در ماههای اخیر، موجی تازه از اخراج اجباری مهاجران افغانستانی از سوی حکومت جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر پرده از سیاستهای تبعیضآمیز، نژادپرستانه و ضدانسانی این رژیم برداشت. صدها هزار تن از مردمی که سالها در ایران زندگی کردهاند، با خشونت، تحقیر، بیسرپناهی و ناامنی به افغانستانی رانده میشوند که خود درگیر فقر شدید، سلطه طالبان، خشکسالی و بحران بشری است. این اقدامات آشکارا ناقض اصول حقوق بشر و معاهدات بینالمللی در زمینه پناهندگان و مهاجرت اجباریاند.
سازمانهایی چون عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، اخراجهای گسترده، رفتارهای تحقیرآمیز، بازداشتهای خودسرانه و محرومیتهای سیستماتیک نسبت به مهاجران افغانستانی را نقض فاحش حقوق بشر، تبعیض نژادی و مصداق جنایت علیه بشریت دانستهاند.
روشن است که پیامدهای منطقهای این سیاست نژادپرستانه و ضدبشری، تنها به ایران و افغانستان محدود نخواهد ماند. ادامهی این روند، میتواند منجر به: تشدید فقر و گرسنگی در أفغانستان، تقویت سلطهی طالبان و شبکههای افراطی، گسترش ناامنی و بیثباتی در منطقه و ایجاد یک بحران مهاجرتی تازه شود.
سپاه و جنگ نیابتی؛ قربانیان لشکر فاطمیون
از سال ۲۰۱۳، جمهوری اسلامی با تشکیل لشکری موسوم به «فاطمیون»، هزاران نوجوان و جوان افغانستانی را با وعدههای دروغین اقامت، درآمد و امنیت، به جنگ سوریه فرستاد. طبق گزارشها، بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در قالب این لشکر به سوریه اعزام شدند. حاصل این فریبکاری نظامی و ایدئولوژیک، چیزی جز بیش از ۲,۰۰۰ کشته، هزاران مجروح و مفقود نبود.
نه تنها وعدههای اقامت و حمایت از خانوادههای قربانیان محقق نشد، بلکه بسیاری از خانوادهها حتی از دریافت پیکر عزیزانشان نیز محروم ماندند. لشکر فاطمیون نمونهی آشکار بهرهکشی، فریب ایدئولوژیک و استفاده ابزاری از مهاجران برای جنگهای نیابتی جمهوری اسلامی است، جنگهایی که به جای دفاع از مردم، ابزار بقای حکومت و حفظ منافع ژئوپلیتیک شکستخوردهاند.
زندگی در سایه؛ دههها استثمار و بیحقوقی
مهاجران افغانستانی، طی دههها حضور در ایران، با شرایطی سخت و تحقیرآمیز زندگی کردهاند. عمدتاً بدون بیمه، قرارداد رسمی، اقامت قانونی یا حق شهروندی، در سختترین مشاغل با کمترین مزد و بیشترین خطر به کار گرفته شدهاند. کودکان بسیاری از آموزش رسمی محروم بودهاند، و خانوادهها همواره در معرض تهدید، بازداشت یا اخراج ناگهانی قرار داشتهاند.
در نگاه نظام جمهوری اسلامی، این انسانها نه «پناهنده» محسوب میشوند، نه «شهروند»؛ بلکه نیروی کار ارزان و بیصداای بودهاند که در خدمت ساختار استبدادی-سرمایهدار قرار گرفتهاند.
جمهوری اسلامی؛ زبونی در برابر قدرتها، وحشیگری علیه مردم
رژیم جمهوری اسلامی در برابر قدرتهای جهانی، مذاکره، عقبنشینی و نمایش دیپلماتیک میکند؛ اما در داخل، سیاستش چیزی جز سرکوب، شکنجه، اعدام و پاکسازی قومی نیست. استفادهی ابزاری از مهاجران افغانستانی برای جنگ، تبلیغات یا اخراجهای نمایشی، بخشی از راهبرد رژیم برای مهار بحرانهای داخلی و انحراف افکار عمومی از ناکارآمدیهایش است.
تناقض مرگبار این نظام در این است: اقتدار در سرکوب مردم، زبونی در برابر قدرتها.
خواستههای فوری وجدانهای آگاه
در برابر این فجایع، وجدانهای آگاه، نیروهای مترقی، فعالان حقوق بشری و مردم آزاده ایران و جهان، باید خواستههایی فوری و روشن را مطرح کنند: توقف فوری اخراج و آزار مهاجران افغانستانی، ارسال کمکهای بشردوستانه به مرزها و کمپها، ایجاد پناهگاههای امن برای زنان، کودکان، بیماران و خانوادهها، حمایت از بازگشت داوطلبانه، امن و آبرومندانه، تشکیل دادگاه بینالمللی برای رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی علیه مهاجران، مستندسازی و افشای گستردهی این جنایات، اعمال فشار دیپلماتیک، اقتصادی و حقوقی بینالمللی برای توقف سیاستهای فاشیستی، تبعیضآمیز و ضدبشری حکومت ایران.
فاجعهای خاموش؛ مسئولیتی جهانی
سیاست اخراج مهاجران افغانستانی، تنها یک تصمیم امنیتی یا ضدمهاجرتی نیست؛ بلکه بخشی از یک پروژهی خشونتبار سیاسی است: سرکوب، بهرهکشی، قومزدایی و همدستی با ترور. تحویل انسانهای پناهجو به رژیمی چون طالبان، جنایتی آشکار علیه بشریت است و جامعه جهانی نمیتواند در برابر آن سکوت کند. سکوت، همدستی با جنایت است!
فراخوان به همبستگی
از مردم ایران، از وجدانهای بیدار جهانی، از رسانههای آزاد و نهادهای حقوق بشری میخواهیم که یکصدا و پرقدرت خواهان توقف این جنایت سازمانیافته شوند؛
برای حق زندگی، برای عدالت، برای انسانیت!
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد