logo





غزل نرمش قهرمانانه

يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۳

محمد جلالی چیمه (م. سحر)

sahar.jpg
ای خامنه ، چون آمنه گیرم که نرمش می‌کنی
قفل از کمر وا می‌کنی، بندِ کمر کِش می‌کنی

گیرم که گردی قهرمان ، در سنگرت کرنش کنان
با دستمالِ پرنیان ، میلِ نوازش می‌کنی

گیرم سوی واشنگتن ، قاصد فرستی عشوه کن
وان عرّ و تیز از بیخ و بُن ، تسلیمِ سازش می‌کنی

نیک و خوش آمد راه تو، دست خدا همراه تو
تأمین شود دلخواه تو، وآنرا که خواهش می‌کنی

اما بگو جان علی، آنجا روی آن صندلی
آن بُلبُلی وین کل کلی راچون گزارش می‌کنی؟

سی سال گُرگی کرده‌ای ، ذوقِ بزرگی کرده‌ای
اینک به شهرِ برّه گی، چون رفت و آیش می‌کنی؟

سی سال روی بام و در، کرنا زدی در «مرگ بر...»
با زنده بادی بی‌خیر، شیخانه چرخش می‌کنی ؟

شیطان شده کوچک ترَک؟ بنشسته بر روی خرک؟
کز بهر حفظ ما ترک، زی وی گرایش می‌کنی؟

با لشگر طبال‌ها ، خنجر به پیشِ شال‌ها
معتادِ قیل و قال‌ها، چون حُکمِ رامش می‌کنی؟

خوی پلنگی بودشان ، چنگالِ جنگی بودشان
با نوشعارِ نرمِشَت ، چونشان همایش می‌کنی؟

گویی : نگوید کس دگر ، بر این و بر آن مرگ بر
این ماجرا را بی‌خطر چون آزمایش می‌کنی؟

ترسم نظامت پی شود، زهرابه‌ات در می‌ شود
عمرِ تباهت طی شود ، هرچند نرمش می‌کنی

م. سحر
۲۲/۹/۲۰۱۳
http://msahar.blogspot.fr/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد