|
بی بی سی:"هوادار" با کمک مالی و امکانسازی، تبلیغ برنامه و سیاستهای حزب و مشارکت در تبلیغات انتخاباتی به نفع کاندیداهای حزب، از حزب پشتیبانی میکند.
مقوله گروه هوادار، کارکردی فراتر از هوادار احزاب و سازمانهای سیاسی دارد. گروه هوادار، گروه سازمان یافتهای است که فعالانه و با برنامه به نفع یک حزب و یا سازمان سیاسی وارد عمل میشود، به جذب و پرورش نیرو میپردازد و حزب و سازمان را از جهات مختلف تغذیه میکند. گروههای هوادار عمدتا زمانی شکل میگیرند که احزاب و سازمانهای سیاسی از امکان فعالیت قانونی و علنی برخوردار نیستند. در حکومتهای دمکراتیک به خاطر فعالیت علنی و قانونی احزاب، هواداران یا به حزب میپیوندند و یا در جریان انتخابات به نفع حزب به فعالیت میپردازند. در این کشورها، ضرورتی برای شکلگیری گروههای هوادار وجود ندارد. اما در حکومتهای استبدادی، احزاب و سازمانهای سیاسی اجبارا به فعالیت مخفی روی میآورند و برای آنها امکان سازماندهی نیروی وسیع هوادار در تشکیلات مخفی وجود ندارد، لذا زمینه برای شکلگیری گروههای هوادار فراهم میشود. ما در دهههای قبل از انقلاب بهمن شاهد شکلگیری گروههای هوادار بودیم. اما شکلگیری گروههای هوادار در رابطه با جریان فدایی به ویژه در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ بارز و برجسته بود. گروههای هوادار رویداد سیاهکل و شکلگیری سازمان چریکهای فدایی خلق، نیروی وسیعی را در مبارزه علیه رژیم شاه به میدان آورد. بعد از سیاهکل ما شاهد پدید آمدن گروههای متعددی بودیم که به مبارزه مسلحانه روی آورده، یا به پخش وسیع اعلامیههای سازمان چریکهای فدایی مبادرت می کردند. دستگیریهای آن زمان، این موضوع را به وضوح نشان میداد. در زندانها تعداد اندکی بودند که به عضویت سازمان در آمده و در تیمها سازماندهی شده بودند. اعضای سازمان یا در درگیریها کشته شده و یا بعد از دستگیری اعدام میشدند. اکثر نیرویی که در زندان به عنوان مدافع جنبش فدایی به حساب میآمدند، از هواداران جنبش فدایی بودند. در سال ۱۳۵۰ اکثر کادرهای سازمان در درگیریها با پلیس و ساواک کشته و یا دستگیر شدند. تعداد انگشت شماری از اعضای سازمان باقی مانده بودند. همین وضعیت به درجاتی بعد از ضربات سال ۱۳۵۵ وجود داشت. در حوزه احزاب، "هوادار" به نیروهایی گفته میشود که پشتیبان حزب بوده، ولی عضو آن به حساب نمیآید. سازمان از یک سو در مبارزه با رژیم شاه مرتبا نیرو از دست میداد و از سوی دیگر به جهت ساختار و کارکردش قادر نبود که همانند سازمانهای سیاسی، راسا به پرورش کادر بپردازد. گروههای هوادار تغدیه کننده سازمان به جهات مختلف و به ویژه کادر بودند. سازمان مرتبا از بین گروههای هوادار نیرو میگرفت و صفوف خود را ترمیم میکرد. بدون وجود گروه های هوادار، سازمان قادر به ادامه حیات خود نبود. در سال ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ سازمان در شرایط نامساعدی قرار داشت. کمیته مشترک ساواک و شهربانی تشکیل شده بود، گشتهای خیابانی راه افتاده بود و تعقیب و مراقبتها افزایش پیدا کرده بود. کمیته مشترک با کشف کوچک ترین "رد" تا انتها آن را دنبال میکرد. گروههای مسلح از جمله سازمان، سخت در تنگنا قرار گرفته بودند. در این سالها مستمرا اخبار دستگیری، درگیری و کشف خانههای تیمی در رسانهها منتشر میشد. اما مبارزه مسلحانه هم در این سالها از جاذبه بسیاری برخوردار شده و جوانان زیادی به این مبارزه روی آورده بودند. در دانشگاههای کشور و در شهرهای مختلف گروههای متعدد هوادار شکل گرفته و یا گروههای موجود به مبارزه مسلحانه پیوسته بودند. از جمله: ۱. گروه دانشگاه صنعتی: یک گروه هوادار از دانشگاه صنعتی در بهار سال ۱۳۵۱ به سازمان پیوست. بهروز عبدی، ابراهیم خلیق و اسماعیل خاکپور جزو این گروه بودند. ۲. گروه بابل: در شهر بابل هم یک گروه هوادار تشکیل شده بود که در اوائل سال ۱۳۵۲به سازمان پیوست. محمد حرمتیپور، محسن نوربخش، محمد علی خسروی اردبیلی، حسن جان لنگوری، عباس کابلی، غلامعلی خراط پور و علی اکبر هدایتی جزو این گروه هوادار بودند. ۳. گروه تبریز: در نیمه دوم سال ۱۳۵۲ یک گروه هوادار از تبریز به سازمان پیوست. اعضای این گروه عبارت بودند از ابراهیم محجوبی، بهجت محجوبی، یوسف کیشیزاده و فرزاد کریمی. ۴.گروه بهروز ارمغانی: در سال ۱۳۵۳ گروه بهروز ارمغانی با سازمان ارتباط پیدا کرد و در این ارتباط، تعداد زیادی به سازمان پیوستند. پیوستن گروههای متعدد هوادار و زندانیان آزاد شده در سال ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ به سازمان، به گسترش آن منجر شد. سازمان در طی این دو سال به یک سازمان چریکی نیرومند تبدیل گردید. بعد از وقفهای که در سال ۱۳۵۵ به جهت ضربات به وجود میآید، باز در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ گروههای هوادار در شکلی گسترده در سراسر کشور از جمله در دانشگاهها پا به حیات گذاشتند. تعداد و کمیت آنها در این دو سال بیسابقه بود. در این سالها سیل گروههای هوادار به سوی سازمان در جریان بود. در مواردی تعداد اعضای یک گروه هوادار بیشتر از اعضای سازمان بود. از جمله این گروههای هوادار، گروه سرخه رجا بود که در مازندران به فعالیت میپرداخت. در کرمانشاه یک گروه بزرگ وجود داشت که بعد از انقلاب به سازمان پیوست. در تبریز گروه های متعدد هوادار فعالیت داشتند. در دانشگاه تبریز چند گروه هوادار بود که در رهبری اعتصابات دانشجویان نقش بالایی داشت. از اواخر سال ۱۳۵۶ به بعد هدایت اعتراضات دانشجویی، دست گروههای هوادار سازمان بود. در تراکتورسازی تبریز و در پالایشگاه نفت هم گروههای هوادار فعالیت داشتند. در سنندج یک گروه هوادار فعالیت میکرد که در برخی شهرهای دیگری کردستان هم نیرو داشت. در سایر استانها و شهرهای کشور از جمله در گیلان، ترکمنصحرا، اهواز، اصفهان، آبادان، بندرعباس، خرمآباد و بروجرد گروههای هوادار فعالیت داشتند. مراکز تشکیل گروههای هوادار گروه های هوادار در مراکز زیر تشکیل میشدند: ـ دانشگاهای کشور (دانشگاه تهران، صنعتی، پلیتکنیک، علم و صنعت، دانشگاه تبریز، دانشکده نفت........) ـ واحدهای تولیدی ( ذوبآهن اصفهان، تراکتورسازی تبریز......) ـ در سطح شهرها ـ ارتش و شهربانی در ارتش و شهربانی هم گروههای هوادار تشکیل شده بودند که فعالیت شدیدا مخفی داشتند. بعد از انقلاب وجود چنین گروههایی آشکار شد. پیشینه اجتماعی گروههای هوادار ترکیب اجتماعی گروه های هوادار همان ترکیب اجتماعی اعضای سازمان بود. تقریبا از نظر پیشینه اجتماعی، گروههای هوادار به طبقات مدرن جامعه و گروههای مختلف روشنفکری تعلق داشتند. گروههای هوادار عمدتا از دانشجویان، معلمان، کارگران، کارمندان، مهندسین و پزشکان تشکیل میشدند. حوزه فعالیت گروههای هوادار گروههای هوادار دو دسته بودند: ۱. گروههای سیاسی: اکثر گروههای هوادار به فعالیت سیاسی میپرداختند. به ویژه در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷. کار آنها جذب و پرورش نیرو، تهیه دستگاههای تکثیر، پخش اعلامیههای سازمان، تکثیر جزوات سازمان، موضعگیری پیرامون مسائل محلی و فعالیت های فرهنگی و توده ای بود. پخش وسیع اعلامیههای سازمان در ماههای قبل از انقلاب، توسط گروههای هوادار صورت میگرفت. این گروهها در شناساندن سازمان و در بردن مواضع آن بین گروههای مختلف اجتماعی نقش بالایی داشتند. ۲. گروههای مسلح: برخی از گروههای هوادار سلاح تهیه کرده و یا به عملیات نظامی در منطقه خود دست مییازیدند. از جمله آنها یک گروه هوادار در سنندج بود که قبلا به آن اشاره شد. ارتباط گروه های هوادار با سازمان ارتباط گروههای هوادار با سازمان به وضعیت سازمان بر میگشت. در مواقعی که وضعیت سازمان مساعد بود، ارتباطات به درجات مختلف تامین میشد، اما در مواقعی که سازمان ضربه خورده بود و در وضعیت نامساعدی بود، گروههای هوادار بدون ارتباط با سازمان کارهای خود را پیش میبردند. برخی از گروه های هوادار در ارتباط با سازمان تشکیل میشدند، ولی اکثریت آنها بدون ارتباط با سازمان به وجود میآمدند و به فعالیت خود ادامه میدادند. برخی از اعضای سازمان که ارتباطشان با سازمان در جریان ضربات قطع شده شده بود، به فعالیت خود در شکل گروه هوادار ادامه میداند. ارتباط چند تن از رفقایی که در سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ با سازمان در ارتباط بودند، در جریان ضربات آن سال قطع شد. آنها جدا از سازمان به فعالیت خود ادامه دادند و نیروی زیادی را جذب کردند. ارتباط این گروه دوباره در سال ۱۳۵۶ برقرار شد و آنها دوباره به سازمان پیوستند و در تداوم حیات سازمان در آن سالها نقش بازی کردند. اشکال ارتباط گروههای هوادار با سازمان ارتباط گروههای هوادار با سازمان عمدتا برای اینکه ضربه از جانب آنها به سازمان منتقل نشود، یکطرفه بود. یکی از اشکال ارتباط یکطرفه، ارتباط "دبهای" بود. اعضای سازمان مکانهایی را در نظر میگرفتند و اعلامیهها را در آن محل قرار میدادند و گروه هوادار اعلامیهها را از "دبهها" در میآوردند و پخش میکردند. در مواردی هم یک شماره تلفن واسط تعیین میشد و از این طریق ارتباط برقرار میگردید و یا قرارهای معینی گذاشته میشد. گروه های هوادار در خارج از کشورها در خارج از کشور هم گروههای متعدد هوادار سازمان فعالیت داشتند که مشهورترین آنها ۱۹ بهمن بود. گروه ۱۹ بهمن نشریهای را به نام "۱۹ بهمن" منتشر میکرد. در این نشریه آثار بیزن جزنی درج میشد. گروه هوادار در فلسطین عدهای از هواداران سازمان که نتوانستند با سازمان ارتباط برقرار کنند، به فلسطین رفته و با سازمانهای فلسطینی تماس برقرار کرده و دوره آموزش نظامی را گذراندند. آنها، گروه هوادار سازمان را در فلسطین تشکیل دادند. آزاد کردن نیرو و عدم توانایی جذب آنها تئوریهای ناظر بر مبارزه چریکی در این موضوع مشترک بودند که انقلاب کار تودهها است و پیشرو نمیتواند دست به انقلاب بزند. وظیفه پیشرو آزاد کردن نیرو و بسیج توده ها است. امیر پرویز پویان در جزوه رد تئوری بقا، دو مطلق را تئوریزه کرده بود که میبایست پیشرو به این دو مطلق ضربه میزد تا سد استبداد و اختناق شکسته شود و سیل نیرو به سوی مبارزه علیه رژیم شاه جریان یابد. مسعود احمدزاده موتور کوچک و موتور بزرگ را از رژی دبره اخذ کرده و بر این باور بود که موتور کوچک که همان پیشرو باشد با فداکاری قادر خواهد شد موتور بزرگ را که توده مردم باشد، راه بیندازد. بیژن جزنی هم تبلیغ مسلحانه و کار سیاسی پیشرو را در خدمت بسیج تودهها میدانست. جنبش فدایی قادر نشد طبقه کارگر و زحمتکشان را به سوی خود جلب کند. گرچه عناصر پیشرو کارگری در صفوف سازمان کم نبودند، اما این جنبش توانست بیشترین تاثیر را در طبقه متوسط جدید و به ویژه گروههای مختلف روشنفکر بگذارد و از بین آنها نیروی وسیعی را آزاد سازد. اما تنها گروه نسبتا اندکی از آنها را توانست عضوگیری و در تیمها سازماندهی کند. فعالیت مخفی و الزامات آن و به ویژه ساختار تشکیلاتی سازمان چریکی اجازه نمیداد که نیروی وسیعی را که سازمان آزاد کرده بود، سازماندهی کند. از یک سو اکثر نیروهای آزاد شده نمیتوانستند از محیط کار و زندگی و خانواده کنده شوند و در تیمها زندگی کنند و از سوی دیگر سازمان هم فاقد امکانات برای سازماندهی نیروی وسیع بود و گسترش کمی هم آسیبپذیری سازمان را بالا میبرد. این تناقض زمینهساز شکلگیری گسترده گروههای هوادار گردید که نقش قابل ملاحظهای در حیات سازمان چریکهای فدایی خلق داشتند. گروههای هوادار و سازمان سیاسی سراسری بعد از انقلاب سازمان از یک گروه چریکی به یک سازمان سیاسی گذر کرد و طی چند ماه به یک سازمان سیاسی سراسری فرارویید. عده اعضای مخفی سازمان در سال ۱۳۵۷ چند ده نفر بود؛ در حالی که با پیوستن گروههای هوادار، هواداران و زندانیان آزاد شده، هزاران نفر در تشکیلات در سال ۱۳۵۸ سازماندهی شدند. بررسی تاریخ سازمان چریکهای فدایی، بدون بررسی جایگاه و نقش گروه های هوادار در تداوم حیات و در فراروییدن آن به یک سازمان سراسری، ناقص خواهد بود. نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|