شد وقت گلفشانی،اردیبهشت آمد
شبنم به روی هستی دُردانه کِشت، آمد
سرگشته شد زمانه از شور واز ترانه
با کِلک سرخ گونش، گل راسرشت ،آمد
هر واژه ی نوشته، شد چون ز گل سرشته
بر صفحه ی بهاران،شعری نوشت،آمد
بر دیو سرد بهمن،کز خشم بُد ز میهن،
این وقت شاعرانه اما چه زشت آمد
اورا نماند تابی، از فرط بی جوابی
هر چشمه ی پر آبی او را پلشت آمد
با دامن سیاهش، وز موسم تباهش
شد غرقه ی ملامت وقتی بهشت،آمد
می دید روی زردش، بیهوده شد نبردش
چون با ورودسبزه،وقت کـُنشت آمد
غم را بهل ز یادت، بر عیش ده نهادت
چون رغم سیل و یغما، اردیبهشت آمد
آری بهشت آمد...
ویدا فرهودی
بهار ١٣٩٨
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد