motaghedi.jpg

بر سفره های بی نان و/ کمی هم مانده به کوچه ها ی دریا

حق دارم
گورها ی سرزمین ام را
تنها
به عقوبت شعری ناسرود ه
عا شقا نه
نگویم



bijan-baran.jpg

زمین رویاها*

ما صد سال است
شب و روزمان
در فکر و ذکر آن می گذرد.
اسلاف با وجدان ما با این مشغله ذهنی
در کتب تاریخ و اساطیر
داستان این سفر سترگ را رقم زده اند.



n-afshari.jpg
نادره افشاری

تو آمده بودی اینجا!

تمام راه را به دیشب و به تو فکر کردم... تمام شب را با من بودی... کنار من بودی و من هی میرفتم و هی میآمدم و آرام نمیشدم... دستت را گرفتم و بردمت جایی که بتوانم با تو تنها باشم... نمیشد... باز پیرمرد میآمد... باز سرک میکشید... باز میترسیدم... باز میرفتم و توضیح میدادم و باز برمیگشتم... تو منتظرم بودی... روی زمین دراز کشیده بودی. موهای خوشفرم و ریش خوش ریختت رو به سقف بودند. تازه یکبار که توانستم لحظه ای کنارت باشم، دو نفر دیگر هم آنجا بودند.



shahla-aghapour.jpg
شهلا آقاپور

هفت دریا خوشبختی

شکوفه های گیلاس
می وزند در باد
سر شاراز عطر سپیدم



kavir.jpg
محمود کویر

دیروز.امروز.فردا

ما کودکان پیر دیروز و پیران کودک اندیشه ی فرداییم.
از همین روست که شادی و شادمانی و جشن و شادخواری را نه میشناسیم و نه برایش ارجی می گذاریم.زندگانی و شادی هنر است. هنری که ما آن را نیاموخته ایم.
زندگی و شادمانی؛ نواختن سازی است در ارکستری بزرگ و ما با نام و نشان این ساز بیگانه ایم.
از همین روست که امروزمان را برای گریه برای دیروز و ذخیره برای فردا تباه میکنیم.
از همین روست که با زمان و زبان زمانه بیگانه ایم.
از همین روست که به جای پرداختن به خویش، همواره در جستجوی دشمنی خیالی، حتا به روی دوست چنگال میکشیم.



shokri-2.jpg
عباس شکری

خودشناسی و فرهنگ شناسی کودکان

در گفت وگو با قصه خوان های ایرانی جشنواره ی رومی

قصه گویان جشنواره ی امسال رومی در شهر اسلو، علیرغم چند زبانی و چند ملیتی شان اما شب خوبی برای کودکان ساختند. آمیختگی زبان، حرکت و تکنیک قصه گویانی از ایران، مصر، تاجیکستان، انگلیس و نروژ در شب پایانی این فستیوال ضمن تحیر کودکان و بزرگسالان، هم خنده بر لبان شان نشاند و هم کودکان را وادار کرد که بعد از برنامه با والدین شان راجع به بخش هایی که با تخیل خود جهانی ساخته بودند که با جهان واقعیت بزرگسالان متفاوت بود، بحث کنند.



mehdi-shad.jpg
مهدی استعدادی شاد

ستایش نسل های ریش سفید

اما در آن بزنگاه
در آن لحظه ی حساس تاریخی خطابه،
آن بیزار و گریزان از فرمان و فرمانبری
به علت نامعلومی دچار تنگی نفس شد
جرعه ای آب نوشید، اما کمکش نکرد.
مکثی پدید آمد...
ادامه خطابیه معلق شد..



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

ديپلوماسی خر فروشان

اگر آن درويش مشنگِ عقل باخته، از همه جا و همه چيز بی خبر بود، عاشقان عاقل اما از همه چيز و از همه جا باخبرند: از نيرنگ نادرويشانِ به نا حق نشسته در خانقاه های نيمه راه گرفته، تا ديپلماسی خر فروشان و خر خران تالار ها و سر سرا های آن طرف دنيا!



satwat.jpg
محمد سطوت

غار "بوحيره"

روستائيان كه از برنامه ما بی اطلاع و از ورود گروهی نا آشنا به دهكده خود حيرت كرده بودند بدور ما جمع شده هریک سؤالی در مورد منظور ما از آمدن به آن جا می کردند. وقتي برايشان توضيح مي داديم كه برای بازديد غار "بوحيره" آمده ايم حيرتشان دوچندان مي شد چون باور نمي كردند غارشان آن قدر مهم باشد كه گروهی از تهران برای ديدن آن آمده باشند.



taha.jpg
منیر طه

نامه های عاشقان ، پاره های جان

۱۲ـ آرزوی دلچسبِ بهار و تابستان

چون نمی دانم که این نامه هم به سرنوشت آن یک دچار می شود یا نه بیشتر نمی نویسم بهار و تابستان خوشی برایت آرزو می کنم . پاییز و زمستان بماند برای بعد . آرزوی خوشی آنها را در نامۀ دیگری خواهم کرد تا کسی بو نبرد که من برای تو یک سال آرزوی خوشی کرده ام ! دنیای شگفت انگیزی ست ، چشم مردم تنگ است !



عباس صحرائی

اعتياد

" من مى دانم که تمام شده ام، مى دانم که دارى تنهايم مى گذارى، مى دانم که خرابى ترميم نا پذيرى احاطه ام کرده است. ولى بدان که بى تلاش نبوده ام، نشد، نتوانستم، موجى که آمد خانمان بر انداز بود، و ما موج بازان ناشى، متاسفانه با اولين فراز آن به قعر رفتيم."



bishetab.jpg
رضا بی شتاب

کاغذِ آتش زده

ای عشق اگر جامِ محالی وُ پُر از تهمتِ ناسور
در کامِ خیالم بچکان شعله ی باده
تا رقص کنان پرکشم از نکهتِ منصور
جانی که تو را دارد



mahnaz-talebi.jpg
مـه نـاز طالبی طاری

آفرینشِ ادبیات تحتِ شرایطِ ادبیات ستیز*

ــ چکیده ای در بابِ آﺛارِ ویلهِلم گِناتسینو و انگیزه های او برای نوشتن ــ

شاید بهترین نتیجه ای که میتوان از مجموعه ی کارها و فعالیتهای ادبیِ گناتسینو در این راستا گرفت، این باشد که او واژه ی آلمانیِ Gedankengang (گِدانکِن گانگ) را ــ که از یک سو تلفیقی از واژه های "اندیشه" و "رفتن" است، و از سوی دیگر به مفاهیمی چون: "گامِ (راهِ) اندیشه"، "مسیرِ (جریانِ یا روندِ) اندیشه" و یا "طرزِ راه گرفتنِ اندیشه" نزدیک است ــ واقعا حرف به حرف و جزء به جزء برای خود جدی گرفته است.



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

دکتر غلامحسين ساعدی
" اتللوئی در سرزمين عجايب"

" بعضی وقت ها، خودم هم به همين فکر می افتم. دوستان و رفقا هم از ايران با من تماس می گيرند و می گويند که برگردم. ولی به کجا برگردم؟! اينجا به نمايشنامه هايم، می گويند مقاله! آنجا می گويند کتاب های ذاله! اينجا، اگر به حرفشان نروم، بی سر و صدا، تحريمم می کنند! آنجا، اگر به حرفشان نروم، با سر و صدا تکفيرم می کنند!".



saedi-2.jpg
م. سحر

سخنی با ساعدی

گزارش تصویری از مراسم یادبود ساعدی

شنبه ۲۲ نوامبر, اگر چه هنوز پائیز است, اما, سرمای زمستانی با تعجیل به سراغ پاریس آمده است. دوستان و دوستداران غلامحسین ساعدی ( گوهر مراد) همراه با همسر او, خانم بدری لنکرانی بر مزارش گرد آمده اند.
ابتدا م. سحر( محمد جلالی چیمه) شاعر, سخنی با ساعدی داشت؛ و پس از آن صدرالدین زاهد, بازیگر و کارگردان تئاتر, خلاصه ای از قصه ی « سعادت نامه» از مجموعه « واهمه های بی نام و نشان» ساعدی را قرائت کرد.




dante.jpg
آتوسا سلطان زاده

دانته کیست ؟

درسهای ادبی غرب

وی در دانشگاهای آن زمان سده های میانه درایتالیا دررشته های: فلسفه،الهیات،زبان های کهن،و علم سخنوری درس خوانده بود، وازسال ۱۲۹۶ در شهر فلورانس شغل های اداری به عهده داشت. مبارزه برای استقلال فلورانس از زیر سلطه پاپ و کلیسا، یکی از اهداف زندگی او بود، به این دلیل در بخشی از کتاب "کمدی الهی" به تصفیه حساب با فساد دولتی درشهرفلورانس می پردازد.اوچون ازاستقلال قیصر درمقابل پاپ حمایت میکرد،درسال 1302 مجبور شد تا شهر فلورانس را ترک نماید.وی خطاب به پاپ نوشته بود که حکومت امپراتوری جهانی مورد نظراو باید از دخالت کلیسادرامان باشد.



safarian.jpg
محمود صفریان

بازار بی رونق کتاب

استعفای مسئول رسیدگی به کناب در ارشاد! همان فریاد آشپز است از شوری غذا. قابل توجه این است که تا همین چند هفته پیش کسی حاضر نشده بود ردای سانسور خفقانی را بر تن کند، و تلاش های وزیر هم تا مدت ها برای انداختن طوق بد نامی به گردن دیگری به سنگ خورده بود. تا بالاخره، از قوطی عطاری، نادره! ای پیدا شد.



sa-edi.jpg
محمدعلی اصفهانی

شايد سقفی، فرو ريخته باشد

مرثيه، برای ساعدی

سکوت، چيز خوبی ست
يک دقيقه نه. يک مقدار نامعلوم.
به مقداری که هنوز زنده ای.
و يک دقيقه، بعد از آن.



alireza-jabari.jpg
علی رضا جباری

۱۳آذرماه، یاد روزجان باختگان راه آزادی قلم و بیان،
و روز مبارزه با سانسور گرامی باد!

تعادل ناپایدار حاکم در جامعه ی ما که نیروی سربارآن در قامت قوای سرکوبگرانتظامی وامنیتی خود نما یی می کند - به تازگی نیروهای بسیج و سپاه پاسداران نیز به آن ها افزوده شده اند نمی تواند تا جاودان برقرار بما ند. حذ ف فرهنگی واز تک و تا انداختن نیروهای کنشگر حقوق شهروندی، با گذشت زمان دولتمداران تمامت خواهی را که همواره از میدان بیرون کردن دگراندیشان و نیروهای محرک ناخودی تحول اجتماعی و در انحصار خود گرفتن همه ی ارکان زیست اجتماعی را در سر می پرورانند،



wajdi.jpg
مهستی شاهرخی

"حریق" از وجدی موواواد

وجدی موواواد جوانی ست که در اروپا و کانادا رشد کرده و آموزش یافته و کدهای فرهنگی را به خوبی می شناسد و بر سلیقه تماشاگران امروز و بازار نمایش غرب به خوبی آگاه و مسلط است و بر این اساس است که خیلی حساب شده از عواملی مانند جنگ و شکنجه و زندان و مبارزه پارتیزانی و پرخاشگری و فحاشی و خشم نسل جوان نسبت به تقدیر محتوم بهره می گیرد تا اساطیر امروز خود را به وجود بیاورد.



م. ساقی

شاید بیایی

با سپیده ای در مشت
و بوسه ای مهربان بر لب
در امتداد رویش بهار



آتوسا سلطان زاده

سروانتس ورمان دن کیشوت درادبیات جهانی غرب

امروزه می توان رمان نویسی درغرب را مدیون آثار سروانتس و شکسپیر دانست. سروانتس روی فلوبر، استاندال، مارک تواین، توماس مان و غیره نیز تاثیر گذاشته است. شکسپیر گویا در سال ۱۶۱۱ رمان دن کیشوت را مطالعه کرده باشد. او و سروانتس در یک روز در گذشتند. سروانتس را می توان در ردیف تولستوی، گوته و مونتگنی به شمارآورد.



rashel.jpg
راشل زرگریان

غیرمنتظره

داستان کوتاه

بعد ازاین که ازهم جداشدیم قلب من به طور دائم با درد دوست شده بود. به روی کتف های من سنگینی عجیبی احساس می شد. پاهایم بدنم را نمی کشید ند بلکه من بودم که پاهایم رابه هرسو حمل می کردم. لب هایم ازخشکی به تکه ای قشر تبدیل شده بودند. دست هایم تحمل برداشتن اشیا رانداشتند. ماه ها این وضع ناهنجارادامه داشت تااین که بایک وکیل آشنا شدم.



taha.jpg
منیر طه

من بار تو را به هیچکس نسپارم

اين داغِ گران را به زمين نگذارم
افتادم اگر ، دوباره برميخيزم
افتاد اگر ، دوباره برميدارم
كوه است اگر ، به دوشِ خود ميبرمش
رود است اگر ، به چشمِ خود ميخرمش



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

با ياد مجيد شريف، شهيد عشق

تمام اين چند روز را در فکر آن بودم که چيزی برای مجيد شريف و شهادت او بنويسم. چرا که می ديدم يک عده خيلی خوششان می آيد که وقتی از شهدای قتل های زنجيره يی می گويند و می نويسند، مخصوصاً و عالماً و عامداً اسم او را نياورند. يا اگر هم آوردند يک طوری مسأله ی شهادت او را ماستمالی کنند.



»  پرشیا
»  درخت
»  مهتاب خواهد شد
»  واقعه
»  دوستی
»  فراموشم مکن
»  به قربان احمدی
»  خنده دار نیست؟
»  خوشبختی
»  کابوسی در شب
»  احمدی نژاد اوباما را به راه راست هدایت کرد
»  ایران
»  بیست و هفت چکامه
»  خدایی توانا در میان آدمیان!
»  دل شوره های تلخ و شیرین
»  کسی به من فکر نمی کند!
»  عشق شکلی از آفریدن است
»  مرگ یک رفیق
»  بیژن کارگر مقدم: داستانگویی دیگرگونه از تبعید
»  مسافر گرسنه
»  دنيای بهتری خواهيم داشت
»  درگذشت بیژن کارگر مقدم، داستان نویسی در تبعید
»  بغضِ پاییزی
»  کانون
»  دست ابلیس
»  آقا فتح الله
»  هومرکیست ؟
»  عاشقانه
»  تحمیل