مبارزه برای زندگی ادامه دارد

یاران! بیداران! یاران!

صبوری کردم تا شاید واژه ‏هایم عاقل شوند. عاقل شوند تا بتوانم چیزکی بنویسم که یعنی قدردانی مثلن. باید نوشته باشم کلمه به کلمه‏ی آنچه نوشتید، جمله به جمله‏ی آنچه از پشت فیبرهای نوری توی گوشم زمزمه کردید و لحظه به لحظه‏ی دست‏هایتان که کنار دست‏هایم ماند، دیوار شد تا دست بر شانه‏اش گذاشته باشم. تا ایستاده نموده باشم.
رنج این روزها می‏گذرد. عادت می‏کنیم. مهم این است که اگر بسیار نیستیم اما تنها نمانده‏ییم و تن‏ها مانده‏ییم. مهم این است که زندگی و مبارزه، مبارزه برای زندگی ادامه دارد. دست‏هایتان را می‏فشارم و گونه‏هایتان را می‏بوسم.

هژیر پلاسچی




تسلیت تحریریه "نامه"

هژیر عزیز،
صمیمانه‌ترین مراتب تسلیت و همدردی همنامه ای‌هایت را پذیرا باش. ما را شریک خویش بدان، در سوگ غریبانه ات برای فقدان پدری که در لحظه لحظه‌های حبس و زندان و دربدری با تو سوخت و ساخت. ....



تسلیت

دوست ما، هژیر پلاسچی، در غم از دست دادن پدرش به سوگ نشسته است. ما، نیز، هم درد اوییم. اما دست کوتاه هژیر از وطن، آن سوگ و این درد را دو چندان می کند. هژیر عزیز، تسلیت ما را بپذیر.
یدین اخوان، روزبهان امیری، آریا ثابتیان، کیانا حسینی، بهار خسور، یاشار دارالشفاء، مازیار سمیعی، علی رضا شجاع، نیما علوی، مهرگان کاظمی، روزبه کریمی، امید منتظری، میلاد موسوی، امیر یعقوبعلی



تسلیت اعضای شبکۀ جوانان ایرانی در برلین

متأسفانه باخبر شدیم که رفیق عزیزمان، هژیر پلاسچی، در تبعید به سوگ پدر نشسته است. ما نیز در اندوه او و خانوادۀ پلاسچی شریکیم و برای ایشان آرزوی شکیبایی داریم.