سازمان اتحادفدائیان کمونیست پیام تسلیت بمناسبت درگذشت فدائی کمونیست
رفیق مسعود دقیقی اصل رفیق مسعود از دوران نوجوانی به صفوف سازمان چریکهای فدائی خلق ایران پیوست و در جریان انشعاب اقلیت و اکثریت در مرزبندی با جناح سازشکار اکثریت به سچفخا اقلیت پیوست. وی بعد از مدتی فعالیت مخفی دستگیرو زندان و شکنجه را تجربه کرد. ما در گذشت رفیق مبارز و همرزم همیشه همراه، رفیق مسعود دقیقی اصل را به بازماندگان اش بویژه همسرش پروانه عزیز که در تمام فراز و نشیب های زندگی با او همراه بود و نیز فرزند ش سامان عزیز و سایر اعضای خانواده و دوستان و همرزمان اش از صمیم قلب تسلیت میگوئیم و خود را درغم و اندوه آنها شریک میدانیم.
کاظم کردوانیدریغا که بزرگمردی از میان ما رفت!
به یادِ دکتر شاپور راسخ (همراه با گفتوگویی با دکتر راسخ) دکتر راسخ ده سال معاون طرح و بودجهی سازمان برنامه و بودجه بود. در سال ۱۳۴۵ که حکومت تصمیم به استخدام یک صدتن مدرس برای دانشگاههای کشور گرفت، مسئولیت اجرایی آن را به عهدهی سازمان برنامه و بودجه گذاشت و مسئول این کار در سازمان برنامه کسی جز دکتر راسخ نبود که با دقت و بیطرفی علمی تمام آن را به پیش بُرد . در سه سالی که ریاست مرکز آمار را بهعهده داشت کارهای بزرگی در سروسامان دادن این مؤسسه به سرانجام رسانید و ازجمله «سالنامه آماری مرکز آمار» را بنیاد نهاد. دکتر راسخ یکی از پُرکارترین استادان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود اما، «ساواک» هرگز به او اجازهیِ استخدام رسمی در دانشگاه را نداد؛ آن هم «بهجرم» بهایی بودن!
باقر ابراهیم زادهیادی از غلام ابراهیم زاده، در سالگرد تولد او در هفتم تیرماه ۱۳۶۲ در خانه شان که در یک مجموعه آپارتمان بوده متوجه عوامل مشکوکی در اطراف آپارتمان ها می شوند، همسر غلام (آزاده) با همسایه ها صحبت می کند و آنها می گویند: "گویا به دنبال قاچاقچی هستند!" رفیق علیرضا شکوهی و خواهرم شکوفه که پانزده سالش بود پیش غلام و آزاده و دختر نه ماهه شان نیلوفر زندگی می کردند، منتظر غلام می مانند که شب از سر کار به خانه برگردد، شب غلام و علی از پشت بام خانه خارج می شوند، ابتدا پاسداران به خانه غلام حمله می کنند و پس از دستگیری آزاده و شکوفه و نیلوفر نه ماهه از نبود غلام و علی شوکه می شوند و به مرکز اطلاع می دهند اما متأسفانه آنها به خانه یکی از رفقای سازمان می روند اما آن خانه و رابطه نیز در تور پلیسی گسترده ای قرار داشت! در آن خانه غلام و علی نیز دستگیر می شوند، علی را به داخل ماشین می برند، در این حال غلام به یکی از پاسداران حمله می کند و اسلحه او را می گیرد اما پاسداران او را به رگبار مسلسل می بندند! کنار همان خانه مجموعه آپارتمان نیم ساخته ای بود و غلام با بدن تیر خورده و زخمی از آن ساختمان بالا می رود و پاسداران به دنبال او!
|