همان ساعت که نرگس ، خواب می ديد
همان ساعت که شب ، آواز می خواند
گلی جان ، نامه هايت را گشودم
دو عالم غصه را در دل فشردم
****
نگاه آ خرينت گاه رفتن
ميان نا مه هايت ، موج می زد
کجا رخت سفر بستی ، چه کردی،
خطای خود ندانستم ، نگفتی
****
گلی جان ، آ ن درخت وگنبد سبز،
کبوتر خانه درويش محمود ،
خطوط يادگاری روی ديوار
يکی دنبال ديگر ، واژگون شد
****
گلی جان ، دختر همسايه ، نازی
طلسم آورده ، مخصوص مسافر
رخ تعويذ را با اشک شستم
دعا کن گوش شيطان کر بماند
****
گلی ، بی همزبانی ، دلگداز است
بگو شهر تو هم گنجشک دارد ؟
برای فال ديدن ، گوشه ای هست؟
برای ناله کردن ، دشت دارد ؟
****
گلی جان ، روز های سرد غربت
به جان نازنينت ، همچو سال است
دلم دنبال بوی آشنايی است
نشانی ، نامه ای ، يادی ، سلامی
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد