اطلاعیه دبیرخانه شورای سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) از مرگ ناگهانی و نابهنگام "عمی سیف" سخت متاثریم! او را همگان "عمی سیف" صدا می زدند. نه فقط همسالانش و آنانی که سنی کمتر از او داشتند، بلکه آنانی نیز که از او مسنتر بودند! و همین هم بود رمز و راز شخصیت دوست داشتنی و مورد احترام این رفیق فداکار و مایهگذار برای اطرافیان. این رفیق با دانش سیاسی، مجرب در سیاست، استوار بر باور و آرمان خویش، و همیشه هم حتی در سختترین لحظات گشاده رو و لبخند بر چهره با یاران و مردم. این اندیشهاش بود که هیچ حدی از استبداد خونریز و هیچ میزان از تهدیدات نباید دستاویزی باشد برای تعطیل کردن مبارزه! او مبارزه را، خود زندگی می دانست و زندگی را در مبارزه کردن می فهمید.
مهدی اصلانی آبگوشتِ گربه، واگوییی روایتی مخدوش خانم قاجار میتوانستند در ثبتِ شهادتشان به جای هادی "به کنایه گفت" بنویسند درست است که هادی "به کنایه گفت" آبگوشتی که خوردید گوشتِ همان گربهی دیروز بود، اما چنین رخدادی نه تنها در حوزهی اختیاراتِ فردی هادی نبود که با سازوکار و مناسبات و آئیننامههای تنبیهی سازمان و خانههای تیمی منطبق نبود و تصور میکنم هادی برای بیان نوعی اتمامِ حجت و اعمال اتوریتهی سازمانی چنین سخنی بر زبان آورد و بسیار بعید که هادی خود و دیگران را با گربهخوری مجازات کند!
بدرود با فاطمه جریری فاطمه جریری (جوشنی) برای آشنایانش با نام دلنشین "فاطی" شناسا بود. آنچه از او در یادها خواهد ماند، مهربانیهای بی مضایقه ی اوست و نیز آن لبخندهای همیشه نشسته بر گشاده روی هماره شادش. دراین مهر ورزی به کودکان که می رسید توان ازکف می داد و سراپا عشق بود.
هیچ روزگار تلخی در خاطره یاران بی نشان از لبخند و مهر صمیمانه او نیست. حضورش دعوت به دوستی بود و مهربانی.
"فاطی" جریری پرورده ی خانواده ای فرهنگی در شهرستان آباده بود. دورۀ دبستان رادر همان شهر و دبیرستان رادرتهران به پایان برد.همزمان با تحصیلات دانشگاهی به تدریس دربرخی مدارس تهران پرداخته وپس از پایان آن، دبیر محبوب ریاضی فیزیک در دبیرستان های دخترانه محله های جنوب شهر تهران شد.
|