باقر مرتضوی به یاد گرسيوز برومند (گرسى) ۴۴ سال پیش «ساواک»، سازمان امنیت رژیم جنایتکار پهلوی رفیقمان گودرز برومند را دستگیر و زیر شکنجههای وحشیانه کشتند. نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم
گرسی برغم همه تجاربى كه در مخفىكارى كسب كرده بود، در چهاردهم ارديبهشت ١٣٥٥ ساعت ٥ صبح در جلو خانهاش دستگير شد و بلافاصله زير شكنجه رفت و زير شكنجه نيز كشته شد. به روایتی از همبندانش گرسیوز مستقیماً زیر شکنجههای سیروس نهاوندی خائن، خونین و در هم شکسته جان باخت. يكى از رفقايش كه از نزديك گرسى را مىشناخت، نوشته است: "گرسى اصولاً جوانى بسته بود. كمحرف و كمادعا. برايش گرمى و سرما، روز و شب، گرسنگى يا سيرى تقريباً بىتفاوت بود. او اصولاً كماعتنا به اين دنيا بود. تنها در مقابل ظلم به ديگران و بىعدالتىهاى اجتماعى عكسالعمل نشان میداد. "پرویز واعظزاد در سوگ گرسی نوشت؛ "با مرگ گرسیوز احساس کردم کمر من و سازمان شکست."
باقر مرتضویبه یاد خسرو صفایى خصوصیت خسرو این بود که در جدى ترین وقایع هیچوقت جوانب شوخى و یادآورى جنبه هاى طنزآمیز مسائل روزمره زندگى را فراموش نمىکرد. او قادر بود که در بدترین اوضاع لطیفههایى در مورد رفتار خود و دیگران پیدا کند و با بیانشان اضطراب همگى را کاهش دهد. ما مرگ را درخود پرورش داده بودیم ولى او زندگى را و این عالیترین خصوصیت او بود. خوشروئی و بیباکی انقلابی تنها سجایای اخلاقی او نبود. صفایی در عین حال نکتهسنج و جستجوگر و از جزماندیشی گریزان بود.
یدالله بلدیسالگرد یادمان ۹ سرو آزاده که برفراز تپه های اوین به خاک افتادند! روز ٣۰ فروردین ۱٣۵۴ نه تنها برای اعضا و هواداران جنبش فدایی، بلکه برای تمام آزادی خواهان وعدالت خواهان روزی فاجعه بار است، زیرا در این روز ۹ نفر از مبارزترین و اندیشمندترین زندانیان سیاسی، بر فراز تپه های اوین، با رگبار مسلسل شکنجهگران ساواک بخاک افتادند. زندان اوین که دردامنه کوه پایههای البرز و در جوار دهکده زیبای اوین قرار دارد، در ۵۰ سال اخیر در زمره یکی از مخوف ترین زندانهای جهان به شمار میرود، که شهرت آن به عنوان نماد شکنجه از مرزهای کشور نیز فراتر رفته است.، زندان اوین در اواخر دهه ۴۰ ساختمان آن به اتمام رسید، و از آغاز تاکنون شاهد اسارت، شکنجه و اعدام هزاران مبارز بوده است.
درگذشت فرهنگ کسرایی خبر غیر منتظرهی درگذشت «فرهنگ کسرایی» بازیگر برجسته و نویسندهی ارزندهی ایرانی در تبعید، ما را در اندوهی ژرف فرو برد. از دست دادن این هنرمند سختکوش و خلاق بیشک برای جامعهی هنری و فرهنگی ایرانی تبعیدی ضایعهای جبرانناپذیر است.
فرهنگ هنوز بسیاری کارهای ناتمام و ایدههای نو در ذهن داشت، اما متأسفانه مرگ ناگهانی در اثر ایست قلبی فرصتی برای او باقی نگذاشت. او در تاریخ سهشنبه ۷ آپریل ۲۰۲۰ در سن ۵۹ سالگی برای همیشه از میان ما رفت، اما یادش همواره زنده خواهد ماند.
درگذشت فرهنگ کسرایی را به خانوادهاش، به خواهرش فروزنده ، به شریک زندگی اش اوا ، به دوستان و دوستدارانش و به جامعهی هنری ایرانی تسلیت میگوییم.
مسعود نقره کار «آقای رئیس» برای زنده ماندن چقدر باید مُرد؟ مرگ امان نداد تا نقدش بر«هذیان های مقدس» را منتشرکند. سخت گیر و دقیق و کاربَلَد بود اما منعطف و مُنصف...یادم آمد. سال ۱۳۵۵ عمران صلاحی «قطاری درمِه» را برای انتشاربه انتشارات چکیده آورد. من و محمدعلی بهمنی موافق بودیم که منتشرش کنیم ،ایرج اما پا توی یک کفش کرده بود که «کارضعیفه». بهمنی دادش به هوا رفت که «این عمران صلاحیه، خدای طنزما و شاعری بزرگ و...» و ایرج روی حرف اش بود و با خواندن و تفسیر تکه تکۀ کارسعی می کرد نشان بدهد «کار ضعیفه». آخر شب که از «کافه خوزستان» برمی گشتیم خودش را به من و بهمنی رساند و گفت: «حالا کی منتشرش کنیم» !
احد واحدیدر گرامیداشت یاد زهرا حب الوطنی اصل «مادر اسدالهی» در آخرین دیدار با فرزندش در زندان اهواز، وقتی از وی خواست که به خواست زندانبانان تن در داده و خود را نجات دهد و دل اندوهگین وی را بیش از این نیازارد، در مقابل گفته فرزندش که: “زن عمو دل ات می خواهد که تنها تو عزادار من باشی یا اینکه دهها مادر دیگر عزادار فرزندانشان باشند؟” با سر تصمیم فرزندش را مبنی بر عدم مصاحبه تلویزیونی و قبول اعدام تأیید کرد. او با وجود حس عمیق مادرانه، از اینکه پسرش به خاطر حفظ باورهای سیاسی و لو ندادن رفقایش اعدام را پذیرفته بود، همواره بر خود می بالید. جنایتکاران وقتی در زمستان ۱۳۶۷ رفیق رحیم (علی چریک) را گلوله باران کردند، زن عمو بقیه سالهای عمر خود را با آن زخم عمیق و کاری دشمن زیست.
بهروز مطلب زاده «بودن یا نبودن!» درگرامی داشت «هِلین بولِک» آن که گفت نه! «هِلین بولِک » ازسحرگاه روز یکشنبه ۱۹ ماه مه ۲۰۱۹ در زندان اعلام اعتصاب غذا کرد، او پس از گذشت شش ماه، درحالی که همچنان در حال اعتصاب غذا به سر می برد از زندان آزاد شد، اما حاضر به شکستن اعتصاب غذای خود تا لغو ممنوعیت ها و محدودیت ها برای «گروه یوروم» ونیز آزادی دوستانش از زندان از طرف دولت نبود.
«هِلین بولِک » درسال ۱۹۹۲ در شهر دیاربکر ترکیه در خانواده ای کرد تبار چشم برجهان گشود و روزی که با زندگی وداع گفت تنها ۲۸ فصل از زندگی پراز رنج و پیکاررا پشت سر گذاشته بود. مرگ تراژیک وغم انگیز «هِلین بولِک » همچون مرگ «بابی سندز» کارگر مبارز ایرلندی هیچگاه از یاد ها نخواهد رفت. نام ویاد آنان همواره جاودان خواهد بود.
|