logo





خلاقیت و شجاعت در جنبش فدایی دهه ۵۰

چهار شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۹ آپريل ۲۰۱۴

بیژن باران

bijan-baran.jpg
که مردگان این سال عاشق‌ترین زندگان بودند. -شاملو

در تاریخ 100 سال گذشته ایران بازه های زمانی فروزان و کوتاه آزادیخوانه کم نیستند: انقلاب مشروطیت، تشکیل حزب عدالت، جنبش جنگل، مبارزات دکتر مصدق در ملی کردن سراسری صنعت نفت، اعتصابات سراسری دانش آموزان، شرکت واحد، کارگران کوره پزخانه، معلمان در 39-42، جنبش چریکی دهه 50 ، انقلاب بهمن 57 و جنبش سبز خرداد 88. در هر کدام از این دوره های کوتاه، با خلاقیت کنشگران و اعضای سازمانها بود که گامی در مسیر مدرنیته برداشته شد تا فرهنگ و اخلاق ملی به روز شوند.

خلاقیت و توان راهجویی شرکت کنندگان در این رویدادهای اجتماعی بودند که با تحلیل مشخص از شرایط مشخص و اقدام در اجرای جمعبندیهای خود منجر به حرکتهای نوین اجتماعی شدند؛ نه تقلید و کپی برداری از الگوهای پیشین در دیگر کشورها. رویدادهای اجتماعی با ادبیات و هنر خود همراهمند.

رابطه عضو و سازمان، جزء و کل، استثناء و قاعده ارایه شده؛ سپس به اظهار نظر در مورد سازمان انقلابی چریکی و نهاد امنیتی کشور از این 3 زاویه پرداخته می شود. روح زمانه منکر خلاقیت فرد می شود؛ تعمیم استثناء به قاعده یا جزء به کل آرایه ادبی مجاز است که ربطی به استدلال و فاکتها ندارد. نوشتار ژورنالیستی تابلو کردن خبر یا حکمی با نظرات حاشیه ای له/ علیه خبر است. تحلیل به علل و سیر رویداد اجتماعی پرداخته که از قراین و منطق استدلال شود.

رابطه تکاملی عضو و سازمان نیاز به تبیینی مدرن دارد. یک سازمان در محیطی 2گانه یعنی منبع نیرو و مانع رشد چگونه شکل می گیرند؟ برای نمونه، این رابطه را می توان با مطالعه اسناد کنفدراسیون دانشجویان ایرانی 42-57 بمثابه یک سازمان توده ای علنی با مدارک مربوط به مشارکت/ ایثار contribute اعضاء و هیئت دبیران یا سازمان چریکی مخفی با اسناد سازمان و تبلیغات مخالفان یافت. در تجریدات می توان گفت که سازمان جمع فردها، ضوابط، روابط، اهداف، زمان، محل، منابع، رهبری، عملکرد، عضویت، منشور، اساسنامه، کنگره، مقتضییات، رفتار اجتماعی، مصوبات، پیامها به/ از سازمانها، اعلامیه ها، نشریات، فعالیت می باشد. اما پرسشهای کلیدی اینهایند:

چگونه یک سازمان را فردها ساخته و تکامل می دهند؟ یعنی چگونه خصایل فردی در تبیین یک سازمان بکار می روند؟ قضاوت تاریخ در باره یک سازمان بر اساس چه عناصری مثلا کردار عضوها، منابع مالی، تطابق برنامه و عمل سازمان در یک بازه زمانی قرار دارد؟ سازمانهای حزبی، سیاسی، صنفی، انقلابی، توده ای، جبهه ای، اجتماعی، مدنی، مسلح، مخفی، علنی- چه وجوه مشترکی دارند؟

رشد فکری اعضا، رهبری، کادرها، تغییر موضع یک عضو، کنترل غرایز/ سلایق فردی، شخصیت عضو، عواطف، علایق، سلیقه ها، اصول- چگونه ارزیابی می شوند؟ در یک سازمان اختلافات فردها، نقض ضوابط، تبلیغات رقبا، تشبثات دولت با چه معیارهایی رتق و فتق می شوند؟ تنبیه، تذکر خطا، توبیخ، اخراج، تصفیه بخاطر اسرار تشکیلات، تقدیر، ارتقاء- با چه هنجارهایی و بوسیله چه کسانی انجام می شوند؟

البته باید بروز لحظه ای عارضه های شخصیتی فرد مانند عصبیت، از کوره در رفتن، خطا در تصمیم گیری، عدم خون سردی، خودشیفتگی، تصمیم عجولانه را در نیز نظر داشت. گاهی این عارضه ها منجر به رخدادی نامعقول یا مخالف مقررات درونی گروه می شود. در این مواقع نادر، تصمیمگیری و کنترل اعمال فرد ربطی به سازمان نداشته؛ خود فرد مسئول حادثه است.

دیگر این که اعتبار و انصاف فردی که حادثه را ضبط کرده باید مد نظر قرار گیرد. اعمال غیرعادی فرد در شرایط اضطراری جنگی مکرر در تاریخ جدید ضبط شده اند. اصولا شرایط جنگ چریکی را نمیتوان با معیارهای زمان صلح سنجید؛ باید با قوانین جنگی محک زد. جنبه مثبت عمل فرد در حرکت قهرمانانه ثبت شده؛ ولی رفتار ناهنجار فرد بحساب کل سازمان گذاشته می شود. البته رفتار هنجار فرد بنا به منشور سازمان بحساب کل سازمان است. نیز در جنگ، صدمه جنبی به مال و جان شهروندان حاضر در صحنه هم اتفاق می افتد.

چند نمونه: قتل عام مای لای در ویتنام بوسیله گروهبان کلی در جنگ آمریکا-ویتنام، توهین و تمسخر زندانیان بوسیله یک زوج نظامی آمریکایی در زندان ابوغریب عراق، شکار تفریحی چند شهروند افغانی بوسیله چند سرباز آمریکایی. پرونده هر مورد در دادگاههای نظامی رسیدگی شده خاطیان مجازات زندان گرفتند.

در تمام این موارد استثنائات غیراخلاقی و مخالف مقررات در سطح محدود، تخلف چند نفر مشخص در شرایطی خاص، قلمداد شده؛ به سازمان متبوع این افراد، یعنی پنتاگون، برای پیگرد قانونی تعمیم داده نشدند. مجازات حبس خاطیان از طرف رسانه ها و نهادهای مدنی در آمریکا پذیرفته شدند. ولی در فرهنگ قبیلوی تقاص رایج در خاور میانه، تخلف فردی در خانه تیمی به تمام سازمان و در تمام دوره حیات آن یعنی کل قبیله تعمیم داده می شود؛ با یک استثناء ناهنجار حکم تخطئه سازمان رقم زده می شود.

در این گونه موارد اتهام در یک دادگاه نظامی بخاطر شرایط جنگی رسیدگی شده؛ مجرمین به زندان محکوم شدند. هیچ نهاد حقوقی کشوری یا بین المللی دیگری هم به این جرایم جنگی نپرداخت. البته ژورنالیستها در سراسر جهان نظرات خود را ابراز کردند. ولی در هر حادثه فقط تخلفات بصورت اتهامی محلی در دادگاه متهم بررسی شده؛ به سازمان دربرگیرنده مجرم ربط داده نشد. پس یک رویداد محلی به کل سازمان تعمیم داده نشد. وقتی چریک را رژیم در دادگاه نظامی محاکمه می کند؛ دیگر جنگ و شرایط غیرعادی حاکم اعلان شده اند.

در دهه 40-50ش خفقان ساواکی، ترس مردم، قدرقدرتی گارد جاویدان شاه- جامعه را به یائسگی سیاسی کشانده بودند. خفت، خواری، سکوت، خفقان، ترس، جبن- در روان مردم رسوخ کرده بودند. جنبش چریکی شجاعت، جسوری، تعرض، هجمه، ایثار، فداکاری را در روان "خلق" جاری کرد. شکنجه، اعدام، مقام امنینتی، ندامت در تلویزیون بخاطر آزار و تهدید- چهره رژیم را عریان کردند. مردم جسارت چریک و خونآشامی ساواک را دیدند. هنرمندان و دانشجویان بحرکت تعرضی پرداختند. در 10 شب شعر، مهر 56 در دانشگاه فریاد 10 هزار نفر بلند شد: زندانی سیاسی آزاد باید گردد.

باید گفت عنصر شجاعت چون انرژی که نابودشدنی نیست در جامعه شکل عوض کرد از چریک به خلق تبدیل شد. جامعه تکان خورد؛ ترس مردم ریخت؛ ادبیات و هنر طلیعه شجاعت را دادند. جوانان بخیابان ریخته؛ عنصر شجاعت در درگیریهای میدان ژاله، حمله چریکها به مقر همافران، چله ی کشته شدگان در شهرها مادیت یافت. تا اوج شعار سرنگونی سلطنت در عاشورای 57 با تظاهرات 12 میلیونی کشوری ناقوس مرگ رژیم وابسته بصدا درآمد. تیر 55 ضربه به مرکزیت سازمان ساواک را شاد کرد که غائله چریکی خوابید. ساواک مرکزیت سازمان را در نبردی ضربه زد؛ ولی جنگ را 2 سال بعد در انقلاب بهمن 57 باخت؛ مقام امنیتی بخارج گریخت.

اکنون مقام امنیتی ثابتی، زاده 1315 سنگسر سمنان، با نام پیتر صاحب شرکت معاملاتی در اورلاندو-فلوریداست. او در کتاب در دامگه حادثه و مصاحبه با صدای آمریکا شکنجه ساواک را کذب نامید. چون اگر حقیقت را می گفت؛ پیگرد قانونی از طرف دولت فدرال آمریکا داشت.

انقلاب بهمن 57 را می توان در عوامل بیرونی، درونی، اقتصادی، سیاسی تحلیل کرد. جنبه سیاسی آن در اینجا مطرح می شود. پویان در کتاب ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا این تز را مطرح کرد: انفعال سیاسی روشنفکران پیشرو بخاطر بقا بعلت شکست خفتبار 28 مرداد و خفقان سیاسی یعنی 2 مطلق ترس پیشآهنگ و قدر قدرتی ساواک است که تعرض پیشآهنگ این 2 مطلق را می شکند.

ولی شجاعت چریک در خلق در 7 سال –فاصله قیام سیاهکل در بهمن 49 تا 10 شب شعر مهر 56- با ابعاد میلیونی بازتولید شده بود. دیگر جن از چراغ بیرون آمده بود؛ آماده سرنگونی ساواک سفاک شد. شاه، اشرف، غلامرضا، ثابتی خرجینها و فلنگ رابسته؛ متواری شدند. نصیری، با بقیه -چون پیآمد 28 مرداد دادگاههای نظامی- در دادگاه انقلاب اعدام شدند. پس شعار سرنگونی شاه که سازمان در بهمن 49 مطرح کرد؛ در بهمن 57 همه گیر و اجرا شد.

مادیت شجاعت چریک و جسارت خلق عامل عمده انقلاب بهمن 57 شد. جادوی "جزیره ثبات" و تبلیغات رژیم 57 ساله ساقط، در جامعه زایل شدند. بجای مجسمه رضاخان تندیس کوچک جنگلی در میدان شهرداری رشت برپاشد. لفظ شاه در فرهنگ ورافتاد. محمدرضا در تاریخ، انقراض شاهنشاهی را توشیح کرد- کاریکه شاه سلطان حسین صفوی عاجز بود.

در باره گذشتگان نوشتن چند روش دارد. نوشتن براساس منابع دولتی، آوردن نقل قول از مشاهیر، آوردن نقل قول از خود شخصیت تاریخی، مقایسه گفته ای از مشاهیر با خبر مربوط در روزنامه دولتی؛ قیاس با شخصیتی در فرهنگی دیگر. در این روشها شجاعت، فداکاری، وجدان، ایثار، از خودگذشتگی، تحرک، خلاقیت عملی، تصمیمگیری، اراده، انگیزه، قیاس کمی و کیفی با مخالفان از قلم می افتند. بسیاری رهبران گفتار تاریخی نداشته؛ بخاطر شجاعت اسطوره شده اند: کاوه، آرش، رستم، سیاووش، فرهاد، امیرارسلان، بابک، مزدک. برخی آثار ادبی آفریده: سقراط، حلاج، لورکا، دکتر ارانی، عشقی، یزدی، گلسرخی، سلطانپور، سیرجانی، مختاری، هدایت، دکتر مصدق –لیست طولانی است.

آیا رویداد زندگی آنها در "جریده عالم ثبت" شده یا عنصر شجاعت آنها در روحیه عمومی بازسازی می شود؟ آیا شجاعت، راستی، پاکی، درستی، نیکی، مروت، کرامت، امانت از آن جوهر سیال اسطوره ای در فرهنگ فراگیر ناشی می شود؛ یا از داستانهای مربوط به هر کدام از این شخصیتها؟ البته داستان را باید در حافظه داشت؛ ولی جوهر سیال در فرهنگ رایج ذوب شده؛ بر افراد جامعه محاط است. آیا وجدان اجتماعی، یعنی توان تمیز خوب از بد، خیر جمع را بر نفع فرد ترجیح دادن- منبع در این جوهر سیال فرهنگی دارد؟

یونگ در فرهنگها 3 گونه آرکه تیپ زیر را تشخیص داد: 1- اپیزود/ رویدادی مانند تولد، مرگ، هبوط، ازدواج، عضو گیری. نمونه ها: ورود به جهان سفلا مانند سفر گیلگمش، معراج به آسمان ارداویراف، جستجوی پدر/ مادر مانند زال، هبوط/ سقوط از پاکی مانند خروج آدم و حوا از بهشت. 2- پرسوناژ/ شخصیتی مانند مادر، پدر، خدا، ابلیس، حکیم، شیاد، قهرمان از نوع اودیپ، رستم؛ مادر/ پدر مانند مهر/ میترا، ناهید/ آناهیتا؛ مرشد مانند قطب درویشان، جادوگر؛ مقصر مانند سودابه در خون سیاووش و مادرخوانده سیندرلا؛ یاغی مانند کاوه و بهمن قشقایی. 3- موتیف/ تم/ موضوعی: روایات عضویت گروهی مانند 7 مرتبه تصوف، پل چنوات آخرت، طوفان نوح، خلقت. ضمیر جمعی در فرهنگ-دکتر بیژن باران www.vatandar.at/BejanBaran74.htm

اساطیر در فرهنگ رایج بصورت مستقیم با اشاره به اسطوره مانند "چند مرده حلاجه" یا "پرسیاووش" و غیرمستقیم مانند عدالتجویی مزدک، میهنخواهی بابک، شجاعت کوچک خان، مهاجمستیزی جلال الدین، تجدد امیرکبیر می مانند. نقش این اساطیر روحیه افراد جامعه را صیقل می دهد. چرا برخی افراد در فرهنگ گروهی به اسطوره تصعید می کنند؟ دکتر مصدق 3 سال نخست وزیر بود؛ 2 پهلوی 57 سال برای قدرت، ثروت، منزلت خود بخرج ملت تبلیغ کردند. ولی دکتر مصدق، تختی، صمد بهرنگی اسطوره شدند.

آیا شاعران قله غیر از نفوذ شعرشان شخصیت اساطیری دارند که به شهرگی آنها در اعصار کمک می کند؟ شخصیت اساطیری را چگونه می توان توضیح داد؟ چرا رودکی، خیام، فردوسی، مولانا، حافظ، سعدی، شاملو، فروغ برای اذهان ایرانی جذابیت دارند؟ در حالیکه چند 10 هزار شاعر در ادبیات فارسی وجود دارند. چرا بین چند شاعر غیراجتماعی دهه 40ش، مشیری کتب شعرش به چاپ 40م در 50 سال رسیده؛ در حالیکه روبایی، نادرپور، توللی فراموش شده اند؟

تاریخنویسی تحلیلی ربطی به عاطفه نویسنده به رویداد ندارد؛ بلکه نظر برخاسته از مطالعات/ غور او در مورد موضوع با کاربرد روش علوم انسانی می باشد. این روش دربرگیرنده علیت، بقای انرژی، ترابری پدیده ها، کمیت/ کیفیت، رشد کمی تا انفجار کیفی، ربط عناصر یک پدیده، عوامل بیرونی/ درونی می باشد. در جستارهای اجتماعی مرسوم است که پدیده ها در سطح کلان بررسی شده؛ دستآوردهای جنبش در نام رهبری آن تجرید می شوند. این روش تاریخ را از دید نویسنده با چند فرد نخبه، در تمثیل چون جنگلی با چند درخت، روایت می کند.

آثار مکتبی/ اسکولاستیک مذهبی برای حل کلامی یک مسئله مشخص به تسبیح نقل قولهایی از گذشتگان، احادیث، منطق صوری می پردازند. ولی برخورد نوین به رویدادها، واشکافی اجزای آنها و عوامل بیرونی و درونیشان است تا جهت حرکت اجتماعی رویداد تبیین شود.

تحلیل تاریخ را هم با آوردن نقل قول و گاهی اعتبار ارجاع، تلفیق منطق و سازگاری دستوری جملات دانسته؛ پس تاریخ نتیجه ذهنی نویسنده با برخوردی کلامی به شرح نقل شده رویدادهای مکتوب می شود. لذا کیش شخصیت، رابطه توده ها با رهبر، وجود رسانه ها- در غایت این برخورد، بصورت داستانی تخیلی تجرید می شوند که تاریخ به چند نام شخصیت اصلی/ پروتاگونیست، شخصیت مخالف/ آنتاگونیست، منابع آنها تقلیل می یابد. تازه منابع هم خود نظرات، منافع، مطامع شخصی گذشتگان است؛ نه شرح عینی رویدادها.

لذا رویدادهای گذشته در نوشتاری بوسیله نقل قولها و نوشتن منطقی یا تقویمی، گاهی با نیت مشخص مولف بازسازی می شوند. این روش نگارش- مادیت، عینیت، خلاقیت دیگر بازیگران تاریخ را که نوشتاری ندارند ندیده می گیرد. برای نمونه: کوچک جنگلی مبارزی هوشمند، شجاع، خارق العاده بود؛ ولی نوشتاری از خود بجا نگذاشت. تنها رویدادنویسی ناظری چون ابراهیم فخرایی اطلاعات مشخص در باره شخصیت فعال کوچک خان را به اخلاف او در سانسور ساواک می رساند.

نقطه مقابل رضا خان قدر قدرت و ثروتمند اول ایران است که از خودش نوشتاری بجا نمانده؛ ولی چاپلوسان درباری و تبلیغات دولتی ظرف 57 سال شخصیتی تخیلی و ترسآور در منابع و کتب درست کرده اند. عدم شجاعت او در شهریور 20 با تمکین به فرستاده انگلیس و خالی کردن پشت نیروی دریایی در آّبادان "ثبت در جریده عالم" است. او می توانست مانند یک میهن پرست شجاع از نوع کوچک خان، کلنل پسیان، هوچی مین، صدام، قذافی در مقابل دشمن خارجی مقاومت بکند. ولی چون موش گوش به فرستاده انگلیس داده؛ سوار کشتی نه به هند بلکه آفریقای جنوبی برده و مرده شد. گلشایان- یادداشتهای شهریور 1320، رامین کامران، ص 7 نوشت: وقتی روسها شمال و گرگان را اشغال کرده؛ قلدر گفت: این نقاط که تماما املاک ماست.

دیکتاتور دوم شخصیتی جبون، خودبزرگ بین، عیاش داشت. او فارسی، فرانسه، انگلیسی را تکلم می کرد؛ مانند نیمی از ساکنان روی کره زمین. او با حرص مال، تشنه چاپلوسی، عبد استعمار، مستبد نسبت به هم میهنان خود بود. او دبیرستان را در مدرسه لا روزی نزدیک لوزان تمام کرد؛ با کمک ویراستارهای غربی چند کتاب نوشت. ولی سلطنت 2500 ساله را در ایران به بن بست کشاند و بر باد داد.

تمام مجسمه ها، اماکن عمومی بنام خود، و دیگر آثار ناشی از خودبینی او ظرف 35 سال گذشته محو شدند. البته در خاور میانه عموما رهبر، شخصیتی خشونت آمیز، توطئه گر، با گرایشات تخطئه قانون، باندبازی، فساد مالی، در حمایت استعمار می باشد؛ نه قانونمدار، متخصص دانشگاهی، با تجربه حزبی، مدیریت نهاد کلان انتفاعی، برای مدت محدود.

پلخانوف 1856-1918 در باره نقش شخصیت در تاریخ، رابطه مکانیکی مادیگرایی اقتصادی را از مادیگرایی سیاسی تمیز داده؛ حیات در محیط را بر آگاهی در ذهن فرد الویت می دهد. این حیات فردی شامل مناسبات اجتماعی و فرهنگ رایج محیط فرد و انعکاس آنها در حافظه با تلفیق کارکردهای ذهنی فرد در جامعه می شود. نمونه: ناپلئون با شرایط مساعد امپراتور شد؛ با تغییر شرایط، همین ناپلئون را مردم تحویل نگرفته، تبعید شد.

توان پردازش مغز فرد 2 نوع است: 1-رویه ای، زنجیره ای، گام بگام مانند انجام طباخی، تمیز و پر کردن اسلحه. 2- اعلانی، فله ای، حکمی مانند داوری یک قاضی در دادگاه؛ یا حکم کلی در مورد موضوعی دادن است. این 2 روش در علوم ریاضی، احتمالات، آمار، محاسبات رایانه کاربرد دارند. البته صحت روحی مانند شادابی، افسردگی؛ صحت شخصیتی مانند درونگرایی، برونگرایی؛ صحت فکری مانند حساسیت، مشغله ذهنی بیک امر را هم باید در نظر گرفت.

هاورد ارل گاردنر، پروفسور شناخت و آموزش دانشگاه هاروارد 1999 در باره هوش پژوهش کرد. فرد می تواند یک یا چند نوع هوش داشته باشد- آینشتاین چند نوع هوش داشت. در این 9 جور هوش دانش، علم، علیت، رابطه، تشخیص، بصیرت، پشتکار، تعامل، ارتباط، سرعت واکنش هم دخیلیند.

هوش برای چارهجویی و سازگاری با محیط فرد 9 جور مستقل از هم است: 1-فهم، تولید، نویسش زبان در نویسنده، وکیل، نطاق. 2-منطق و ریاضی در دانشمند، مهندس، ریاضیدان. 3-اوزان/ ریتمهای سمعی در استعداد موسیقی نوازنده، خواننده. 4-تجسم 3بعدی در خلبان، معمار، مجمسه ساز، فیلمساز. 5-حرکات بدنی در ورزش، رقص، رهبر، تعمیرکار، نمایش. 6-طبیعتگرا در نقاشی، باغبانی، آشپزی. 7-درک عواطف مردم در مدیریت، سازماندهی. 8- هستیگرا در مرگ، بقا،حیات در پزشگی، داروگری. 9- مردمداری در آموزگار، پرستار، بازاریاب، سیاستمدار، آخوند.

بشر تابع محیط بوده؛ مسایل روزمره خود را با استعدادهای مغزی حل کرده؛ گاهی با خلاقیت خود به تغییر زبان و برخی نوآوریهای محیط خود نایل می آید. برای نمونه اصطلاحات و عبارات لاتی در فارسی مانند ولش، بزن بریم، نفله، لت و پار، گردگیری کردن از شعبان بیمخ- حاصل استعدادهای زبانی یک لات در محیط شفاهی سبزه/ چاله میدان است. ولی همین فرد در محیط فرهنگی نویسنده یا شاعر مانند صادق چوبک یا نصرت رحمانی می شود.

یک فرد عادی از تهران دهه 40ش، در محیط پیشرفته به اختراعات بزرگتر نایل می شود. خود پروفسور وهابزاده نمونه تاثیر محیط بر فرد است. اگر او در تهران می ماند بیشینه یک دبیر شده؛ ممکن بود با نظرات عدالتخواهانه کارش به زندان اوین کشیده شود. در محیط پیشرفته غرب او استاد دانشگاه شده؛ در کنفرانسها، کتب، رسالات، رسانه ها -آزادانه عقاید عدالتخواهانه خود را ابراز می کند. 2 نمونه دیگر از دهه 70م پرفسور جوان با اختراع نوعی لیزر در ام آی تی و پرفسور زاده با ابداع منطق فازی در برکلی اند. آنها دستاوردهای علمی جهانی از خود بجا گذاشتند. ولی همکلاسان آنها در تهران با ذکاوت خود مسایل روزمره را حل کرده؛ نامی از خود در تاریخ بجا نگذاشتند.

اصولا شعار تجریدی عام آزادی در سطح مشخص، آزادی فرد برای پیشرفت اجتماعی و شکوفانی استعدادهای فردی است. یک انقلابی بجز استعدادهای متعارف داری وجدان اجتماعی و شهامت حقیقتگویی است. نمونه: بیژن جزنی دانشجوی دانشگاه تهران بجز حافظه و استعدادهای زبانی، مدیریت، قوه تحلیل، وجدان عدالتخواه، شهامت ابراز عقیده خود تو روی دشمن، از استعداد هنری خارق العاده در کشیدن پوستر و نقاشی هم برخوردار بود. استعدادهای او با دانش دبیرستانی راس حاکمیت و مقام امنیتی ساواک ساقط بساز و بفروش در فلوریدا مقایسه شود.

بیژن جزنی در جنبش دانشجویی و حمید اشرف تحلیلگر اجتماعی-سیاسی درخشانی بودند. حمید 6 سال بقای فعال یعنی 10 برابر عمر چریک متوسط داشت. مغز آنها در تحلیل اوضاع "بغرنجی فراگیر" داشت که بمعنی توان سنجش همزمان متغیرهای متعدد و سبک-سنگين کردن عوامل در ذهن است. این سنجش همراه با موازنه اهداف رقیب چندگانه درسر، دیدن سریع ارزیابی بدیلهای ممکن، به روز رسانی اعتقادات پس از دریافت شواهد بضد آنها، پیش بینی نتایج ممکن با دقت می باشد.

افراد ساده-فکر یک اصل را در ذهن الویت می دهند؛ در سیاست عواطف بر خرد اغلب الویت دارد. توان مغزی این 2 چریک با راس ساواک ژنرال نصیری و مقام امنیتی ثابتی مقایسه شود که هر 2 ارزش فرهنگی برای جامعه نداشتند. بویژه تاثیر اجتماعی بیژن و حمید در تاریخ مبارزات مردم درخشان است. البته تاریخنویسان آینده از فشار سانسور در امان خواهند بود.

این کارکردهای مغزی را در خاطرات و اعمال فداییان در هر برهه از زمان می توان دید: گریز 6 بار حمید از تور ساواک با یک فرمول ساده تهاجم بجای تدافع، فرار اشرف دهقانی از زندان، نقاشیهای مدرن جزنی در زندان قم، نوشتن تاریخ سیاسی 30 ساله ایران در زندان.

بعلاوه در خاطرات آنها هزاران خلاقیت فنی، اجتماعی، هنری، ادبی، سیاسی را می توان شاهد آورد که هر فرد توان چارهجویی، بصیرت، برنامه ریزی، محمل تراشی، استتار، سرعت انتقال، حافظه قوی، موضعگیری داشت. جزنی در زندان با بصیرت در نبود کتب دسترسی ناپذیر تاریخی و سیاسی از هوش و حافظه رفقایش برای درستی مصادیق کتابش مدد گرفت. اینها نمونه هایی از فراست و خلاقیت خارق العاده چریکهایند.

فداییان از پراستعدادترین جوانان دهه 50 ش در سراسر کشور بوده که در عمل از بین هزاران در دهه 40 ش گزیده شده بودند. یکی از معیارهای مهم عضوگیری در آغاز شجاعت بود؛ ولی پس از ضربه تیر 55 ببعد روی معلومات سیاسی و حرافی بیشتر تاکید شد که لغزش مصیبت باری در پروسه تجانس با حزب توده برای سازمان شد. این را می توان در زندگینامه اغلب و پیشینه دانشجویی برخی از رزمندگان دید. سازمان زن و مرد از تمام ملیتهای فلات را بدور برنامه انقلابی خود متحد کرد- از فارس، آذری، کرد، عرب، لر، بلوچ، مازنی، گیل، ارمنی، یهودی.

بخاطر این بدعتها و شجاعتها بود که مردم به چریک دلبسته شدند. چریکها خلاقیت ادبی، هنری، تشکیلاتی، مدیریت، تحلیلی داشتند. آنها با بصیرت به سیاست گذشتگان خود از جمله خط سیاسی مسالمت آمیز جبهه ملی، نیروی سوم، حزب توده، نهضت آزادی در مقابل دیکتاتور تا دندان مسلح برخورد کردند.

آنها از جنبش چریکی/ پارتیزانی کوبا، الجزیره، یمن، برزیل، توپاماروس اروگوئه و جنبش توده ای مسلحانه ویتنام، ظفار، فلسطین آموختند. با خلاقیت به تحلیل سیاسی اوضاع جهان و مشخصا ایران پرداختند؛ با جمعبندی از آن باشجاعت آنرا اجرا کردند. تاجاییکه ساواک هم به هوش، شخصیت، شهامت حمید اشرف و بیژن جزنی احترام می گذاشت.

پانویس. 2014-04-09
http://www.asre-nou.org/ معرفی کتاب: اودیسه چریکی - سیاوش آزاد
http://asre-nou.net/ نظراتی در باره اودیسه چریکی- بیژن باران



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


قاسم
2014-04-12 19:35:08
چریک های فدایی خلق رانمی توان با شجاعت وخلاقیت شان تعریف کردیابهتراست بگوئیم آنها رانمی توان فقط و فقط با شجاعت وخلاقیت شان تعریف نمود۰آنها باتکیه برآموزش های مارکسیسم به تحلیل شرایط جامعهٔ ایران پرداختند وبراساس این تحلیل به«چه باید کرد؟»زمان خود پاسخ دادند۰قبل ازآنها وحتی همزمان با آنها جریانات دیگری(مانند بهمن قشقایی ،اسماعیل شریف زاده وملا آواره وغیره)درمبارزه با رژیم شاه ازخود شجاعت وخلاقیت نشان دادند ولی نتوانستند همانند چریک های فدایی خلق اثر گذار باشند۰به نظرشماچرا؟امروز نیازی به یادآوری شجاعت وخلاقیت چریک های فدایی نیست۰مخالفان (ازحزب توده گرفته تا سازمان انقلابی وطوفان ) و دشمنان (نگاه کنید به خاطرات اسدالله اعلم)آنها ،درهمان زمان، به شجاعت آنها اذعان داشتند۰امروزبایدبر آرمان های آنها تاکید کرد۰

شجاعت
بیژن باران
2014-04-11 02:17:02
رفیق قاسم- در این جستار تکیه روی شجاعت و خلاقیت اعضا می باشد. در دهه 50 در برونمرزی کمونیستهای حزب توده و منشعبان مائویست مانند طوفان و توده انقلابی به ضد سازمان فدایی سمپاشی می کردند. فرستادگان آنها در ایران مانند دکتر لاشایی، مهندس نیکخواه، پارسانژاد، عاصمی- خط مماشات با رژیم کمپراودر را تبلیغ کردند.


قاسم
2014-04-09 12:39:29
قبل ازهرچیز آنها کمونیست بودند وبرای برقراری جامعه ای عاری ازستم طبقاتی می جنگیدند۰آنها درمبارزهٔ خود تنها وتنها به نیروی توده های زحمتکش تکیه داشتندواین رمزمحبوبیت آنها درمیان توده ها است۰

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد