Mohammad
محمد احمدیان(امان)

تازه آن گاه

چرا از تناقض ها برخوردارم؟
چرا از چهره های متفاوت برخوردارم؟

از عیب ها
از ضعف ها



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

سلام علیکم جشنواره فجر

جشنواره فیلم فجر بک طبل توخالی است که به مثابه ی یک بلندگوی تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران هرسال به صدا درمی آید و جالب آنکه عنوان ( بین المللی ) را نیز ید ک میکشد حال آنکه هیچیک از قوانین مربوط به برپایی یک جشنواره جهانی که درهمه کشورها الزامی است را رعایت نمی کند . به طورمثال قانون نمایش فیلمها بدون ممیزی ودستکاری درجشنواره های سینمایی که البته برای جشنواره ای مانند جشنواره فجرکه داعیه فرهنگی بودن هم دارد جزو محالات است .



Ebrahim-Harandi.jpg
ابراهیم هرندی

کفــتار درمانی!

آمد اما در نگاهـش مـهرِ انسـانی نبـــود
آمد اما آن که می گفتند و می دانی نبود

گفته بودندش، چه حالی داری اکنون؟ گفته بود؛
"هیـــــــچ". پیدا بود، او چیزیـش ایـرانی نبـود



س. سیفی

میراث مردوک برای دنیای تک‌صدایی کورش

لوح کورش را شاید بتوان از آخرین لوح‌های گلی در میانرودان دانست که آن را پادشاهی از خود به یادگار نهاده است. اما پیش از این نمونه‌هایی از آن‌ها را شاهان سومری یا اکدی هم نوشته‌اند. متن‌ تمامی این لوح‌ها از نظر موضوع و مضمون شباهت‌هایی نیز با هم دارند. چون هر یک از نویسندگان آن بدون استثنا رفتارهای خود را به خدایی آسمانی نسبت می‌دهند و این ادعا را دنبال می‌کنند که گویا از سوی او برای اجرای برنامه‌های زمینی خود مأموریت یافته‌اند. در عین حال همه‌ی آنان "شاه شاهان" بودند و به گمان خویش بر همه‌ی سرزمین‌‌های منطقه حکم می‌راندند.



abolfazl_mohagheghi_0.jpg
ابوالفضل محققی

زنجان شهری محافظه کار!
«قسمت بیست و نهم»

با گروه های وسیع مذهبی واندک نیرو های روشنفکری چپ! شهر من زنجان

باز از دالان های بی پایان خاطره می گذرم .از کوچه ای به کوچه ای ، عبور می کنم چونان رویائی از مقابل درها ، از نی نی چشمانی که مرا می شناختند گذر می نمایم .از مقابل چهره های جوان خواهان تغیر !چهره هائی که در آن شهر متعصب مذهبی ، در آن شهر محافظه کار نشسته بر دامن سنت که در پیچ هر کوچه اش مسجدی ودر هرگذرش تکیه ای راه بر روشنگری می بست! تلاش می کردندنوری هر چند بسیار کوچک وکم رمق براین شهر خفته در قرون و اعصار بیفکنند عبور می کنم !



feridoun-tonkaboni1.jpg
فریدون تنکابنی

سرگشتگی

نیمه‌شب با اضطراب از خواب می‌پرم. تا صبـح با اضطراب از ایـن دنده بـه آن دنده مـی‌شـوم. با اضطراب برمـی‌خیـزم و تمـام روز را با اضطراب می‌گذرانم و به شب می‌رسانم.
کارهای گوناگونی می‌کنم. اما کاری نکرده، کاری که باید انجام شود و به سامان برسد و پایان گیرد، آن کار اصلی که نمـی‌دانم چیست و به خاطرم نمی‌آید، مدام مضطربم می‌دارد.



حسن حسین کورکمازگیل

مرگ در خرداد سخت است!

بهرام غفاری

در خیابانم
از سرِ کار می آیم
سر و صورتم
تمامیِ بدنم
بویِ روزنامه می دهد.



Reza-Maghsadi03.jpg
رضا مقصدی

سرود ِ سبز ِ«سپیده» -
به رنج‌های سکوت ِ سیاه، چیره شده ست

صدای دخترم از دور دست می آید.
صدای دخترم از نزدیک.
اگرچه تاریکم
وآسمان ، به نَفَس های سرد، خیره شده ست.



aliasghar-rashedan5.jpg
علی اصغر راشدان

بگومگوهای آق جواد (۱۱)

«کجاهابودی این همه مدت؟ فکرنکردی دلتنگ درافشانیهات میشم، بی وفای روزگار؟»
« توخونه چپیدم، دنیاروسه طلاقه کرده م، دیگه باهیچ کس وناکسی کاری ندارم. »
« بفرماواسه چی ازدنیاومافیهابریدی وگوشه ی عزلت گزیدی، اق جوادگل؟ »
« اطاقموکرده م انبارکتاب، یه نفس خرخونی می کنم، شبانه روز24ساعت وقت کم میارم. »



