مهدی استعدادی شاد بغرنجی جامعۀ بحران زده در حالی که به دههها درماندگی و استیصال به سایۀ جامعۀ ایرانی تبدیل شده، بهطوری که شهروندانش با ترس و هولی مهیب روزگار گذارنده، امر بغرنج نیز پدید آمدهاست. گویی که همه بهسوی پرتگاهی آخرالزمانی میروند. درست در همین لحظه بایستی اندرز قدمایی له شکیبایی را بازتاب داد و بر تداوم پایداری خونسردانه تاکید کرد.
بهواقع این رهنمود، آن درسی است که از دل میراث نیاکانی ما بیرون میآید. آن عیاران و قلندرانی که دقیقا بهوقت رجزخوانی بنبست و بی بدیلی، از امکان رهایی جمعی سخن گفتهاند.
مسعود دلیجانیبهراه قلهها در آن طلوع که نور جلوه میکند فراز کوه
و میوزد نسیم به روی موجهای رود
روان به سوی قلهایم
در آن وزش که رقصِ شاخه٘ غرقِ شور میشود
و ذهن خنده میزند به اوجِ هر سرود
ز جان، چو هم پیالهایم
محسن حسامقطعه ۴۱ ای مهربان، نگاه کن، خوب نگاه کن، از کنار قطعه ۴۱ که می گذری، آهسته قدم بردار، مواظب باش پا روی لالهها نگذاری، هر سپیده دمان لالههای جوان سر از خاک بر میورند. آری، مخاطب من، رنگ ارغوانی لالهها سراسر قطعه را پوشانده است. قلب میزند، قلب جوان میزند. قلب جوانان زیر قطعه می زند. زمین می موید. می موید. هشدار، لالهها خوشبو هستند. همچون گلهای یأس خوشبو هستند.
رضا بی شتابچراغِ غنچهها سَتّارِ من مادر تُرا چشم انتظارست
پیچیده در اندوه وُ جانش بیقرارست
فکر وُ خیالت راحتم کِی می گذارد
هر جا که باشی مادرت همراه وُ یارست
توف یاخر تراژدی تصویر ترجمهی کوشیار پارسی تا سدهی نوزدهم، واژهها بودند که باید افکار عمومی را دگرگون میکردند – مثل «من متهم میکنم» نوشتهی امیل زولا در ماجرای دریفوس، «کلبهی عمو توم» یا «ماکس هافلار»– اما در سدهی بیستم، عکاسی بیش از پیش این نقش را برعهده گرفت. در سال ۱۹۶۲، عکاس آلمانی «هلموت گرنزهیم»[۱۱] عکاسی را بهعنوان «تنها زبانی که در همهجا قابلفهم است و بشریت را به هم پیوند میدهد» خواند؛ زبانی که به ما این امکان را میدهد تا به شکل وفادار به حقیقت، امید و یأس را با یکدیگر در میان بگذاریم. او در کتاب عکاسی خلاق نوشت: «ما شاهدان عینی انسانیت و عدمانسانیت هستیم.»
سيروس"قاسم" سيف« کلام شصت و هشتم از حکایت قفس – آوارگان جهان بیدار شوید!- » ....هدف بعدی، استفاده از خون و ادرار و مدفوع ميليون ها کارگر متخصص و غير متخصص و میليون ها آواره ای است که مثل سيل، از همه طرف به سوی شرکت سرازير شده اند. فقط ، اشکال اين شيوه، در آن است که بايد به شکل بسيار سری عمل شود!
اعمال شيوه ی سری در مورد کارگران متخصص و غير متخصص، چندان مشکل نيست، مشکل اصلی، آوارگان هستند و بازگرداندنشان به محل های پيشبينی شده و ساختن شهرک هايی برای اسکان دادن آنها و فروشگاه هائی که بتوانند ارزاق خود را از آن جا خريداری کنند!
مجید نفیسیدفینههای خاموش من در پشت سکوت بعدازظهرهای باغ
در کنار قلمههای روبهرشد
و در دل خاک رازهای سربهمهر
دفینههای خاموش من انتظار میکشند.
پدرام حاتمی«میلاد سخت» میلادی سخت باید
تولدی ققنوس وار
تا افسانه را
بدل به حقیقت کنی
و نظاره گرِ خاکسترِ وجودت گردی
شهریار حاتمیخاطرات یک ناشناس روزها، با تن لرزان و قلبی پر از ترس و امید، راهی مکتب میشدم. مُلای مکتب با بسمالله الرحمن الرحیم آیات قرآن را چنان میخواند که حیرت مرا برمیانگیخت. صدای تلاوت قرآن چون موجی آرام بر دلم مینشست و صلابت آن سقف کوتاه مکتب را میلرزاند. ظهرها، بوی کتابهای کهنه و عرق بدن ملا، فضای سنگین مکتب را پر میکرد که گاه تنفس را دشوار مینمود. کودک بودم، اما فرمانبردار؛ قرآن را با ملودی دلنشین تنوینها، اَن، اِن، اُن، که مُلا به زیبایی میخواند میآموختم، تکرار میکردم و باور میکردم.
حسن جلالیدر هزار تویِ واژه گلپونه هایِ دشتهایِ فراخم
بر تنِ زخماگینِ آزادی-
شریفه؛
کدامین شب طاهره
در چشمانت شکُفت وُ...
سرودهایش را واگویه کرد...
بابک یحیوی«برای شریفه محمدی بخاطر استواریاش» به شرافت شریفه ،
گل سنگ خسته در بند
به هر آنچه خوب،سوگند
به ندای مهربانی،
که خورد به مهر پیوند
نبود ترا گناهی،
حسین نوش آذرشعر اعتراضی به مثابه کنش مستقیم:
شعر نسیم خاکسار در دفاع از شریفه محمدی شعر «شریفه محمدی را اعدام نکنید» اثر نسیم خاکسار، نمونهای برجسته از شعر اعتراضی است که مرز میان شعر و بیانیه حقوقی-سیاسی را محو میکند. خاکسار با انتخاب زبانی ساده و بیپیرایه، مشابه بیانیههای فوری حقوق بشری، پیام خود را بدون واسطههای زیباییشناختی پیچیده به مخاطب منتقل میکند. این انتخاب، نشاندهنده اولویتِ فوریت و وضوحِ پیام بر صنایع ادبی است. شعر در بستر جنبش اعتراضی گسترده علیه حکم اعدام شریفه محمدی شکل گرفته و بازتابی از خشم و همبستگی جمعی است که در واکنشهایی مانند اعتصاب غذای ۸۵ زندانی سیاسی در اوین، اعتراضات سندیکاهای کارگری بینالمللی و بیانیههای عفو بینالملل دیده میشود.
دویچلاند فونک کولتور: تأثیر دگرگونیهای شهری بر کتابخانههای عمومی در دوران دیجیتالی شدن، شمار کمتری از مردم تنها به امانتگرفتن کتاب نیاز دارند. این دگرگونی، فرصتهای کاملاً تازهای پیش روی کتابخانهها گشوده است: آنها به مکانهای دیدار و پناهگاهی برای ماندن بدل شدهاند، با کارکردهای بسیار متنوع.
در سالهای اخیر، کتابخانههای شهری، موزهای و دانشگاهی بیشازپیش به فضاهایی برای آسایش و لذت تبدیل شدهاند. روزگار کتابدارهای سختگیر، تابلوی «لطفاً سکوت!» و قفسههای سر به فلک کشیده در اتاقهای تاریک و خفه به سر آمده است: اینک فرهنگ کتابخانهها دگرگون شده است.
بهروز داودی لبخند برای زندگی شریفه چشمِ تو
جان گرفت
هم آنجا
که
شرِ همزادِ تو
نیز
پا گرفت
علی اصغر راشدانمریض واسه همین خاکی بودن جنابعالی، شیفته شومام. فکر نکن تعریف و تعارف، یا ملاحظه میکنم. اصلا و ابدا همچین جنس و جنمی نیستم. به موقعش خیلیم رک و راست و بی تعارفم. اعضای وارده قدیمی خانواده دهن واز که میکنن، طوری میزنم تو ذوقشون که خودشونو جمع و جور میکنن، ساکت میشینن و مثل بچه آدم گوش می کنن.
حسن حسامدرسراچه قصابان برای شریفه محمدی و هماوازان در زمهریراین شب ِ بیداد
قاضیان،
روبه قبله ی حاجات
به حکم اشداءعلی الکفار
کمربه قتل تو بسته اند
به جرمِ هماوازی ،
با اردوی رنج و کار
و کودکانِ کار
مهدی استعدادی شادارتجاع لندنی اکنون باید در معنای مفهوم "ارتجاع لندنی" تجدید نظر کرد. دیگر نباید آن را در چارچوبی برای تعریف شعر و شاعری بهکار بست. مسئله ابعاد وسیعتری یافته است و رسانه ها در حال ریل گذاری جدیدی در برابر افکار و اذهان عمومی ما هستند. از جمله این که تلویزیون ایران اینترنشنال که در این میانه ولی نعمتش از عربستان سعودی بهسمت حاکمیت اسرائیلی رفته، هدف پخش آگاهی کاذبی را در برابر خود گذاشتهاست. مغزشویی که پیامدهای بسی ناگوار برای آتیه ما خواهد داشت.
رضا بی شتابهوایِ عاشقی باز هوایِ عاشقی بُرد مرا به ناکجا
باز نیازِ عاشق وُ باز قرارِ آشِنا
تبسمِ ستاره ای؛ شکوهِ عاشقی
کبوتری شکوفه ای شِکُفته چون خدا!
محسن حسامحزب فاشیست ایتالیا و شاخه شبهنظامی آن، پیراهن سیاهان هدف اصلی موسولینی به اسارت کشاندن مردمان اعماق بود. از این رو به پروپاگاند جهت شستشوی مغزی آنان اهمیت زیادی میداد و بیش از هرچیز روی مقوله«کیش شخصیت» تآکید داشت. پیراهن سیاهان به مثابه بازوی شبه نظامی حزب عمل می کردند. آنان از امتیازات زیادی برخوردار بودند. همچون نیروهای سرکوبگر بسیجی در سازماندهی و ضرب و شتم مردمانی که نسبت به اعتراض به خفقان و اشکال تبعیض آمیز نسبت به حقوق اولیه زنان میهنمان به کف خیابان میآیند. شیوه استفاده از پروپاگاند بر کیش شخصیت موسولینی متمرکز بود موسولینی مقام ارشد حزب فاشیست و فرمانده شبه نظامیان «پیراهن سیاهان» بود.
فرامرز پارسادر تاریکی،صدایمان را می برند نیمهشب بود. باد خنکی در کوچهها میپیچید و سکوتی سنگین، همهی محله را در خود فرو برده بود.
ایرج، آرام از کنار دیوار سرک کشید تا مطمئن شود کسی در اطراف نیست. وقتی دو طرف کوچه را نگاه کرد و خیالش راحت شد، ساک دستیاش را روی دوشش انداخت.
در همان لحظه، صدایی آرام به گوشش رسید:
ـ هی بچه! داری چیکار میکنی؟
ایرج یکه خورد. به آرامی سرش را چرخاند.
سيروس"قاسم" سيف«کلام شصت و هفتم از حکایت قفس - قرن بیست و یکم، قرن رستاخیز آوارگان است!-» (.... هنوز، چند سالی به برگزاری جشن بزرگ مانده است و شرکت، علاوه بر گرفتاری های ناشی از به اجرا درآوردن پروژه ی عظيم قبرستان ها، درگير انتقال آرام خودش به زندگی پنهان است که ناگهان، زنگ خطر به صدا در می آيد! چه خبر شده است؟! يکی ازمتخصصين شرکت، در خاک قبرستان های قديمی، به کشف ماده ی خطرناکی دست يافته است!....)
نسيم خاكسارشریفه محمدی را اعدام نکنید گاهی یک عکس
یک لبخند
نگارهای هنری ست
که تو را به تماشای برنجزاران شمال و دامنههای سرسبز قافلانکوه میخواند
به بیقراری مادری در اتاق ملاقات
برای دیدن فرزندش
گاهی آن جمله صدایی است که در زندان و محیطهایکار و زحمت فریاد میشود:
لبخند را نکشید!
برنجزاران شمال
و دامنههای قافلانکوه را به خون نیالایید!
شریفه محمدی را اعدام نکنید!
اسد سیفتأثیر کودتای ۲۸ مرداد بر آثار احمد محمود همسایهها" وقایع سالهای پیش از کودتا را در بر میگیرد. "داستان یک شهر" سالهای نخست پس از کودتا و شکست جنبش را، "بازگشت" زمان استقرار رژیم کودتا و سالهای وحشت و خفقان را. در "همسایهها" عشق به زندگی بهتر موج میزند، آینده نوید خوشبختی میدهد. در "داستان یک شهر" مقاومت و امید به هم میپیوندد تا تسلیم و یأس حاکم کمتر دیده شود. در "بازگشت" اما قهرمان داستان راهی را که تا کنون رفته نفی میکند، راه دیگری میجوید و سرانجام گام به راهی تازه میگذارد.
مصاحبه با لم وینکی نشر و آزادی بیان در چین
«با خواندن، مشکلات ساختاری چین را درک میکنیم» مصاحبه: کاترین هاوپت و یوزفینه راین بر خلاف هنگکنگ، من در تایوان میتوانم آزادانه مقاله بنویسم، با دیگران ملاقات کنم و علناً بحث کنم. حدود یکسوم کتابهایی که اینجا میفروشم در سرزمین اصلی چین در دسترس نیستند: کتابهایی درباره سیاست چین یا درگیریهای آن با تایوان و هنگکنگ. بسیاری از این آثار توسط هنگکنگیها نوشته شده اما در تایوان منتشر شدهاند. مشتریانم بیشتر از هنگکنگ هستند، هر از گاهی هم یک چینی از سرزمین اصلی میآید.
مسعود نقره کارمدرنیزه شدن زبان لوطیها و لاتها! زبان لوطی ها و جاهل ها و لات ها، زبانی است چند لایه که حتی تنوع، تعّدد و پیچیدگی زبانی و گويشی و لهجه ای را می توان در آن دید و شنید. این زبان را زبانی دوراز نزاکت و ادب، مستهجن، رکيک، پاخطی، دم گاراژی، سخيف، کوچه بازاری ، کوچه بيابونی، پارکی، رُک، عريان، شلخته و بی دروپيکر، بی پروا، گستاخ، هرزه نگارانه ، اروتيک و... زبان اراذل و اوباش و لات و لوت ها و بددهنان هم خوانده اند.
|