–شاملو: بين شما كدام
بگوئيد ! –
بين شما كدام
صيقل می دهيد
سلاح آبائی را
برای
روز
انتقام؟
مقدمه. در یک سلسله کنکاشها در باره برخی نکات کلیدی کتاب اودیسه چریکی نظرات بنده ارایه می شوند. پرفسور وهابزاده، جامعه شناس مدرس دانشگاه ویکتوریای کانادا، کتاب اودیسه چریکی به زبان انگلیسی را در 2010 منتشر کرد. این کتاب ارزنده در 9 فصل بقرار زیراست: 1 و 2 در باره 3زمینه ی تاریخی، تئوریک، جامعه شناسانه؛ 3 جزنی، 4 احمدزاده-پویان، 5 مناظره 3 گروه، 6 شعاعیان، 7 تاثیرات فرهنگی و اجتماعی، 8 تشکیلات فدایی، 9 نتیجه.
نظرات من در باره برخی موضوعات طرح شده در کتاب این تحلیلگر جامعه شناس عدالتخواه تاکنون بقرار زیر نشر شده اند: در باره 4چوب کتاب، رابطه سچفخا با کنفدراسیون، سطح تئوریک سچفخا، عدم اباحه گری در سچفخا. این سری نظرات با چند مقاله دیگر در مورد مقولات ثنوی، منطق 4چوب کتاب، نکات دیگر دنبال خواهند شد. در این کنکاشها منظور از سازمان، سچفخا؛ حزب، حزب توده؛ منشعبین حزب، سازمانهای توده انقلابی، طوفان، کمونیست، کادرها می باشد.
*
این بخش در رابطه با حادثه ناگوار بهار 56 در یک تیم فدایی است که در کتاب اودیسه چریکی به آن اشاره شده. پروفسور وهابزاده در کتاب اودیسه چریکی، ص 212 بنقل از معرفی کتاب از سیاوش آزاد در عصر نو، می نویسد: "فدائیان نیز زنان را به عضویت میگرفتند اما زنانگیشان را حذف میکردند. طبعا در چنین شرایطی هرگونه روابط عاشقانه ممنوع بود، موجب ضربهزدن به انقلاب میشد، و عکسالعمل شدید و مجازات را در پی داشت.."
حکم فوق به 3 دلیل دقیق نیست: 1- خانه تیمی محل کار سیاسی است نه خلوتگاه عاشقان. 2- یک استثناء نمی تواند نقض قاعده قلمداد شود. 3- یک خانه تیمی جزء ی از کل سازمان است؛ لذا نمی توان تصمیمگیری فردی یک تیم را به سازمان با یک دهه فعالیت انقلابیش تعمیم داد. در این بخش جنبه هایی از این 3 دلیل واشکافی می شوند. "حذف زنانگی"/ ختنه و حذف رحم هم نیاز به عمل جراحی دارد که یک متخصص انجام میدهد نه یک سازمان سیاسی.
حادثه ناگوار محتمل در اردیبهشت 56 در یک خانه تیمی اصفهان مربوط به رفقای شهید عبدالله پنجه شاهی، ادنا ثابت، احمد غلامیان به گزارش رفیق مهدی فتاپور در سایت او می باشد. گفته شده که در این حادثه بدنبال رابطه دو چریک زن و مرد، مسئول تیمها، چریک مرد را بقتل می رساند. برای شرح حادثه به منابع در زیر رجوع شود.
در لیست شهدای سازمان، 3 خواهر رفقا پنجه شاهی و ثابت بنام سیمین، نسرین، پری وجود دارند. شاید با بررسی وجود این 3 چریک در سازمان، جنبه عاطفی و خانوادگی این ضایعه روشنتر شود. برای هر انسانی از نظر احساسی، این یک ضایعه است؛ ولی در مقایسه با جنایات دشمن و عمر یک تشکیلات انقلابی در محاصره جنگی، شاید در دادگاه، زیر عارضه شخصیتی عجول و حمله آنی عصبی فردی قرار گیرد؛ نه تعمیم به کل سازمان.
در دادگاه هر مورد خاص از جوانب مختلف- از جمله جنون لحظه ای، انگیزه های فردی، پیشینه کیفری و روحی، بروز محرکاتی مانند ترس و خشم- بحث شده؛ در تصمیم ژوری و قاضی اثر می گذارند. لذا تحلیلگر سازمان هم باید احتمال رفتار ناهنجار عجولانه فردی را در تخالف با مقررات سازمانی در نظر داشته باشد؛ نه این که رفتار منفردانه او را به کل سازمان تعمیم دهد. البته در قانون جزای این گونه مسایل، وجود ژورنالیستها و وبلاگهای غیرمتخصص هم دامن می زند.
البته هستند کمالگرایان و مطلق گرایان ی که این توقع ایده آلی را دارند: در 8 سال مبارزه نظامی عملی، خطایی از 300 چریک نسبت به اعضاء یا مردم، در مصاف با حاکمیت خونخوار سر نزد. در جامعه درصد ناچیزی از انسانها بخاطر عوارض شخصیتی یا فرهنگی ذهنشان، خطاهای بزرگ و کوچک رفتاری می کنند. ولی دادگاه قضاوتِ ژوری دار، در روال زمانی و علنی، حضور وکیلان 2 طرف با شواهد، اسناد، استدلالها، با ارجاع به قوانین و موردهای مشابه گذشته، حکم برای متهم صادر می کند. در جامعه مدرن در تقابل با تقاص قبیلوی پیشامدرن، تا پیش از صدور حکم دادگاه، متهم بیگناه قلمداد می شود.
برخورد احساسی به این حادثه ناگوار نه تنها متهم را مجرم، بلکه کل سازمان را مجرم، قلمداد می کند. با حکمی عاطفی و عجولانه بر اساس گزارشی غیرمستقیم، حادثه ناگوار را تکرار می کند- نه برای یافتن مجهول در قضیه بلکه برای صدور حکمی فله ای، داورانه، مغرضانه. آدم منصف نباید به اتهامزنی فله ای مبادرت ورزد؛ زیرا کشف حقیقت در این مورد خاص مربوط به 1356 یک سازمان مخفی نظامی، از توان فرد تحریک شده خارج است؛ نیاز به یک دادگاه عریض و طویل هزینه دار دارد. البته اتهامهای بزرگ مانند قتل عمد و غارت کلان شامل مرور زمان نمی شوند.
آیا جنایتکاران ساواک و راسشان در قتل و کشتار تظاهرات مردم بیدفاع و زندانیان سیاسی هم در نقض قانون اساسی وقت و حقوق بشر این روال دادگاهی را طی خواهند کرد؟ نمونه های شکنجه و کشتار معترضان در شیلی، پرتغال، آفریقای جنوبی، اسپانیا در نیمه دوم سده بیستم با اغماض خاطیان بتاریخ پیوست. ولی نمونه های کشتار گروهی جنایتکاران ج ج 2 و فروپاشی یوگسلاوی در دادگاه نورمبرگ و لاهه، با روالی طولانی منجر به حبس مجرمان شدند.
می توان با چند مفروض، احتمال وقوع حادثه ناگوار فوق را محاسبه کرد. نشان داد که این یک خطای فردی محلی بوده که ربطی به کل سازمان ندارد. در سازمان با 300 چریک شهید در 8 سال، هر خانه تیمی با 3 ساکن و 6 ماه عمر امنیتی، ارقام زیر را می توان نتیجه گرفت. 3 /300. 2 = 200 خانه تیمی در 8 سال، هر خانه برای 6 ماه سکونت.
اگر یک حادثه ناگوار گزارش نشده دیگر هم به این افزوده شود؛ احتمال بروز حادثه ناگوار در یک خانه تیمی از 200 خانه تیمی در 8 سال، برابر 1 % در کل سازمان است. پس قاعده یعنی 99% در خانه های تیمی در 8 سال بنا بر مقررات داخلی بوده؛ استثناء در بروز حادثه ناگوار 1% است. این % ناچیز حادثه ناگوار نشان از اراده آهنین اکثریت قریب به اتفاق چریکها دارد.
لذا این حادثه هنجار/ نُرم نبوده؛ یک خطای فردی قلمداد می شود که نباید به کل سازمان تعمیم داده شود. این خطا در رابطه مثلثی در شرایط بحرانی خطرناک اتفاق افتاد. ولی می توان در باره این خطای ناشی از غرایز، محرکات، استرس لحظه ای در تصمیگیری مخالف ضوابط و مقررات سازمان پژوهش کرد. نیز این تصمیم ناگوار در رابطه مثلثی یک خانه تیمی نظامی را در روند حیات سیاسی آنها مداقه کرد. دلایل 2م و 3م در بخش آتی این سری نظرات در مورد خلاقیت، شخصیت، شجاعت فرد در سازمان عمیقتر عرضه می شوند. در بخش آتی در باره رابطه عضو با سازمان، جزء با کل، استثناء با قاعده توضیح بیشتر خواهد آمد.
در سازمان و زندگی کمونی در خانه تیمی و زندان، برابری زنان نهادینه بود. زنان تا مرحله رهبری و تیم عملیات فدایی همدوش مردان قرار گرفتند. در جنبش فدای زن در هر سنی- دختر جوان، همسر انقلابی، مادر مبارز - همه نقشی تاریخی در ادامه جنبش 8 مارس سد سال پیش و عدالتخواهی داشتند: مرضیه احمدی اسکویی، شیرین فضیلتکلام، صبا بیژنزاده، لیلا گلی آبکناری، اشرف بهکیش، نفیسه ناصری، منیژه طالبی، مادر پنجهشاهی، مادر عزت غروی، مادر شایگان.
زنان در جنبش فدایی با شجاعت، آگاهی و ایثار فراوانند: نزهت و اعظم روحی آهنگران، نسترن و لادن آلآقا، سیمین و نسرین پنجه شاهی، زهرا آقانبی قلهکی، مهرنوش ابراهيمی، پوران يداللهی، پروين فاطمی، پری ثابت، فاطمه حسن پور اصيل، فاطمه/ شمسی نهان، فاطمه افدرنيا، مهوش حاتمی، فريده غروی، زهره مديرشانه چی، میترا بلبل صفت، مريم شاهی، مينا طالب زاده، گلرخ مهدوی، فاطمه حسينی، طاهره خرم، افسرالسادات حسينی، نادره احمدی هاشمی، سيمين توکلی، فردوس آقا ابراهیمیان، غزال آيتی، رفعت معماران بناب، اشرف دهقانی.
از سیاهکل در بهمن 49 تا انقلاب بهمن 57 چند رویداد در خانه تیمی یا درگیری اتفاق افتاده که استثناء بوده اند تا قاعده. زیرا اکثریت قریب به اتفاق عملیات میدانی و خانه های تیمی چریکها بنا به قواعد سازمان بوقوع پیوسته اند. این رویدادها را می توان در تحلیل شخصیتی، روحی، فکری، جسمی، شرایط اضطراری لحظه وقوع حادثه بررسی کرد. نه اینکه این چند استثناء موضعی، محلی، محدود را به کل سازمان تعمیم داد. بهرجهت در آسیب شناسی اجتماعی – حتی سازمان سیاسی- رفتار نامتعارف deviant فردی در نُرم جمعی قرار نگرفته؛ بحثی جداگانه دارد.
