شاد باشیم یا بگرییم یا فکری دیگر کنیم؟ یکی از مادران پارک لاله ایران حقوق بشر با همه ابعادش در زیر پا له می شود. صف اعدام شدگان طولانی تر می شود، کارگران از کار اخراج یا حقوق شان به آن ها پرداخت نمی شود، کارگران اعتصاب می کنند، اعتراض می کنند و به جرم اعتراض به شرایط بد زندگی و خواستن حق شان محکوم به شلاق می شوند، به زندان می افتند، ولی باز هم پاسخ درستی نمی گیرند، چون این حرکت ها پیوسته و ادامه دار نیست و حکومت هم جلوی هر تشکلی را یا با زور و ارعاب یا با دوز و کلک و وعده های توخالی می گیرد، زیرا اصلا به فکر مردم نیست و فقط در فکر پر کردن جیب شان هستند، واحدهای تولیدی یکی یکی تعطیل و زمین های کشاورزان به ویلاهای کوچک تبدیل می شود و کشاورزان نیز راهی شهرها می شوند. حقوق معلمان نادیده گرفته می شود و معلمان در سراسر کشور تجمع اعتراضی برپا می کنند، زیرا کسی به معلم توجهی نمی کند، او که باید برای فردای ایران زنان و مردان کارآمد تربیت کند، اگر معلم برای معیشت زندگی شب ها مسافرکشی کند، صبح چگونه می خواهد تدریس کند؟!
س. حمیدیستاد حقوق بشر قوهی قضاییه اگر کسی از خیابان ولی عصر (کمی بعد از ظفر) تهران وارد بلوار اسفندیار شود، سمت چپاش با ساختمان هفت طبقهی شیکی مواجه میگردد که بر بلندای آن عنوان "ستاد حقوق بشر قوهی قضاییه" نقش بسته است. هر چند رنگ روشن نمای آجری ساختمان چشمان هر رهگذری را خیره میکند، ولی به طبع واژههای "ستاد" و "قوهی قضاییه" با ساختمانی به این زیبایی و قشنگی چندان هماهنگی و همخوانی ندارد.
|