تقدیم به محمد نوریزاد
با تن پوش سیاهشان
پرواز می کنند
و
می نشینند بر بام وُ باغِ
خانه ات
اما
سپید می خوانند،
خوابِ
جغد وُ کرکس را
از سر برون کرده
و
های و هویِ حزن آلودشان را
ربوده اند
از شاخسار گل سرخ
و
اطلسی ها،
کلاغ های عاشق
کلاغ های مهربان
سپید گویانِ سیه پوش
که
تن نمی دهند
به قفس،
بر بامِ خانه ات
یا
گوشه ای از باغچه ات
حفره ای بیفکن
تا ببینی
یا
بشنوی
آوایِ سپیدشان را
که
می خوانند
با
قارقار خشمشان
که
خورشید فردای ما
نشسته
در انتظار
که
دیر نیست
تا بگسترد
چتری از لبخند
بر بام خانه ی ما.
29/01/2019
رسول کمال
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد