بحران اقتصادی فزاینده در تمامی ابعاد جامعه ایران اعم از: بیکاری گسترده ، حوادث پرشمارحین کارکارگران و عدم پرداخت به موقع حقوق کارگران در عرصه های مختلف، دشواری های گذران بازنشستگان درسطوح کشوری- فرهنگی- لشکری و صنایع ، دشوارهای روزمره معلمان ، پرستاران و زنان ، کودکان خیابانی کار،خشکی و خشکسالی ، کم آبی و بی آبی، سیلاب و بارندگی و فرسایش زمین، زمین خواری و نابودی طبیعیت و زندگی روستائیان و بی سامانی کشاورزی در جای جای کشور و گسترش حاشیه نشینی ، مالباختگان ، کولبران در کردستان و موتوری های مرزی در بلوچستان ، دستفروشان حاشیه خیابان ها و مترو ها همه و همه، زندگی بخش اعظم توده اردوی پرشمار کار و زحمت جغرافیای ایران را در وضعیتی غیرقابل تحمل قرار داده است. همه این ها مشکلات و مصایب در شرایطی صورت می گیرند که غارت اموال عمومی توسط "آیت الله های " شکرخوار، ماهی خوارو همه چیزخوار ، "آقازاده"ها، مافیای در قدرت ، سپاه و بسیجیان رده بالا، غارتگری "سرداران" ، و "ژن های خوب"، عمله و اکره بنیادها و نهادهای وابسته به بیت خامنه ای در هیکل "برج" های سر به فلک کشیده، "ویلا"های رویائی؛ "پورشه"سواران و "لامبرگینی" های لوکس جولان دهنده در بزرگراه های کلان شهرها، تماما از عمق شکاف میان فقر و ثروت در حاکمیت مدعی "عدل علی" سخن می گویند.
درست در چنین شرایطی، اردوی بیشمارکارعلیرغم کار طاقت فرسا،همچنان در زیر خط فقر، دست و پا می زند و برای آوردن لقمه ای نان برسرسفرۀ همیشه خالی خانواده ها، عرق شرم بر پیشانی شان می نشیند، نمی تواند ساکت بمانند و دیده شده در برابر رشد فزاینده فقر و نداری ، گاه خود تعمدا به زندگی خویش پایان می بخشند.
حرکت های بزرگ و سراسری بازنشستگان و معلمان سراسر کشور، اعتراضات گسترده پرستاران ، تحرکات کارگران سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد و کارگران سندیکای نیشکرهفت تپه، کارگران هپکو و آذرآب، معادن ذغال سنگ و غیره ، صنایع گوناگون نفت و پتروشیمی و شهرداری ها و حضور هر روزه مالباختگان درخیابان ها و دستفروشان کشور در سراسرکشور ، کولبران کردستان وسوخت بران مرزهای جنوب شرقی ایران،این زندگی رقت بار اردوی کار کشورمان و وضعیت غیرقابل تحمل آنانرا نشانه گرفته، از اینرو اعتراضات گسترده کارگری در واحدهای تولیدی، اینجا و آنجا، از دامنۀ این وضعیت غیرقابل تحمل خبر می دهد.
موج احضارها ، دستگیری ها و زندان و شکنجه زندانیان سیاسی اعم از فعالین کنشگر اجتماعی تا کارگران و معلمین و غیره از سال ها پیش به این سو، بی توجهی آشکار مقامات قضایی و زندانبانان نظام، به درخواست های یک زندانی که مجبور به گزینش اعتصاب غذا می گردد ،
نرساندن دارو ؛ قطع ملاقات ها و یا دیر رساندن زندانی به بیمارستان برای مداوا، و بی خبر نگهداشتن خانواده اش از حضور او در بیمارستان و مخفی کردن خبر مرگ او، چیزی جز تلاش آگاهانه برای کشتن یا بکارگیری تاکتیک " اعدام نرم" ، "مرگ یا قتل خاموش" معنای دیگری ندارد. ما پیش از این، شاهد قتل خاموش بیشمارانی از جمله : ولی الله فیض مهدوی- زهرا بنی یعقوب- زیبا (زهرا) کاظمی- اکبر محمدی- ابراهیم لطف الهی - امیر حسین حشمت ساران - امید رضا میرصیافی- امیر جوادی فر لنگرودی- محسن روح الامینی- محمد کامرانی - رامین آقا زاده قهرمانی - هدی صابر، هاله سحابی- محسن دکمه چی، عبدالرضا رجبی - کاوه عزیز پور- ستار بهشتی- افشین اسانلو- کوروش بخشنده- شاهرخ زمانی و محمد جراحی .......؛ در زندان های جمهوری اسلامی بوده ایم ، فردا وفردا ها نوبت کیست؟
متن کامل این مطلب را از این جا دریافت کنید