۱ -
آن گاه که واژگان از هزار بگذرد...
ریشه ی کلام می خشکد...
و سرایش شعرنزدعوام رایج می شود .
در این حا لت ، هر واژه ای که به کار رود، معنای واقعی اش مبهم می ماند :
مثلا ،وقتی از گل ستایش کنی...
یعنی تاریکی را به سخره گرفته ای..
و اگر از برق شمشیرهای گذشته سخن گوئی ...
صلح را به سخره گرفته ای ..
یا وقتی در وصف گل یاسمن گوئی ، وبه تنهائی خنده سر دهی ..
یعنی نظام را به ریشخند گرفته ای .
در چنین وضعی، رژیم نمی تواند واژه ای" مجازی " را به دار کشد ..
یا اندوه صدای کبوتری را بزداید .
و شعر ، با هم صدائی و تشابه لفظی واژه ،
کارهای پوچ و بی ثمر مارا آشکار..
و معنای واقعی خود را بر ما تحمیل ..
و ما را از رؤیاهای مان دور می کند .
این جا ست ، که کاسه ی صبر توده ها لبریز و به آشوب می انجامد ..
و ما را از دخالتِ در خفته گان نا توان می سازد.
بدانید ای ملت ، که من خود سرآمد صبرم .
آن گاه که گِرد کاخ من آیید ،
رؤیای طعام نداشته باشید .
یک بار، در سا ل ، می توانید از کلام من ،
رؤیای شیرین خود را داشته باشید .
حقیقت را در دو واژه ، از کلام من ،می توانید بفهمید :
حلال و حرام .
بیهوده در فرهنگ لغات به دنبال واژه ی مناسب تر نباشید.
آن گاه که واژگان از هزار بگذرد...
فساد همه گیر می شود ، وخرابی در پی آن .
پر گوئی وزوز مگس است...
و نظم خطابه ، خطابه ی نظام .
۲ -
قدرت من در کلام من است ..
و کلام من عین حقیقت...و انعکاس خطابه ام .
زنهار، از نظریه پردازی و دل بستگی به کتاب ..
که برای مردم زیان بار است.
همه با هم ، این راه دراز را جهش وار خواهیم پیمود ..
و با اندیشه ای درست ، ازآن دفاع خواهیم کرد .
چه می شود اگر ملت دریابد همه ی راه ها ی رسیدن به مقصد ،
معجزه ی سراب است .
چه می شود اگردریا ، خشکی را فرا گیرد ..
و دریا به دریا ریزد..
و سیلاب مارا باخود ببرد .
به کجا ما را خواهی برد ، ای دریا ..
به جا ئی که در آغاز، گم کشتیم؟
صدای خطابه ام تا ویرانه ها هم می رسد .
و این کلام به کجا بر می گردد...به کدامین فصل ؟
چه وعده ها دادیم و عمل نکردیم ..
وقت آن است راه پر درد و رنج مان را ادامه دهیم ..
تا به هدف ها ی مان برسیم .
اما به کجا باز گردیم ، ای دریا ؟
و حال که خشکی خاطره ای تلخ مانده برای ابرها .
چه اندک عمل کرده ایم..و اکنون وقت جبران وعده ها ست.
تا غم مرگ فرزندان گم گشته مان را فراموش کنیم ..
وابرهای تیره از آستانه کاخ من ،
و از منبر سنگی – پوشیده ازعلف های هرز – زدوده شود .
نپرسید : چه کسی خطابه ی پایانی را اعلام می کند؟
من ..؟ یا نویسنده ی خطابه ..؟
سر انجام ، درستی گفتار روشن خواهد شد ،و دروغ ِ دروغ گویان آشکار..
غبار، ماندنی است .. و خاک ، رفتنی .
وقتی که مادر به جنین خود شک می کند که فرزند از آن او ست ،
آن را می اندازد..تا خطابه زنده بماند .
خطابه ی من ، آزادی من است ..
و درِ سلولی است ساخته از سی واژه ، که واقعیت آن خدشه ناپذیر است..
وزن و قافیه اش درهم نمی ریزد...
و پاسخ دهنده ی پرسشهای شما خواهد بود .
مقصود من ، در کلام من نهفته..
وخطابه ی من ، واقعیت همین گفتار است ..
زیرا نظم خطابه ،خطابه ی نظام است .
۳ -
خطابه ی من ، فاصله ی کلام و معنای واقعی اش را می پوشاند .
پس اگر آب دریاچه ها خشک شد ،
واژه ی خطابه ی ابر را بفشارید .
اگربوته ی مزرعه ها پژمرد ،
فصلی از خطابه ی طعام را بخورید.
واگر جنگ ، سرزمین ما را دو تکه کرد ،
قطعه ای از خطابه ی شمشیر برنده را بخوانید .
بدانید که از آغاز ، کلام بود ..
و با نشستن من بر اریکه ی قدرت ، خطابه .
با هم این راه دراز را شانه به شانه، پشت سر می گذاریم .
بگذار تا سپیده ی سحر از مادور شود ..
سی سا ل.. پنجاه سا ل.. یابرای همیشه .
از آن روزکه به قدرت رسیدم ، همواره گفته ام :
ٌدشمن ٌ خواهان سقوط نظام است ؟
کشور دست به دست می شود ..
اما این اصول است که چون کوه ماندنی است ..
و نیروی معنوی ما– مانند خطابه ام – جاودانی .
همه چیز فنا پذیر است مگر این خطابه .
زنهار از پر گوئی ، که نفوذ کلام را هدر می دهد .
و از طنز گوئی ،که گمراه تان می کند ..
و گنجینه ی سراب از دست می رود .
از شعر دوری کنید ، تا بنیاد اصول ،
- در کشوری با این همه تفاهم - استوار بماند .
و می دانید ، هر شعری ، تفسیر ویژه ای دارد .
ازآن بپرهیزید ، آن گونه که از زنا وربا وکار حرام .
... پس آن گاه که واژگان از هزار بگذرد ،
کلام بی روح می شود ، وخطابه بی ثمر .
واژه ، معنای خود را از دست می دهد..
و نمی تواند تفاوت حّمام ( کبوتر ) و حِمام ( مرگ ) را بیان دارد .
کلام من ، برای اداره ی کشور کافی است..
و برای پنجاه سال مقاومت..
و واردات نان..
و بر کشیدن شمشیر قهرمانی از نیام ، بر فراز ابرها .
کلام من ، بازگوی نیاز ملت است برای برپائی جشن این خطابه .
پس در استفاده از واژگان زیاده روی نکنید ..
کمر بند ها را محکم ببند ید ..
بدانید که ، رهبر – با سی واژه – می تواند به دفاع از صلح بر آید ..
و این که :
نظم خطابه ،
خطابه ی نظام است .
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد