نخست تعریف مختصری از آن : گفتار و یا کرداری منفی که بر علیه موفقیت یک شخص بکار گرفته میشود. هدف اولیه این روش ظاهراً سلب نشاط از شخص موفق و به انزوا کشاندن وی میباشد . این اصطلاح / قانون در کشورهای اسکاندیناوی به عنوان اشاره و تکیه کلامی در مباحث جامعه شناسی بکار میرود، . اما محتوی و مکانیزم جهانشمولی دارد. شخصا در مورد استفاده دقیقتر از آن بر همین منوال و در کشورهای دیگر اطلاع واثقی ندارم. ولی میدانم که کتاب ذکر شده در انگلیس و آمریکا هم با ترجمه بچاپ رسیده است.
و اما سابقه آن:
نویسنده دانمارکی - نروژی" آکسل سنه موسه" (۲) در کتاب معروفش " پناهندهای راه خود را مییابد - سال ۱۹۳۳ " (۳) قوانین " یانته" را فرمولبندی میکند. داستان این کتاب هم در شهری بهمین نام - یانته - اتفاق میافتد. جایی که همه مردم مثل دیگر شهرهای مشابه همدیگر را میشناسند . در اینجا از جمعی سخن میرود که تا حدودی دارای حسهای ناسالم ، کینه ورزیهای بی دلیل و حسادتهای مختلف هستند و هرگونه " برجستگی" هنری، فکری ، اعتقادی و ... در دیگری رابباد انتقاد میگیرند.
نویسنده در این کتاب همچین از مردم زحمتکشی یاد میکند که دارای موقعیت و ارزشهای اجتماعی همسانی هستند، بقسمی که خروج از آنها و معرفی ارزشهایی متفاوت برای تک تک افراد آن مجموعه تقریبا غیر ممکن شده است. تلاش در یکسان نمودن اینگونه ارزشها را ما بعدا در جوامعی با نظامهای فاشیستی بیشتر و برجسته تر دیده ایم و میبینیم.
در چنین محیط بستهای که روابط بین انسانها تا حدودی از نرم های فرهنگ قبیلهای تبعیت میکنند ، ورود و حضور یک غریبه میتواند "یانته" را از خانههای کوچک به سطح و محیطهای عمومی شهر بکشاند، به قسمی که زندگی روزانه را برای هر انسان متفاوتی در این محیط دشوار سازد.
"یانته" گاهی بسیار پیچیده عمل میکند. انتقادات و یا سمپاشیها بعضأ غیر مستقیم و یا گاهی حتی بخشی از موفقیتهای شخص را نشان میگیرد و بدین ترتیب نخست وی را " ضربه پذیر" میسازد. و معمولاً پس از آن یک بایکوت و یا فشار مستمر دسته جمعی " شخص موفق" را اگر فاقد اعتماد بنفس کافی باشد از پای در میآورد و در " عادیترین شکل" خود وادار به تسلیم و عقبنشینی مینماید.
ظاهر اشخاص ، موقعیت اجتماعی آنها ، طرز فکر ، تحصیلات، تبحر و قابلیتها از جمله اهداف تهاجمهای آشکار و یا نهان انفاس بیماری است که بطور کلی کسی را در هیچ زمینهای قابل تر از خود تحمل نمیتوانند.
در فرهنگهایی آشنا تر نظیر آنچه که بعضأ در خاور میانه میبینیم هم دارای مکانیزم مشابهی است و غالباً تحت پوشش و توصیهٔهای سنتی چون دعوت به " افتادگی"، تواضع، خود داری از ابراز وجود و امثالهم انجام میگیرد . یانته در واقع قوانین نانوشتهای است که تشخص ها، استعدادها و قابلیتهای فردی را " به صلیب" میکشد.
طبیعتا عناصر ارتجاعی که میتوانند در فرهنگهای سنتی وجود داشته باشند بسترهای مناسبی برای بسط و استقرار چنین ارزشهایی هستند. این قوانین به تقلید از " ده فرمان" نیز در ده ماده مختلف بشکل ذیل فرمولبندی شده اند و ماده اول آن هسته مرکزی این تفکر محسوب میگردد :
۱ - فکر نکن تو برای خودت کسی هستی!
۲ - تصور نکن که تو بخوبیها هستی
۳ - فکر نکن که از ما عاقل تر ای!
۴ - نکند بر این باور باشی که از ما بهتری!
۵ - تصور نکن که بیشتر از ما میدانی!
۶ - فکر نکنی که از ما مهمتری!
۷ - گمان مبر که تو بدرد کاری میخوری!
۸ - نکند یکوقت بما بخندی!
۹ - فکر نکن که کسی تو را دوست دارد!
۱۰ - گمان مبر که تو میتوانی بما چیزی یاد بدهی!
نباید تردید داشت که تمامی محیطهای فرهنگی و اجتماعی ما در تیررس مستقیم و یا غیر مستقیم این گرایش بیمارگونه هستند.
******
۱ - Janteloven
۲ - Aksel Sandemose
۳ - En flygtning krydser sit spor