logo





ضدیت نیچه با سوسیالیسم و انسانیت

چهار شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶ دسامبر ۲۰۲۰

فرهاد قابوسی

اشاره: لازم به یادآوری است نه تنها تحلیل منطقی نظرات نیچه در نوشته های سابق من نشان داده اند (1) بلکه تحقیقات فلسفی اخیر دیگران نیز آشکار کرده اند که ضدیت نژادپرستانه نیچه خصوصا بر علیه یهود همواره توام با ضدیت اش با سوسیالیسم بوده است (2). مثلا نیچه معتقد بود که: "با زن صفتی، سوسیالیسم و هرج و مرج طلبی فرا می رسد. همه اینها درد و تفاله دموکراسی می باشد ... زیرا در نظر من حق اینست که مردم برابر نیستند." (1. الف). از سوی دیگر در مجامع اشرافی آلمان که آبشخور نیچه بود (3) مشهور بود که یهودیان مهمترین طرفداران سوسیالیسم هستند. لذا نیچه در کتابچه "ضد مسیح" نوشت: "از کدام اوباش بیشتر متنفرم، از اوباش سوسیالیست" (2). مخالفت او با مسیحیت نیز نه اینکه مخالفت منطقی با دین باشد، بلکه از اینروست که برای او مسیحیت زمینه ساز سوسیالیسم بوده است (1.الف). لذا نیچه گذشته گرا (!) که ایده آل فرهنگیش یونان وحشی و جنگجوی عصر ماقبل فلسفه بود (1)، (3)، در مخالفت با سوسیالیسم مدرن آنعصر ستایشگر دیکتاتور مطلق قدیم بود و علاوه بر ستایش سزار بورژیا خوانخوار مستبد قرون وسطی، ستایشگر دیکتاتوری متحجر تزاری در روسیه "بعنوان یک حکومت قوی فاقد حماقت های پارلمانی" شد (1. الف)؛ که عامل قتل عام یهود و سوسیالیستهای روسیه در آنعصر بود. در همین روال است که همچنانکه انتقاد نیچه از سوسیالیسم از دیدگاه طبقاتی قدیم اشراف و اشراف پرستان مشابه او نیز بیشتر متوجه برابری مدرن انسانها در دموکراسی سوسیالیستی است. درد اصلی نیچه نیز در واقع درد تلاشی و از هم پاشیدن فرهنگ و دنیای اشرافی قدیم متکی بر اختلاف عمیق طبقاتی در سایه رواج ایده های برابری و دموکراسی در جوامع اروپا تحت تاثیر پیشرفت سوسیالیسم بود. کمااینکه دنیای اشرافی قدیم اروپا که منظر اصلی نیچه را تشکیل می داد (3) از نظر فرهنگی صرفا متکی بر ادبیات کلاسیک یونان بود که منبع تحصیلات نیچه را تشکیل می دادند (4).

................................................

علت توجه مجدد من به نیچه توضیح مساعی متداول جهت پوشش نظرات ضد انسانی و ضد سوسیالیستی نیچه خصوصا در عصری است که جریانها و احزاب افراطی دست راستی غرب تحت تاثیر اندیشه های نژادپرستانه وی اینبار به بهانه مخالفت نژادپرستانه با "مولتی کولترالیسم (چندفرهنگی گری)" بر علیه الزام نزدیکی غرب و شرق و خصوصا بر علیه پناهندگان شرقیِ جنگهای نظامی ـ اقتصادی غرب مخرّب شرق برخاسته اند (1).
سوای نظرات ضد بشری نیچه، ترجمه های فارسی نوشته های نیچه نیز دستکم به دو دلیل محتوی اشکالات اساسی می باشند. اول اینکه، همچنانکه من پیشتر نیز در همین صفحات یادآوری کردم، زبان نیچه آنچنانکه خود وی در مقایسه خود با هَینه شاعر تاکید کرده و از تاکید نیچه بر "انشای من می رقصد" بر می آید (1.الف) و خصوصا همچنانکه متخصصین فلسفه غربی نظیر راسل و سانتایانا تصریح کرده اند، زبان شعر و شعار است (1). لذا بواسطه عدم رواج کافی منطق در شعر و امکان بیان نظر دقیق بوسیله شعر، ترجمه منظور وی نظیر اشعار دیگر توام با ابهامات است. خصوصا که تسلط بر زبان اصلی نیچه که آلمانی است در ایران کم بوده و ترجمه های فارسی معمولا بر اساس ترجمه های انگلیسی و فرانسوی صورت گرفته اند.
دوم اینکه، از آنجایی که علی الصول غیر از مورد خاص توضیح اشکالات نظرات اصلی نویسنده، مترجمین به سبب علاقه و طرح نظرات مورد تایید خویش، مبادرت به ترجمه اثری می کنند. لذا جهت تلطیف نظرات معمولا سنگدلانه نیچه نسبت به فقر و ضعفا و فقرا هم که شده، مترجمین نیچه معمولا در ترجمه های خویش دست برده اند تا از شدت بیان نیچه بکاهند.
بعنوان مثال مترجمی در «کتاب الفبا، جلد ششم» نه تنها نام مغرضانه بخش «از پیشداوری های فلاسفه » (از کتاب "آنسوی نیک و بد") نیچه را بدون دلیل منطقی به عنوان خنثی "در باره فلسفه و فیلسوفان" تغییر داده است. بلکه دو قسمت اولیه مهم این بخش را که مبین غرض آشکار نیچه نسبت به فلاسفه بوده، اما جهت فهم منظور نیچه در باقی متن ضروری اند، باز بدون بیان علت حذف کرده و ترجمه را از قسمت سوم اثر شروع کرده است (5): تا خواننده متوجه سوء غرض نیچه نسبت به فلاسفه نشود؟
قبلا نیز یاد آوری کردم که این مترجم به همین سیاق در ترجمه کتاب نیچه تحت عنوان "تبارشناسی اخلاق" اصطلاح «اوباش» را در رابطه با یهود به "غوغا" ترجمه کرده است تا از نژادپرستی ضد یهودی متن بکاهد (5). اما با این کار بر ابهام متن نیز افزوده است. درحالیکه ارزیابی راسل نیز از نیچه اینست که: "نیچه معمولا از مردم عادی به عنوان مشتی بی سر و پا (اوباش) نام می برد" (1.ب).
مشابه همین تقلیب نظر نیچه برای خواننده فارسی را در متنی می توان دید که در آن علاوه بر تغییر اصطلاحات «خصومت: دشمنی» به "خصم"، «اخلاق» به "مدرس اخلاق" و «فیزیولوژی» به "فیزیولوژیست"، اصطلاح مشخص «رقت انگیز بودن مسیحیت (دین مسیحی )» به "مسائل ترحم بر انگیز مسیحیان" ترجمه شده است: تا از ضدیت مغرضانه نیچه با مسیحیت (به نظر نیچه مشهور به طرفداری از ضعفا) کاسته شده و موضوع به تصورات گروهی از مسیحیان حمل شود (6). لذا چنین به نظر می رسد که دستبردن در ترجمه نظرات نیچه جهت پوشاندن نظرات ضد انسانی و نژادپرستانه وی و توجیه جانبداری مترجمین از نیچه امری متداول است. درحالیکه همچنانکه من توضیح داده ام: ضدیت نیچه پروتستان افراطی با مسیحیت کاتولیک که میراث پدریش بود، همواره توام با ضدیت نژادپرستانه و آریاپرستانه وی برعلیه یهودیت بعنوان زمینه مسیحیت بود که خصوصا در کتاب «نسب شناسی اخلاق» بین شده است (3).
نیز لازم به یادآوری است که نظرات نیچه چون از سر هیجان و شعار و شعروار و لذا بدون تعقل منطقی در مخالفت با نظرات انسانی دیگران بیان شده اند، لذا معمولا متناقض اند. همچنانکه هر نظر ضد انسانی از نظر منطق متضمن تناقض است. تناقضاتی که خود محتوی تناقضات دیگری هستند. بر این اساس است که نیچه هم متاثر از ضدیت واگنر نسبت به یهود و هم مخالف نظر ستایش آمیز واگنر نسبت به بودا است: "واگنر هر غریزه عدمی بودایی را ستایش می کند ... آیا یک آلمانی نیست که بر این وضع وحشتناک رقت آورد و بگرید؟ ..." («مورد واگنر» (1.الف). اما این مخالفت نیچه با عقاید بودا مانع این نیست که در موارد دیگری بودا را ستایش کند. تناقض در تناقض که سزای هر شخصیت ضد انسانی است.
باتوجه به قساوت قلبی نیچه نسبت به فقرا و ضعفا و لذا نسبت به مسیحیت و یهودیت که در نظر نیچه مشهور به طرفداری از ضعفا بودند، روشن است که مشاعره نیچه در مورد "رسانتیمان" یا بیزاری، در عین بیزاری مزمن وی خصوصا نسبت به ضعفا و یهود (طرفدار ضعفا) فاقد ارزش منطقی و خصوصا فاقد ارزش انسانی و اخلاقی است. همچنانکه ضدیت نیچه با سوسیالیسم نیز به سبب حمایت سوسیالیسم از فقرا و ضعفا بود. خصوصا که منظور نیچه از اخلاق همواره اخلاق "اقویا" یا «درندگان موبور» جهت تفوق بر ضعفا و از بین بردن ضعفاست که در دوران نازیسم سبب قتل عام یهودان، کمونیست ها و سوسیالیست ها بعنوان حامیان فقرا، و دیوانگان و انسانهای جسما عقب مانده بعنوان ضعفا شد، تا بفرض جامعه آلمان و اروپا منحصر به "اقویا" یا «درندگان و فاتجان موبور» شود (3).

حواشی و توضیحات:

(1)
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=22416
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=46493

ـ ضدیت نیچه با سوسیالیسم را مثلا می توان در بخش نیچه «تاریخ فلسفه ویل دورانت» (1.الف) و «تاریخ فلسفه غرب» (1.ب) ملاحظه کرد.
ـ تغزل و شعر پردازی نیچه نیز مرجوع به همین منابع (1.الف، ب) اند.
ـ کلمات داخل پرانتز از من و اصطلاحات «...» ترجمه راقم از متن اصلی آلمانی و کلمات داخل "..." از مترجمین است.
(2)
Nicholas Buccola, “ Nietzsche’s Critique of Socialism”, Quarterly Journal of Ideology, 2009.

(3)
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=46493
در همین صفحات من نشان داده ام که نیچه در «نسب شناسی اخلاق (تبار شناسی اخلاق)» مشخصا مبلغ آشکار آریاگرایی و نژادپرستی، ضد سامی گری و ضدیت نژادی با یهود بوده است. حقیقتی که در آثار دیگر وی نیز کاملا آشکارند. نظر متخصصین فلسفه آلمان نظیر ارنست توگندهات از دانشگاه برلین نیز مشخصا دالّ بر نژادپرستی نیچه می باشد.
E. Tugendhat, „Die Zeit“, Nr. 38, 2000
ـ منبع اصرار نیچه بر کشتار بیرحمانه ضعفا بدست"درندگان موبور " همان "نسب نامه اخلاق (تبار شناسی اخلاق)" است. و ستایش نیچه از همان درندگان تحت عنوان "فاتحان موبور" نوشته مذکور توگندهات است.

(4)
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=51117
(5)
کتاب الفبا، جلد ششم، داریوش آشوری: فردریش ویلهلم نیچه، ص 72، تهران.
(6)
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=51233

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد