تفاوت هایی که به زعم پاره ای از دانشمندان اندیشه های سیاسی – اجتماعی میان لیبرالیسم و اندیشه هایی چون مارکسیسم وجود داشته است، عدم وجود شخصی شاخص در تاریخ پیدایی و پایایی این اندیشه بوده است که بتوان با نقد چنین شخصی اين ايدئولوژي را شناخت یا بدان پرداخت. به عبارتی لیبرالیسم عبارت است از تجمع فرآورده های فکری بسیاری که در بسیاری نقاط با هم در تضاد و خلافند. گروهی چنین ویژگی را مثبت و برخی منفی دانسته اند، با این زمینه آنچه در اینجا آورده می شود نیز نمی تواند نقد همه گرایشات درون لیبرالی باشد .
یاسر عزیزیبازیابی "طبقات در سرمایه داری معاصر" نیکوس پولانزاس" اندیشمند یونانی تبار ِ مارکسیست، یکی از برجسته ترین ساخت گرایان مارکسیست بود که متاثر از ساخت گرایی فوکو و آلتوسر، به خلق آثار شایان توجهی مبادرت کرد. از آثار عمده ی وی "قدرت سیاسی و طبقات اجتماعی"، "طبقات در سرمایه داری معاصر"، "دولت، قدرت، سوسیالیسم"، "فاشیسم و دیکتاتوری" و "بحران دیکتاتورها" را می توان برشمرد که نوشتار حاضر به بهانه ی انتشار ترجمه ای از اثر مهم "طبقات در سرمایه داری معاصر" به فارسی، نگاشته شده است،
همنشین بهارآیا نوترینو، به گَردِ نور میرسد؟ (ویدیو) گفته میشود ارزیابی شتابزده پژوهشگران مرکز تحقیقاتی سرن، پیش از این که باعث تغییر قوانین فیزیک شود، باعث جدیتر شدن نظارت بر تجهیزات خواهد شد، چرا که سخن از خطای انسانی در نتیجهگیری عجیب آنها به میان آمده و به نظر میرسد نوترینوهای مورد نظر آنان به چابکی نور نبوده اند که خیز بردارند و آنرا پشت سر بگذارند.
محسن حکیمیتکنیک سرمایه برای جلوگیری از فعالیت یک مغز به مناسبت ۲۲ ژانویه، زادروز آنتونیو گرامشی (۱۹۳۷-۱۸۹۱) فقط با سرکوب و شکنجه نیست که نظام سرمایه داری مخالفان خود را فَشَل می کند و از پا درمی آورد. این نظام، افزون بر سرکوب و شکنجه، جامعه را بمباران ایدئولوژیک می کند. افکار و عقاید مسلط بر جامعۀ سرمایه داری افکار و عقاید طبقۀ سرمایه دار است. این افکار و عقاید پیوسته از اعماق جامعۀ سرمایه داری می جوشد و بیرون می زند و مدام بازتولید می شود. دولت سرمایه داری این افکار و عقاید را به صورت قانون درمی آورد و بدین سان جامعه را ملزم به رعایت آن ها می سازد و، افزون بر آن، آن ها را از طریق انبوه رسانه های گوناگون اش به طور روزمره و حتی دقیقه به دقیقه منتشر و بازمنتشر می کند تا جامعه را یکسره شست و شوی مغزی دهد و از نظر فکری به طور کامل دراختیار گیرد.
علی آلنگ"فکر نکن کسی هستی!" قانون " یانته" چیست و چه میگوید؟ (۱) "یانته" گاهی بسیار پیچیده عمل میکند. انتقادات و یا سمپاشیها بعضأ غیر مستقیم و یا گاهی حتی بخشی از موفقیتهای شخص را نشان میگیرد و بدین ترتیب نخست وی را " ضربه پذیر" میسازد. و معمولاً پس از آن یک بایکوت و یا فشار مستمر دسته جمعی " شخص موفق" را اگر فاقد اعتماد بنفس کافی باشد از پای در میآورد و در " عادیترین شکل" خود وادار به تسلیم و عقبنشینی مینماید.
نصرت شادبورژوازی و " فلسفه اجتماعی " اش هورست پولر در کتاب " فیلسوفان و افکار کانونی شان " در مبحث " فلسفه اجتماعی " غرب در قرن گذشته ، از بیست متفکر نام میبرد که غالبا اقتصاد دان هایی هستند که از مواضع لیبرالی یا مسیحی و ضد کمونیستی به پیشنهاد اصلاحاتی در فلسفه اجتماعی سرمایه داری میپردازند .
علی رهاحضور کارل مارکس در جنبش "اشغال وال استریت" مارکس درست میگفت که با پیدایش شرکتهای سهامی و چیرگی سرمایه مالی، "سرمایه که ذاتا براساس روش تولید و نیروی کار اجتماعی استوار است، اکنون برخلاف سرمایه خصوصی، شکلی اجتماعی بخود می گیرد (یعنی سرمایه افرادی که بطوری مستقیم به تعاون رسیده باشند) و در تعارض با شرکتهای خصوصی، مؤسساتش بسان مؤسساتی اجتماعی پدیدار می گردند. این بمنزله الغاى سرمایه بعنوان مالکیتی خصوصی در چارچوب شیوه تولید سرمایه داری است."
حسن نادریبحران ذاتی سرمایه داری(سیستمیک): یک بحران تمدن است؟ گسترش بحرانها و برخوردهای اجتماعی، از یک سو به مسئله بحران اقتدار و تورم یافتن "هیئت های نماینگی" در نهادهای تصمیمگیری و از دیگر سو بنابر ارزیابی دومینیک اشنایپر، به بی اعتمادی عمومی جامعه بر میگردد. دولتمردان با مستمسک قرار دادن " این دیگران" سعی به ا نحراف کشاندن خشم و عصبانیت و اعتراضات اجتماعی نموده و برای تداوم قدرت خود،بحرانها را به گردن " این دیگران" انداخته و منازعات و برخوردها را تشدید میکنند. بنابر این میتوان باختصار سه موارد زیر را در این چشم اندارها مورد بررسی قرار داد که هریک با عدم توجه و کم بها دادن به آنها عوارض اجتماعی در پی خواهند داشت:
یونس پارسا بنابجهان پر از تلاطم و ضرورت جسارت تاریخی رشد و گسترش بیکاری، بی امنی، بی خانمانی، اشتعال جنگ های گوناگون مرئی و نامرئی ساخت آمریکا در کشورهای بویژه پیرامونی، فرود و ریزش موقعیت هژمونیکی آمریکا و بالاخره عروج امواج خروشان بیداری، آگاهی و رهائی از "بهار عربی" در قاره های آسیا و آفریقا تا تسخیر و فتح وال استریت ها و دیگر کاخ ها در قاره های آمریکا و اروپا و ... که جملگی منبعث از بحران عمیق ساختاری نظام جهانی سرمایه است، امر بی باکی اجتماعی و توسل به جسارت سیاسی بین چالشگران ضد نظام (در رأس آنها چپ های رادیکال) را به یک ضرورت تاریخی تبدیل کرده است. این حکم بی باکی و جسارت اجتماعی _ سیاسی باید در خدمت فورمول بندی، شکلگیری و ایجاد یک آلترناتیو سیاسی جدید در جهت جایگزینی نظام موجود باشد.
رضا فلاطونتاملی فلسفی بر
تصمیم کمیته مرکزی حزب بلشویک
در ۱۰ اکتبر ۱۹۱۷ اكنون در دهههاى پس از پايانِ جنگ سرد، در دسترس قرار گرفتن تدريجى آرشيوهاى شوروى سابق امكانات ممتازی را براى تحقيق در زمينه تماميتخواهىِ چپ در اختيار علاقمندان اين عرصه قرار داده است. فضاى باز شده را شايد بتوان، در مقياسى متفاوت، با موجِ چاپِ خاطرات مهاجرت اعضاى حزب توده و سازمان اكثريت به شوروى در اواخر دهه ٩٠ ميلادى در نزد فارسى زبانان مقايسه نمود. علىرغم فراهم آمدن اين شرائط و گذشت ٦٧ سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، اين سوال همچنان ذهن روشنفكرانِ اگاه به تماميتخواهى را ميازارد: آيا روشن شدنِ بخشهاى بزرگى از واقعيت در آنچه در اين حكومتها بر سر مردمان رفته است و مجموعه ادبيات فلسفه سياسى كه پس از هولوكاست توليد شدهاند قادرند از تكرار تماميتخواهى در جهان آزاد و در جهان سوم جلوگيرى كنند؟
بهرامِ مهرانماهي سياه کوچولو![أ] آنچه خواست نويسنده است بررسي خود باختگي است که نه تنها در زمينه دانشهاي تجربي بود بلکه در زمينه علوم انساني هم رخداد و تلي از علوم سياسي، جامعه
شناسي و روانشناسي، فلسفه بويژه فلسفه سياسي را بر سر ما ريخت. انبوهي از مکاتب هنري و ادبي و اخلاقي و سياسي روي سر ما آوار شد. همه چيز با سنجه آنان سنجيده شد. تاريخمان بسان اروپا به دوره باستان و وسطي و جديد بخش شد. در حاليکه ما از بن، قرون وسطي، مانند آنان نداشتيم، و وارون اروپا که سده هاي ميانه، سده هاي تيره روزي شان بود، ايران در سده هاي ميانه پيش از اسلام و حتي دوره اسلامي- که خلافت شرقي دربردارنده ايران بود- سرآمد انديشه و دانش و فناوري در جهان بود.
|