اصولا در هر اجتماعی – بزرگ یا کوچک- مقررات تصریحی و تلویحی برای مناسبات افراد وجود دارند. این اصل در خانه چریکی هم مصداق دارد تا مثلا اختلافات بین اعضاء، در نبود دادگاه، فیصله یابد. گاهی در یک استثناء فرد به دلایل جسمی، فکری، شخصیتی، روحی، عارضه ای، لحظه ای ضابطه سازمان را نقض می کند. روشن است که این تصمیم لحظه ای می تواند بنا به غریزه، محرکه مانند ترس و خشم، جنون لحظه ای فردی بوده؛ ربطی به مقررات کل سازمان نداشته باشد.
یکسویه نگری روشی است که هر پدیده را مطلق، درخود، جدا از محیط بررسی می کند. در رسانه های تبلیغی، ساواک برای تحریک عصمت پدرسالاری بدروغ اباحه گری را به سازمانهای انقلابی می چسباند. در خانه های تیمی که هر لحظه اعضای تیم در معرض مرگ اند گاهی غریزه باه تشدید می شود. پس این قاعده عدم آمیزش جنسی در خانه های تیمی فداییان درست بود. عدم رابطه جنسی در حیات 6 ماهه یک چریک را می توان نوعی روزه در منع امیال غریزی اعضای یک سازمان نظامی مخفی مستقر در خانه تیمی یعنی محل کار انگاشت.
در کشورهای مدرن، نهی رابطه جنسی در مقررات خوابگاههای دانشگاهی و محیط کار آزاد گنجانده شده اند. در جوامع غربی خاطیان با اشد مجازات روبرو می شوند. این طرز فکر، یعنی تعمیم رابطه جنسی آزاد در جامعه مدرن به "خانه تیمی" چریکی در جامعه گذاری، شاید بسادگی نوعی خبط زبانی باشد که شرایط مشخص جامعه را ندیده گرفته؛ رابطه عشقی را تجریدی در ذهن متبادر می کند.
خیلی دیگر از دلسوزان بصیر جنبش چپ این خطا را مرتکب می شوند که "خانه تیمی" را محل زندگی انگاشته نه محیط کار سیاسی- بصرف اینکه "خانه" در ترکیب کلامی آن بکار رفته است. انسان آزاده یا انقلابی در امور جنسی، که فردی قلمداد می شوند، آزاد است- البته نه در جامعه پدرسالاری و قبیلوی خاور میانه. این برچسب اباحه گری 100 سال است که به اقلیت بهایی زده شده؛ سوای بغض اکثریت تمامخواه، شاید بخاطر عدم تبعیض جنسیتی مانند کشورهای غربی در محافل آیینی آنها باشد که منجر به حرف مفت در افواه می شود.
پس اگر این برداشت از "خانه" صحیح است؛ در خانه فیلم یا خانه کتاب که محل کار برای دیدن یا خواندن است- کاربران می توانند در این "خانه" ها رابطه جنسی برقرار کنند. دوم این که مخارج "خانه" تیمی از صندوق مشترک سازمان تامین می شد؛ نه از پول زوج ساکن در آن خانه. پس ساکنان باید مطابق ضوابط یک قرارداد تلویحی جمعی عمل کنند نه میل و هوس آنی فردی.
دیگر آن که خط قرمز را تا کجا می توان پس زد؟ آیا دگرباشان هم در خانه تیمی حق آمیزش پیدا می کنند؟ چگونه جلو هتک ناموس بعنف را می توان گرفت؟ در خانه تیمی وقتی جوانی در حشر و شهوت، ترس و تنهایی، تکانه های روحی غنیمت دم برای کامجویی و گریز از فکر مرگ قرار دارد؛ دیگر دیواری برای تخیل و سرهمبندی توجیهات برای محمل تخلیه هورمونهای جنسی خود نمی شناسد. اکثر چریکها در عنقوان جوانی دهه بیست زندگی، اوج غرایز و امیال نفسانی، خود مبارزه انقلابی کردند و شهید شدند.
خانه تیمی همیشه در محاصره آشکار ساواک یا عناصر ناآگاه همسایه می باشد؛ لذا خطرناک است. با اغماض اباحه گری، بجای 1-2 واقعه مربوط به نهی روابط جنسی در یک سازمان با 300 شهید در دهه 50، وقایع متعدد کنترل ناپذیری می توانست اتفاق بیافتاد که با تبلیغات رسانه ای ساواک وقایع اتفاقی بهتک حرمت اعضاء و سازمان می انجامید. البته بیرون از خانه تیمی روابط ازدواج ثبتی محترم بود؛ چندین زوج قانونی هم در سازمان فعال بودند.
اصولا آمیزش جنسی با عاطفه شدید می تواند تا مرحله عشق همراه باشد. در مرحله عشق مرز مسئولیت و میل گاهی ممکنست مخدوش شود. در خانه تیمی چریکی عشق جنسی که بر منطق فرد در لحظات حشر غالب می شود، نمی تواند پذیرفته شود. زیرا اطفاء غریزه باه در یک لحظه می تواند غفلت از مسئولیت سازمانی برای حفظ تیم و بقای اسناد و حیثیت سازمان باشد.
نیز پرهیز از روابط جنسی، می تواند ساواک را با رسانه های فراگیرش، از تبلیغ بضد سازمان محروم کند. پس عدم اباحه گری در خانه تیمی چریکی کاملا منطقی است؛ تابع مقررات خانه تیمی– چه تلویحی چه تصریحی- می باشد؛ اگرچه با عاطفه رمانتیک تحلیلگر یا تاریخنویس جور نباشد. البته در سازمان مجاهدین رابطه عشقی را با خطبه عقد از نظر شیعی موجه کرده؛ ولی از نظر اجتماعی ثبت نمی شد.
نباید به لغزش سطحی گری و عوام پسندی در غلتید. در کدام سازمان نظامی اباحه گری پذیرفته می شود؟ در پنتاگون، بزرگترین مقر نظامی زن و مرد در جهان، یک آمیزش جنسی در محل کار دادگاه نظامی بدنبال دارد. کیفرخواست می تواند بوسیله یکی از طرفین یا از سوی مدعی العموم ارتشی، خاطی را به محکمه بکشاند. روشن است که در هیچ سازمان اداری، انتفاعی، تحصیلی آمیزش جنسی مجاز نیست؛ مجازات شدیدی – هم در محیط کار و هم در دادگاه- برای خاطی داده می شود.
2011.05.18
پانویس. اباحه گری شامل اباحه اندیشی و بیاعتنایی عملی به محرمات، منهیات، منکرات، و پاسخ مثبت به شهوت، حشر، هورمونهای تستاسترون جنسی جوانی است. اِباحه از ریشه بَوح و بُوْوح به معنى اجازه دادن است. در خاور میانه ترویج و عادیسازی اباحهگری و ابتذالبخشی را از محورهای فرهنگ استعماری میدانند.
با کمال پررویی، ساواک در آغاز جنبش چریکی در دهه 50 اباحه گری را به مخالفان نسبت می داد. در حالی که هنر متعهد، اشاعه فرهنگ استعماری در مراکز شهری و جشن هنر شیراز را افشاء می کرد. زندگی حشری شاه و اشرف در خاطرات علم خوانده شود. قتل فلور در رابطه با حمیدرضا، دعوای غلامرضا با ویگن بخاطر یک رابطه مثلثی، تردد درباری پری غفاری، دختر 16-17 ساله موبور، در 2 کتاب کاخ تنهای ثریا و خاطرات پری هم در گوگل جستجو شوند.
منابع. http://www.asre-nou.org/php/view.php?objnr=14504
http://fa.shahrgon.com/index.php?option=com_content&view=article&id=3111:-l-r&catid=66:2010-02-11-07-57-14&Itemid=344
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/08/100802_shah_anniv30_nahavandi_uni.shtml
http://fatapour.blogspot.com/2010/07/blog-post.html
http://news.gooya.com/politics/archives/2007/04/058935.php
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد