یکی از مادران پارک لاله ایران

دل نوشته ای از سر درد

کهریزک اگر آخر دنیا نام گرفت، ولی آن ور دنیا نیست!

دیروز، مراسم برپا داشت پنجمین سالگرد سه جوانی بود که در کهریزک کشته شدند و بعد از پنج سال هنوز پرونده شان در دادگاه ها دست به دست می چرخد. عاملین معرفی شدند، ولی از آمرین نامی برده نشد.
امروز با چند نفر، برای شرکت در مراسم رفتیم. جلوی درب مسجد پسر آقای کامرانی برادر محمد و چند جوان دیگر برای خوشامد گویی و تشکر از شرکت کنندگان ایستاده بودند.



مادران پارک لاله ایران

پنجمین سالگرد قتل سیاسی و عامدانه امیر جوادی فر

گرد هم آیی ۱۸ تیر سال ۸۸، اعتراض به کشتار و بازداشت های ۱۸ تیر سال ۸۸ و اعتراض به تقلب در انتخابات و در حقیقت اعتراض به بی عدالتی و بیکاری و فقر و سلب آزادی هاست. ۱۸ تیر روزی است که آسمان گرم و طوفنده، غبار آلود می شود و گویی جوانان از قبل ماتم گرفته اند، شاید می دانند که قلب هایی جوان و سرشار از امید به آزادی و زندگی، از تپیدن می ایستند. ولی این قلب های سوراخ شده از گلوله به زمین نمی افتند و از بطن آن ها هزاران امیر و محمد و محسن و سهراب و اشکان و محرم و ندا و مصطفی و شهرام و حمید و علی و ...



akram
مادران پارک لاله ایران

دیدار با خانواده سعید زینالی در آستانه ۱۸ تیر

۱۸ تیر رسید و زخم های آن هم چنان زنده است تا این که در دادگاهی عادلانه و علنی چرایی و چگونگی حمله به خوابگاه دانشجویان و آسیب های وارده به مردم و عدم پاسخ گویی مسوولان روشن شود. این که چرا به خوابگاه حمله کردند؟ چرا به محل زندگی دانشجویان آسیب زدند؟ چرا دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و چرا تعداد زیادی را بازداشت کردند. تا به حال نیز اطلاع دقیقی از افرادی که در این رابطه آسیب دیده اند وجود ندارد. می گویند ۷ نفر کشته شده اند و تا به حال هویت عزت الله ابراهیم نژاد، فرشته علیزاده و تامی حامی فر تقریبا روشن شده و می دانیم که سعید زینالی از ۲۳ تیر همان سال بازداشت و ناپدید شده و تا کنون نیز هیچ اطلاع دقیقی از وضعیت او به خانواده نداده اند ...



mansoure-behkish3.jpg
منصوره بهكیش

چرا در زندان های ایران اعتصاب غذا به امری روزمره تبدیل شده است؟

چه باید کرد که ما مردم این درد مشترک را حس کنیم که اگر شرایط زندانی و خانواده اش بد است، ما که در بیرون هستیم نیز باید جمعی اعتراض کنیم؛ اگر به زندانیان حمله می شود، ما نیز باید همراه خانواده ها اعتراض کنیم؛ اگر زندانیان را پشت سر هم دارند اعدام می کنند، ما نیز باید جمع شویم، تحصن کنیم، اعتصاب کنیم و نگذاریم شرایط به حدی بغرنج شود که زندانی مجبور شود دست به عملی بزند که باز شرایط اش از آن چه بوده است بدتر شود؛ خودکشی کند، لبش را بدوزد، اعتصاب غدای خشک کند یا خانواده اش مجبور باشد هر روز به تنهایی از این اداره به آن اداره، از این زندان به آن زندان، از این بیمارستان به آن بیمارستان، از این شهر به آن شهر بدود و عاقبت هم یا در راه کشته شود یا فرسوده و