Charles-Baudelaire.jpg
شارل بودلر

استحاله ی خون آشام

برگردان از مانی

با دهانی سُرخ چون شاتوت آن هنگام زن
همچو ماری روی آتش پیچ و تاب میداد تن،
ساب پستان را بروی تیغه های سینه بند
و به لب میراند الفاظی به مُشک آغشته چند:



Mohammad
محمد احمدیان(امان)

همچون لبخندی

جهان هولناک است
و زیبا

آری، نوشتم:
زیبا



Lenin
بهروز داودی

بارِ برف

بارِ انجمادِ انسان
بر کول گرفته٬ این مرد

بارِ برف زمستان
به خانه می برد، این مرد



د. آذری

مشورت

حالا دیگه یه سال از اون جریان گذشته، اهل کار بدنی نیستی، سرمایه ای هم در کار نیست که خونه های قراضه بخری، کثافتشو پاک بکنی و پول بسازی و برا بقیه ی عمر هم هر صبح تا غروب با فوش ناموسی با عمله ها یکی بدو بکنی و شب بنز برونی و پز بدی. به هر کی هم که میشناختی، یک رزومه داده ای، به صدتا بنگاه کاریابی هم زنگ زده ای و دو سه تا مصاحبه هم گیرت اومده، از اداره ی قبلی نامه میخوان، از کار خبری نیست، بیشتر شبها خواب میبینی که تو همون اداره ی سابق داری کار میکنی و رئیست داره سرت داد میکشه ولی تو سرتو میندازی پایین و هیچی نمیگی و بیدار که میشی دوباره چشماتو میبندی و میخوابی.



nafisi.jpg
مجید نفیسی

اولین اعتصاب

خانم زرقونی خوب بود
و آقای صالحی حتی خوبتر.
اولی به انشایم بیست داد
که مرا به نوشتن کشاند
و دومی .... نمی‌دانم
چرا همه دوستش داشتیم.



گلاله شکوهی

نگاهی به بشنو این نی ...

تا کنون ده ها برابر آثار مولانا در باره ی او نوشته اند و خواهند نوشت و اینک روایتی دیگر از زندگی و روزگار و آثار جلال بلخ . جستارهایی در باره ی عشق،عقل،تقدیر،جبر و اختیار در اندیشه و باور جلال بلخ. رمزگشایی از برخی داستان های مثنوی و نگاهی دیگر به دیوان شمس. این ها در کتاب تازه ی محمود کویر با نام بشنو این نی، آمده است و داستان ها و حکایت هایی دیگر. کتابی خوشخوان و پرکشش.



najib-mahfouz0.jpg

چرا نجیب محفوظ شرح‌حالی از خود باقی نگذاشت؟

ترجمه محمد جواهرکلام

محفوظ بر این باور بود که زندگی او در لابلای سطور آثارش آمده است، و برای هر چشم بصیر و هر خواننده فهیم قابل‌فهم است. گاه محفوظ خود یکی از شخصیتهای رمان یا داستانی کوتاه بود، چیزی که در مورد «کمال عبدالجواد» قهرمان «تریلوژی» (ثُلاثیه یا اثر سه قسمتی) رخ داد، که نویسنده روزی اعتراف کرد کمال نزدیک‌ترین شخصیت به اوست.



abolfazl_mohagheghi_0.jpg
ابوالفضل محققی

سرگذشت یک خانواده سیاسی وفرهنگی خانواده دارائی ها
شهر من زنجان (قسمت بیست هشتم)

هرگز برهان السلطنه از نزدیک ندیدم .دوساله بودم که او فوت کرد .اما همیشه یادوحضوراو در خانه ما احساس می شد .پدرم به هر مناسبتی ازاو یاد می کرد .گاه شب های زمستان از شکرستان او می خواند واز ایامی که بااو طی کرده بود یاد می نمود .
"شاعر بود ،انقلابی ،آزادی خواه، بذله گو ،هرگز از اعتقاد خود بر نگشت و سر در مقابل قدرت حاکم خم نکرد و تاوانش را در کهولت با رفتن به زندان پرداخت .در زندان برایمان شعر می خواند و می گفت " پشت میله جای شیران است رو باهان را پشت میله نگاه نمی دارند "



shahab-taherzade.jpg
شهاب طاهرزاده

از دست دادم

برای مادرم که به ستارگان پیوست

دیگر ندیدم او را
اشکم بریخت در پیدا

غرق ابرها شد خورشید
بدنبال او مانده ام تنها



Aliasghar-Rashedan05.jpg
علی اصغر راشدان

بگو مگوهای آق جواد (۱۰)

مستقیم وغیرمستفیم، باانواع شگردا باد توغبغب شون انداختن که کوس شهرتمون گوش فلکوکرکرده. یکی شون می گفت:خارج که میشم، همیشه ویزای برگشتم توجیبمه. نان به نرخ روزخور، تاحس میکنه اوضاع قاراش میشه وممکنه طناب دورگلوش بندازن، باروابط وضوابت وشاخکاش، جیم میشه خارج. آباکه ازآسیا میافته،برمی گرده ومیشه عضوبرجسته. طناب مال نویسنده های دیگه است، دعوتنامه های طاق وجفت مال چارپنج نفرازمابهترونه.



aziz-nesin02.jpg
عزیز نسین

خری که مدال گرفت!

برگردان: بهرام غفاری

یکی بود یکی نبود، در زمانهای خیلی قدیم، درآن زمانها که شتره دلال بود، موشه دلاک بود، درسرزمینی پادشاهی حکومت می کرد. در سرزمین تحت فرمانروایی این پادشاه، گویا آفتاب دمکراسی طلوع کرده بود و با شکفتن برگ های سرسبز درخت آزادی در خاک آن دیار، وطنش چون گلستان شده بود. آدمیان را درآن سرزمین هیچ غم واندوهی نبود.aziz-nesin2.jpg



ا. رحمان

باید نزدیک شویم

امروز آسمان -
بُغضش ترکید
گونه هایش خیس شد
(ابرهای پاره - پاره،)
بی مهابا - باریدند



دکتر منوچهر سعادت نوری

عمر: در زنجیری از سروده ها

بسیاری از سرایدگان در سروده های خود به "عمر" اشاره کرده اند. گلچینی از سروده های این زمانه را پیرامون این موضوع با یکدیگر مرور می کنیم:
دوش در تیرگی عزلت جان ‌فرسایی/ گشت روشن دلم از صحبت روشن ‌رایی
هرچه‌ پرسیدم ازآن دوست مرا داد جواب/ چه به از لذت هم صحبتی دانایی...



Mohammad
محمد احمدیان(امان)

گردنبند طلا

اکبر احساس می کرد، محمود میلی به گفتگو ندارد. او فکر کرد، نباید او را بدین خاطر سرزنش کند. این شب ها آخرین شب هایشان بود. شاید محمود در خودش است، اکبر این فکر را کرد و او را راحت گذاشت. او شروع کرد، خاطراتش را در ذهنش زنده کند. او اکنون خاطره هایش را از منظره های زادگاهش زیباتر و زنده تر احساس می کرد. شاید آن ها زمانی به همین زیبایی و زنده بودند و گذشت زمان پرده ای بر آن ها کشیده بود



GilAvaei2.jpg
گیل آوایی

هستی که نیست !

- باورت نمی شود! فقط تو نیستی. من خودم هم، باور کن باورم نمی شود! ولی عین حقیقت است. همۀ حقیقت هم.
داشت می گفت اما مستِ خیال خودش بود. همیشه هم همینطور بود. یک وقت می دیدی رفته است. کجایش را خودش می دانست و حسی که او را بر بال خودش نشانده و برده بود!. چه می توانستم بکنم جز اینکه سراپا گوش باشم و بگذارم حرف بزند. قرارمان هم همین بود که با هم باشیم. خودش می گفت. خودش می پرسید. خودش جواب می داد.



nafisi.jpg
مجید نفیسی

به رغمِ تن دردمندت

به رغمِ تن دردمندت
سر از بالین بردار
و به تماشای رود بیا
چونان آن روز که با یارت
به پلِ چوم رفتیم.



»  نوشتن تاریخ سرکوب آزادی وعدالت
»  قالی در شعر فارسی
»  شورشیانِ شوش
»  بگومگوهای آق جواد (۹)
»  دیدار معنوی مثنوی باغ سبز عشق (۴)
»  اسلام و شعر در ایران
»  عاشقی آگاه درشهر! نامه سیروس جاویدی در رابطه با رسول مقصودی شهر من زنجان (قسمت بیست هفتم)
»  گور بابای اعتدال
»  کدامین باغ ؟ با نام تو زیبا نیست «اسماعیل »!
»  زمان
»  تا وقتی که روی زمین صورتِ زیبایِ عشق گردد
»  عاشقی آگاه در شهر! زنجان شهر من (قسمت بیست وششم)
»  فضای شهوانی شهر
»  گیسو
»  بگومگوهای آق جواد (۸)
»  «اسكله»
»  شعر و قالی
»  چارپاره­‌ی یك سوگ
»  گفتگو
»  نخستین نمایشگاه تهران از خانه پیشاهنگی جنوب تهران تا عبور از کاباره با کارا و پوستر های خانم گوگوش شهر من زنجان ( قسمت بیست پنجم)
»  نقش دروغ در تاریخ ایران
»  همچون پرندگان مهاجر
»  باغ عباس خان اعتماد امینی! زنجان شهر من (قسمت بیست چهارم)
»  خود َسر (رُمان)
»  بگومگوهای آق جواد (۷)
»  مردان نمکی خوابیده در خانه ذوالفقاری ها! زنجان شهر من (قسمت بیست وسوم )
»  ژیله های زرد بر تن بینوایان
»  موسیقی ِسفید ترین برف .
»  ساختمانی عریان شده در مرکز شهر شهر من زنجان (قسمت بیست و دوم)
»  «ولع سراب » و «باید نزدیک شویم »