logo





صدای بلند روحانیان معترض

پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷ - ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۸

عیسی سحرخیز

در شرایطی كه احزاب و گروه های سیاسی این روزها بیشتر به سیاسی كاری روی آورده و تنها بر روی نامزدهای مشخص و شركت در انتخابات تمركز كرده اند، فرصت فراهم شده در كارزارانتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ زمینه ای فراهم آورده است كه صدای روحانیان معترض نیز بلندتر شده و بهتر و شفاف تر به گوش ملت برسد.
بحث انتخابات و نامزدهای انتخاباتی خواه ناخواه در دل خود نقد و قضاوت در خصوص عملكرد دولت احمدی نژاد و مقایسه ی اجمالی یا همه جانبه ی آن با دوران خاتمی را دربردارد، اما در بسیاری از موارد و مواقع دامنه ی این حرف و حدیث ها گسترش یافته و تا حد نقد و قضاوت دوران سی سال "حاكمیت" جمهوری اسلامی، یا حتی بیست سال دوره ی "ولایت مطلقه ی" آیت الله خامنه ای، بالا رفته و بسط پیدا می كند.
نكته ی درخور توجه در این جریان رشد فزاینده ی كمی و كیفی جایگاه "روحانیان" در میان منتقدان و معترضان است كه گاه صدای اعتراض شان از سطح جریان های سیاسی نیز فراتر رفته و دامنه ی انتقادشان، بدون ملاحظه كاری یا محافظه كاری، نقطه ی كانونی قدرت را نیز نشانه می گیرد.
اگرچه آن چه این روزها در نشست های خودمانی یا گعده های سیاسی حرف هایی كه از ناطق نوری شنیده می شود- بدون آنكه تیتر خبر رسانه های عمومی شود- گاه بسیار تندتر و منتقدانه تر از روحانیون اصلاح طلب است؛ گرچه نقدهایی كه هاشمی رفسنجانی مطرح می كند و حرف هایی كه به نیت انتشار در رسانه های همگانی و رسیدن به گوش مردم می زند، از سخن سران احزاب و جریان های سیاسی هم سو با او تندتر و گزنده تر است، اما با این وجود بیشتر این موارد پرداختن به حاشیه ها و معلول هاست تا توجه به متن و علت های واقعی مسائل، مشكلات و معضلات ایران در صحنه ی داخلی.
خاتمی، روحانی و كروبی، سه روحانی اصلی مطرح برای نامزدی ریاست جمهوری نیز بیش و كم در این چارچوب سخن به زبان می آورند و سعی می كنند دامنه ی انتقادهایشان چندان از حیطه ی گفتار و كردار و عملكرد دولت احمدی نژاد و پیامدهای فاجعه آمیزی كه برای ایران در سطح داخلی یا فضای منطقه ای و بین المللی داشته و دارد، فراتر نرود.
اما در این میان، خوشبختانه انتخابات و دیدارهای انتخاباتی جدید این حسن را داشته است كه در ملاقات ها و تبادل نظرهایی كه فعالان سیاسی، كنشگران اجتماعی و اقشار گوناگون با روحانیان اندیشمند، شجاع و مبارز كشور دارند مسائل به صورت ریشه ای تر و بنیانی تر از گذشته بررسی شود و نقدهای درون دینی و برون دینی جدی تر و اساسی تری - هر چند كه در شرایط سانسور و خودسانسوری چندان امكان انتشارشان حتی در روزنامه های مستقل و اصلاح طلب فراهم نیست- مطرح شود و گاه صدای بلند اعتراض چهره های شاخص این صنف و گروه نیز بهتر و بیشتر به گوش مردم رسیده یا در برابر چشمانشان قرار گیرد.
از جمله این موارد می توان به دو دیدار مهم صورت گرفته روزهای پایانی ماه گذشته اشاره داشت.
در ملاقات روز شنبه ۳۰ شهریور ۸۷ قم، میان سران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با آیت الله العظمی منتظری، ایشان اگرچه هنوز با نگاه و تحلیل خاص خود از حكومت ولایت فقیه دفاع می كند، اما در نقد عملی این نوع حكومت مداری و اوضاع كنونی كشور چنین گفتند:
" ... ولی فقیه باید نظارت كند كه در قوه مقننه قانون‏ ‏خلاف اسلام تصویب نشود، مسئولین اجرایی خلاف اسلام كاری نكنند و قوه‏ ‏قضائیه خلاف اسلام قضاوتی نكند، نه این كه در همه امور سیاسی و اقتصادی‏ ‏و غیره دخالت مستقیم كند…هر كس كه به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد باید با مقام رهبری اتمام‏ ‏حجت كند كه چون مردم به او مسئولیت داده اند باید مطابق آن اختیار هم‏ ‏داشته باشد و بتواند كابینه خود را هماهنگ انتخاب كند تا در اجرای امور‏ ‏موفق باشد، نه این كه افراد كابینه و یا استاندارها و دیگر امور به او تحمیل‏ شود."
عبدالله نوری نیز كه اكنون نامش به عنوان یك نامزد محتمل برای انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری، عمدتا از سوی جریان تحول خواه، مطرح شده است نیز در گفت و گویی خودمانی كه هفته ی گذشته با جمعی از روزنامه نگاران داشت با نقد بحث "تندرو" و "كندرو" یا "افراطی" و "اعتدالی" از جانب كسانی كه به نظر ایشان خود مدت هاست دچار "تفریط" شده و به سیاست "عقب نشینی گام به گام" تن داده اند پرداخت و زوایای دیگری از "حاكمیت ولایت فقیه" و دخالت بی مورد در امور قانونی ریاست جمهور و ضرورت زیر بار نرفتن رئیس جمهور اصلاح طلب آینده به این وضع را برشمرد:
"...معتقدم اگر قرار است کاری بشود، باید رفت دنبال دموکراسی حقیقی. در ‏همه جای دنیا هم گروههایی همیشه به دنبال شبه دموکراسی رفتهاند، اما تاریخ سیاسی جهان ثابت کرده که شکست ‏خوردهاند در رسیدن به اهدافشان. هر جا اتفاقی هم رخ داده، مثل همین پاکستان یا زیمبابوه، همهی توان صرف ‏برقراری حتا یک میلیونم درصد دموکراسی استاندارد در ساخت قدرت مطلق شده و از همان یک میلیونم درصد ‏هم دگرگونیها رخ داده است؛ وگرنه اگر قرار بود در همین پاکستان بروند دنبال گرفتن چند صندلی مجلس، که به ‏جایی بند نبودند. همین تجربه نشان میدهد که اگر واقعا بایستید سر آرمانها و اصولتان، قدرت هر چه قدر هم ‏مطلق و استبدادی باشد، عقب میرود؛ اما خب وقتی شما مرتب از اهدافتان عقبتر میروید، این طرف مقابل ‏است که جلو میآید و فضاها را یکی پس از دیگری می گیرد..."‎.‎
"...من الان خیلی متاسف میشوم که برخی از دوستان رفته اند دنبال یک اصلاحاتی کمتر از ۱۲ سال پیش. مگر چه ‏چیزی نهادینه شد در این سال ها؟ چه دستاوردی داشت؟ به نظر می رسد به اتفاق های روزمره دل خوش كردهایم، ‏آن ها [اقتدارگرایان] که کار خودشان را می کنند. اصلا دنبال همین روزمرگی هستند تا سر ما را گرم کنند. البته ‏الان همه به دنبال راه برون رفت می گردند، اما این راه کدام است؟ خیلی روشن نیست. البته طرفیتش بود و هست ‏که این بن بست را بشکنیم و طرف مقابل را کنار بزنیم، سر جایش بنشانیم. اگر در همان زمان اصلاحات، ‏اصلاح طلبان از فرصت به وجود آمده و تمام ظرفیت های خود بهره می گرفتند امروز به یک بن بست سیاسی دچار ‏نمی شدیم. ظرفیت آن زمان یک واقعیتی بود. اگر بر سر همان برنامه های اعلام شده اش می ماندند و همان ها را ‏اجرا می کردند، در برقراری دموکراسی واقعی و جامعه ی مدنی توفیق می یافتند. وقتی عهدی با مردم می بندید، ‏دیگر نباید دچار تردید شد، این نمی شود که از مردم رای گرفت اما با کس دیگری تعامل کرد. برنامه داد اما برای ‏اجرایش رفت از یکی دیگر اجازه گرفت. دوستان البته خیلی اشاره كردند به این كه [به صحنه] بیایم. اما من اگر تاثیرگذار باشم، اگر بشود رفت دنبال ‏اصلاحات ساختاری و بنیادین به صحنه می آیم، وگرنه شهوت ریاست كه ندارم. من برای خودم خط قرمز و ‏پایبندی به اصول دموكراسی خواهی را قائلم. اعتقاد دارم كه آدم باید به قولی كه به مردم می دهد، پایبند باشد، سر ‏اصولش ایستادگی كند، هزینه بدهد، حتا برود زندان، اتفاقن لذتبخش است كه انسان به خاطر عقیده و اندیشه اش ‏برود زندان...".
طرح چنین دیدگاه هایی از جانب روحانیان، كه مورد اقبال افكار عمومی به ویژه نخبگان قرار گرفته و می گیرد، خواه ناخواه جریان های سیاسی و نامزدهای مورد نظر آنان، به ویژه در كسوت روحانیت، را در جایگاهی قرار داده و می دهد كه "سیاست تدافعی" را كنار گذارده و به "سیاست تهاجمی" فكر كنند و از آن مهم تر در روزهای آینده روشن سازند كه در امور مهم كشور خط قرمزهای شان كجاست؛ خواست ها و مطالبات اكثریت مردم، یا تمایلات و دل مشغولی های رهبر؟ "دموكراسی واقعی مبتنی بر آرای ملت " یا "شبه دموكراسی هدایت شده از سوی ولی فقیه"؟ و اصولا برای این پرسش مهم پاسخی بیابند كه وقتی قرار است افرادی در همان ابتدای كار برای كار قانونی و شرعی نامزدی ریاست جمهوری نظر رهبری را اصل و حجت می گیرند و بدون استمزاج رای او پای به میدان رقابت انتخاباتی نمی گذارند، آیا در زمان نشستن بر مسند قدرت اصولا می توانند حكم حكومتی نقض كننده ی قانون اساسی را نادیده بگیرند و به جای پیروی از امیال یك فرد مشخص، به رای و خواست ملت عمل كنند؟
صدای بلند روحانیان معترض، سیاست ورزان منتقد، روشنفكران مستقل و اقشار محذوف و در نهایت قاطبه ی مردم منتظر، همه "نه" به روش های گذشته است و به تداوم وضع فلاكت بار موجود، و "آری" به انتخاباتی آزاد، مستقل و منصفانه، با هدف "اصلاحات بنیانی" و "تغییر ساختاری"، برای نجات ملك و ملت.

عیسی سحرخیز
Aftab_iran@yahoo.com
چهارشنبه 3/7/1387




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد