marx.jpg
محسن حکیمی

پراکسیس مارکس، فراسوی فلسفه

مانیفست کمونیسم با اعلام این که تاریخ تمام جوامع تاریخ مبارزه ی طبقاتی بوده است، کارگران جهان را به اتحاد علیه سرمایه و بدین سان پایان دادن به هرگونه نظام طبقاتی فراخواند. افزون بر اعلام آغاز پایان جامعه ی طبقاتی، ویژگی های مهم مانیفست یکی نقد انواع گوناگون سوسیالیسم بود و دیگری طرح «سازمان یابی پرولتاریا به صورت طبقه» برای پایان دادن به جامعه ی طبقاتی. مانیفست در مرزبندی با فرقه گرایی اعلام کرد کمونیست ها جریان سیاسیِ جداگانه ای در مقابل سایر جریان های سیاسیِ درون طبقه ی کارگر نیستند. آنان منافعی جدا از منافع کل طبقه ی کارگر ندارند، و اصول فرقه گرایانه ای را مطرح نمی کنند که بخواهند جنبش کارگری را به قالب آن درآورند.



Ebrahim-Harandi.jpg
ابراهیم هرندی

از اين ديــــدگاه: (بخش هفتم)

دوران میانی تاریخ اروپا را که با فروپاشی امپراطوری روم باستان در اوان سده پنجم ترسايی آغاز شد وهزار سالی دنباله داشت، قرون وسطا و یا "روزگار سیاه"۱ خوانده اند. سیاه خواندن این دوران از آنروست که در آن روزگاران، خرافه و خامی آنچنان فراگیر شده بود که، اندیشیدن، بزه کاری بزرگی پنداشته می شد و پادافره ای گران داشت. روزگار سیاه، روزگاری بود که بيشتر مردم را بهره ای از پرتو چراغ خرد نمی توانست باشد و نادانی و ناتوانی همگانی در سایه آموزه ها و اداره جامعه بدست کشیشان و کارمندان کلیسا آنگونه بود که توانایی تمیز نیک و بد برای کسی آسان نبود.



ف. آگاه

حضور تاریخ در امروز

زمان مقوله ای ذهنی است که بشر به عادت تساهل قدیم برای فهم ساده تر تحول مکانی اندیشیده است. به تبع همین تساهل عادی است که علم نیز قواعدی برای سنجش زمان خلق کرده است. لذا باوجود اینکه بیش از یک قرن است که علم به تاسی از نظریۀ نسبیت مجبور به اذعان نادرستی «مسئلۀ همزمانی» و یعنی وابستگی سنجش زمان به دستگاه مختصات یا ناظر های متفاوت شده است، با این حال عادت بشری چنان سخت جان است که زمان برای بشر معاصر هنوز مقوله ای "واقعی" به شمار می رود.



یونس پارسا بناب

سرنوشت کشورهای در حال فراز:
کچ آپ یا گسست ؟

حرکت در مسیر جهانی دیگر و بهتر که به نظر این نگارنده دارای چشم اندازهای سوسیالیستی خواهد بود ، با اینکه پر پیچ و خم ، گاها غامض و بعضی مواقع مبهم هم خواهد بود ، ولی رشد اوضاع در سراسر جهان پر از تلاطم نشان می دهد که هر روز بر ضرورت و امکان حرکت در مسیر آن توسط بشریت زحمتکش بویژه در کشورهای جنوب ( که حلقه های ضعیف و مناطق توفانی نظام محسوب می گردند ) افزوده می گردد .



اسماعیل رضایی

قانون ابزاری_ابزار قانونی

قانون اگر چه با عنوان دفاع از حقوق حقۀ عامه و جلوگیری از تجاوز و تعدی انسان‌ها به حریم یکدیگر نمود می یابد؛ولی در تمامی اعصار تاریخی و پروسۀ تکاملی هستی فردی و جمعی به صورت ابزار دفاع از حریم خاص وتقدس ویژگی‌های خاص در حیات اجتماعی نمود یافته و عمل کرده است.حتی مترقی ترین و پیشرو ترین قوانین نیز که به زعم خود حقوق انسان‌ها را پاس می دارند؛از نظام مندی و ساختار خاص دفاع کرده و انسان‌ها رادر مواقع مقتضی ذبح نموده تا روندی که مرضی تمایلات و تمنیات بخشی از جامعه است، تداوم یابد. قانون به عنوان قراردادی عرفی و یا تدوینی و تنظیمی بین انسان‌ها جهت ایجاد یک جامعۀ متعامل برای تسهیل روند تکاملی ورشد و توسعۀ اجتماعی انسانی نمود یافته؛ ولی همواره تحت تأثیر روندهای نامتعادل درون اجتماعی از اصالت و رسالت واقعی خویش دور گردیده است.



فرهاد قابوسی

ضد اسلامی یا ضد شرقی

(معضل آقای لوئی استراوس)

برای آنکه مسئلۀ اصلی روشن شود، یاد آوری می کنم که بر خلاف ظاهر، مسئلۀ اصلی استراوس با "اسلام" نیست، بلکه با "شرق" بعنوان «غیر غرب» است. کمااینکه او هندوئیسم، تائوئیسم و بودیسم را شامل همان اشکلات و ایراداتی می داند که به اسلام گرفته است (3). در این رساله او از دو تفاوت عمده میان بینش شرقی و غربی می نویسد: اولی را "در فقدان من «خویش» در شرق (برخلاف غرب) و عقیدۀ شرق به ظاهری بودن فردیت می نامد". و دومی را "به عکس اعتقاد غرب در «لوگوس» یا مطابقت اولیۀ «سخن نیک پرداخته» با «واقعیت»، در اعتقاد شرقی به ناهم ارزی میان آن دو می بیند".



Ebrahim-Harandi.jpg
ابراهیم هرندی

از اين ديــــدگاه: (بخش ششم)

سخن گفتن از نبود آزادی و حقوق بشر و زمينه پيدايش دموکراسی و کاربرد کليشه ای اين گفتمان ها، ريشه در استراتژی تاکتيکیِ امريکا در زمان جنگ سرد با شوری دارد. اين استراتژی در گستره جهانی، بهانه خوبی برای تحريم است اما کاربرد آن در کشوری با مردمی که نه آزادی و حق- مداری را تجربه کرده اند و نه دريافت و برداشت درستی از اين گفتمان ها دارند، راه به جايی نخواهد داشت.