فرید انصاری دزفولی سخنی درباره ارتباط جامعه با معلولان چرا مناسب سازی شهری برای معلولین شکل نمی گیرد تا آنان راحت تر بتوانند از مراكز تفريحي، خدماتي و اداری استفاده نمایند و چرا استفاده از مراکز محتلف شهری براي معلولين دشوار و در برخي موارد غيرممكن است؟ چرا يك معلول جسمي- حركتي هر بار كه از خانه خارج ميشود با مشکلات عدیده ای از جمله عبور از پیاده رو و یا عبور به آنطرف خیابان مواجه میشود؟ و چرا بیرون رفتن از خانه برای این افراد کاری عذاب آور است؟
ناهید میرحاجاین سناریو اسم ندارد این یك سناریوی سینمایی نیست اما شما میتوانید در خیال خود آن را مثل یك سناریو كه برای سینما نوشته شده است، بخوانید. قرار نیست اول ماجرا كه هنوز شما نمیدانید ماجرا از چه قرار است و سناریو چه مسیری را طی میكند، اسم آن را بدانید. خودم هم نمیدانم. میگذارم تا پایان همه ماجرا پیش برود، بعد اسمش را با هم انتخاب میكنیم.
سناریو اینگونه شروع میشود: مرد جوانی مثلا كارگر فنی یك كارخانه است، كه كار دارد، همراه خانوادهاش به خواستگاری یك دختر جوان میرود كه شناختی از او ندارد و حتی او را ندیده است. مثل همه ازدواجهای سنتی این یكی هم با كمی پایین و بالا شكل میگیرد و آن دو بعد از چند ماه پرمشغله و پردردسر ساكن یك خانه اجارهای میشوند.
|