logo





سخنان شما حتی وجاهت شرعی ندارند! - (بخش پایانی)

دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰ مارس ۲۰۱۴

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar-4.jpg
پیش ازحسین شریعتمداری، مرتضی مطهری " استاد" و " فیلسوف" شریعتمداری ها صادق هدایت را " آدم کثیفی" خوانده بود، و علل خودکشی هدایت را نیز با نبوغی لاهوتی کشف کرده بود. امروز شاگردی که با اتکا به گفته‌ی پیامبرش و دیگرروایت های اسلامی شهادتش پذیرفتنی نیست، سخنان "استاد" را تکرار کرده است.

*******

سخنان شما حتی وجاهت شرعی ندارند! - (بخش نخست)


چرا صادق هدایت آدم کثیفی بود؟
حسین شریعتمداری در سخنرانی‌اش برای بسیجیان با تاکید بر اینکه " صادق هدایت آدم کثیفی بود"، گفت:
".... تصمیم می‌گیرند یادبود صادق هدایت را در حسینیه ارشاد برگزار کنند، مگر ارث پدرتان است. ببینید مرحوم شریعتی یا شهید مطهری یا نیما یوشیج چه‌چیزی درباره صادق هدایت می‌گویند، البته یکی هم با نام صادق چوبک از صادق هدایت حمایت می‌کند و او را به‌دلیل اینکه یک‌پارچه علیه دین اسلام بود، ستایش می‌کند....."(1)
پیش تر، موسوی گرمارودی " آبان ماه سال گذشته با تاکید بر این که نویسنده‌ی «توپ مرواری» توهین‌های زشتی به سومین امام شیعیان کرده است، گفته بود: « وظیفه‌ی هر قلم به دستِ اهل قبله می‌دانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بی‌شرف‌هایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند.» وسپس تر رجانیوز، " وابسته به غلامحسین الهام، عضو پیشین دولت محمود احمدی نژاد و شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی، با نقل بخش هایی از «توپ مرواری»، همراه با انتقادات تند و تیز و صریح او از آنچه «خرافات و موهومات اسلامی" می داند، و نیز همراه با نکوهش اعراب و حمله آن ها به ایران است، نوشت « ... صادق هدایت یکی از نویسندگانی است که در ضدیت با دین، اسلام و ایران کار را از در لفافه سخن گفتن فراتر برده و در کتابهای خود صراحتاً نسبت به ذات اقدس الهی، ذوات مقدسه معصومین و مردم ایران هتاکی و جسارتهای شرم‌آوری روا می‌داشت. آنچنان که خیلی از این جسارتها قابل بازگو کردن نیست...»
حسین شریعتمداری اما با سه رویکرد در سخنان‌اش سراغ صادق هدایت می رود: یکی رویکردی که مخاطب را به نظر و گفته‌‌ی دو چهره مذهبی ( مطهری و شریعتی) ارجاع می دهد، و بلافاصله سراغ یک شخصیت ادبی ( نیمایوشیج) نیز می رود، و سومین رویکرد کشیدن پای اسلام به وسط ماجراست که به حمایت و ستایش صادق چوبک از صادق هدایت به این دلیل که هدایت " یک پارچه علیه دین اسلام بود"، اشاره می کند.

رویکرد نخست :
حسین شریعتمداری برای اثبات "کثیف بودن" صادق هدایت بسیجیان را به گفته ها و نظرات شهید مطهری و مرحوم شریعتی حواله می دهد.
مرتضی مطهری " آیت الله، فیلسوف، متفکر ، استاد و معلم" حوزوی ، که خمینی این "شخصیت اسلامى و علمى و فلسفى" را " در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر" می پنداشت، از علل خودکشی صادق هدایت شروع کردتا به " بی ذوقی " و کثیف بودن هدایت رسید. این "شخصیت علمى و فلسفى " در باره علل خودکشی عواملی را سرهم کرده است که از یک " شخصیت علمی" بعید بوده است. مطهری می فرماید:
" ...صادق هدایت چرا خودکشی کرد؟ یکی از علل خودکشی اواین بود که اشراف زاده بود، او پول توجیبی بیش از حد کفایت داشت، اما فکر صحیح و منظم نداشت او از موهبت ایمان بی بهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه کار و ابله می دانست. لذت هایی که او می شناخت و با آنها آشنا بود، کثیف ترین لذتها بود و از آن نوع لذتها دیگر چیز جالبی باقی نمانده بود که هستی و زندگی ارزش انتظار آنها را داشته باشد.او دیگر نمی توانست از جهان لذت ببرد. بسیار کسان دیگر مانند او فکر منظم نداشته و از موهبت ایمان هم بی بهره بوده اند. اما مانند او سیر و اشراف زاده نبوده اند و حیات و زندگی هم هنوز برای آنها جالب بوده است لهذا دست به خودکشی نزده اند....امثال هدایت اگر از دنیا شکایت می کنند و دنیا را زشت می بینند غیر از این راهی ندارند. نازپروردگی آنها چنین ایجاب می کند. آنها نمی توانند طعم مطبوع مواهب الهی را احساس کنند. اگر صادق هدایت را در دهی می بردند پشت گاو و خیش می انداختند و طعم گرسنگی و برهنگی را به او می چشاندند و عنداللزوم شلاق محکم به پشتش می نواختند و همین که سخت گرسنه می شد قرص نانی در جلوی او می گذاشتند آنوقت خوب معنی حیات را می فهمید و آب ونان و سایر شرایط مادی و معنوی حیات در نظرش پر ارج و با ارزش می گردید.....اما خود کشی او را به حساب حساسیت نگذارید.... کسانی که خودکشی را به حساب حساسیت می گذارند باید بدانند که این حساسیت چه نوع حساسیتی است؟ حساسیت آنها حساسیت ذوق و ادراک نیست، به این معنی نیست که فهم لطیف تری دارند و چیز هایی را درک می کنند که دیگران درک نمی کنند، حساسیت آنها به این معنی است که در مقابل زیبایی های جهان بی احساس و کرخ و در مقابل سختی ها زود رنج و کم مقاومت اند. چنین آدم هایی باید هم خودکشی کنند و چه بهتر که خودکشی کنند، ننگ بشرند و بهتر است که اجتماع بشر از لوث وجود شان پاک شود...... در عصر ما به تقلید از اروپاییان و به علل دیگر که اکنون جای ذکرش نیست، نویسندگانی بدبین پیدا شده اند که زهرهایی را از این راه به جان جوانان می ریزند و آنان را بی علاقه به زندگی و احیانا وادار به خودکشی می کنند و از طرف عوامل مرئی و نامرئی مورد تشویق قرار می گیرند وروز به روز به عددشان افزوده می گردد. صادق هدایت از این گروه است. نوشته های وی به قول ویلیام جیمز حالت همان خوکی را می نمایاند که زیر تیغ ناله سر می دهد و یا موشی که در حالی که مشغول جان دادن است جیر جیر می کند....»(2)
"استاد" مطهری در زمره‌ی " شخصیت های علمی" ای ست که درکارهای‌اش کاری به داده های علمی ندارد، بهمین دلیل نیز در این عرصه به علوم پزشکی و روان شناسی و روانپزشکی بی اعتناست، و با علت شناسی‌ای وامانده تر از نظرات میرباقرمجلسی و بسی‌عقب تر از طب الرضا و طب الصادق " تز" هائی صادر می کند که توی دکان هیچ عطاری‌ پیدا نمی‌شوند. علل خودکشی از دیدگاه این " معلم" حوزوی اینها هستند :
".....اشراف زاده بودن، سیر بودن، پول توجیبی بیش از حد کفایت داشتن، ناز پروردگی، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه کار و ابله دانستن. آشنائی با کثیف ترین لذت ها ، از موهبت ایمان بی بهره بودن و...." (3)
این استاد حوزوی با تاکید براینکه خودکشی را نمی باید به حساب حساسیت این افراد و ذوق و درک و فهم لطیف ترشان گذاشت ، نقش نویسندگان بدبین اروپائی را هم در بروز خودکشی مورد تاکید قرار می دهد. که البته بلافاصله برای نشان دادن میزان سواد و "معرفت" اش نقل قولی از " ویلیام جونز " می آورد و نوشته های هدایت را به آن نقل قول می چسباند، نوشته هائی که : "حالت همان خوکی را می نمایاند که زیر تیغ ناله سر می دهد و یا موشی که در حالی که مشغول جان دادن است جیرجیر می‌کند".(4)
بحرالعلومِ حوزوی برای پیشگیری از خودکشی هم نسخه ای معجزه آسا می پیچد:
" .... اگر صادق هدایت را در دهی می بردند پشت گاو و خیش می انداختند و طعم گرسنگی و برهنگی را به او می چشاندند و عنداللزوم شلاق محکم به پشتش می نواختند و همین که سخت گرسنه می شد قرص نانی در جلوی او می گذاشتند آنوقت خوب معنی حیات را می فهمید و آب ونان و سایر شرایط مادی و معنوی حیات در نظرش پر ارج و با ارزش می گردید..."(5)
قاطعیت مطهری در تجویز این روش پیشگیری و درمان به احتمال نشان از تجربه شخصی او و تاثیر گذاریِ مثبتِ این روش پیشگیری و درمان بر ایشان دارد. با توجه به فقدان خودکشی در میان مطهری ها و آخوندها، و با استناد به تجربه شخصی مطهری و آخوندهای مشابه‌اش ازکارائیِ کاربرد روش " گاو و خیش"، شاید درآینده این روش و مورد ها، قابل مطالعه و استفاده اهل علم برای پژوهش در عرصه ی پیشگیری و درمان خودکشی باشند.!
همین نوع برخورد را نیز دکترعلی شریعتی نسبت به صادق هدایت دارد :
« .....دلهره فلسفی هدایت ناشی از رفاه است. رفاه یک پوچی است. پوچی معنا ندارد. زندگی اش هدف و معنی ندارد. کسی که رفاه دارد برخوردار از واقعیتی است که خود در انجام آن سهمی ندارد...کار کردن است که انسان را می سازد. بنابراین کسی که کار نکند و سختی نکشد واقعیت اجتماعی را لمس نمی کند....صادق هدایت نمونه انسانی است که واقعیت برایش پوچ است و هیچ. بنابراین در جستجوی گمشده ای است که خلاء وجودیش را پر کند و عبث بودن خودش را معنی بدهد..."(6)
نکته متفاوت با آنچه مطهری گفته است تاکید درست شریعتی روی نقش بیکاری دربروز خودکشی ست، البته دو نکته را شریعتی دقت نکرده است، یکی موضوع کار یدی و فکری وکارگران این دوعرصه ، و دیگری اینکه بلافاصله تناقضی واقعی این سؤال پیش می آورد که اگر قرار براین باشد کسی که کار نمی کند و سختی نمی کشد سرانجام اش خودکشی باشد چرا در میان آخوندها و دکانداران دین خودکشی وجود ندارد و یا نادر است ؟

رویکرد دوم
حسین شریعتمداری برای جورکردن جنس، وعوامفریبی نام نیمایوشیج را هم کنار نام مطهری و شریعتی ، که هیچ گونه سنخیتی با هم ندارند، می آورد، در حالیکه نقد و نگاه نیما به آثار هدایت از زاویه دیگری بود. این گوشه‌ای از نامه نیما به هدایت است:

 "....به صادق هدایت ، دوست عزیزم: ......   چند تا کتابی را که توسط علوی فرستاده بودید ، خواندم . شما فقط یک اشتباه ، خطای بزرگ مرتکب شده اید . این قبیل کتاب ها مثل ( چمدان ) و ( وغ وغ ساهاب) به اندازه ی فهم و شعور ملت ما نیست .  این دوره که به ما می گویند ابنای آن هستیم از خیلی جهات که اساس آن مربوط به شرایط اقتصادی و مادی است ، فاقد این مزیت است . در صنعت نمی توان آن را یک دوره ی موافق تشخیص داد . شما با نوولها ** که انسان میل می کند تمام آنها را بخواند ، برای مرده ها ، بی همه چیزها روی قبرستان چیزهایی راجع به زندگی و همه چیز ساخته اید ... .
  من خودم در طهران که هستم می بینم کدام امیدها به فاصله ی کم باید محدود شده باشند . روز به روز یک چیز خاموش می شود و به این جهت اظهار نظر در خصوص نوولهای شما می کنم . این کار خیلی زود است . فقط برای خود ما می تواند بی معنی نباشد .
....
   دوست عزیزم ! در مورد آثار شما ، مخصوصا موضوع افکار آثار شما گفتنی زیاد است . اما من آن را می گذارم برای بعد . کاری را که تو در نثر انجام دادی من در نظم کلمات خشن انجام داده ام که به نتیجه ی زحمت آنها را رام کرده ام . اما در این کار من مخالفت زیاد است ، زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه  است و سوسکها بالا می روند و ضجه می کشند و مثل ( واشریعتا) و ( واوزنا ) می زنند .
   بالاخره کار من هنوز نمودی نخواهد داشت و تا مرگ من هم نمودی نخواهد داشت . این کاری است که برای آن تمام عمرم را گذاشته ام بی خبر از اینکه دیگران چند ساعت را به مصرف رسانیده دیواری که من در تمام عمرم ساخته ام ، در یک ساعت بهم زده و معلوم نیست چه جور باید ساخت و روزی ساخته ی نحس آنها باید خراب شده به همین دیوار برگردند ." (7)
به نظر می رسد حسین شریعتمداری " نقد" های" استاد ادیب" اش محمد رضا سرشار (رضا رهگذر)، (8) ازخانواده "اهل قلم مسلمان" را با نقد و نظرنیما یوشیج در باره ی هدایت اشتباه گرفته است. " استاد" رهگذردرگفتگویی با ماهنامه فرهنگ عمومی آثار صادق هدایت ( نویسنده ای که 62 سال قبل درسن 39 سالگی در گذشته است) را از نظر ادبی و فکری رد می کند و ضمن گفتن اینکه کارهای هدایت تقلیدی کاملا ناقص و دست و پا شکسته از داستان غربی ست، می فرماید هدایت: "... حتی به عنوان یک فارسی زبان عامی هم نمی تواند درست بنویسد. یعنی نوشته های او پر از غلط های آشکار است.....واقعا هدایت فارسی اش فوق العاده ضعیف و غلط و ابتدایی است. یعنی اگر این متون او را یک دانش آموز دبیرستانی بدون ادعای نویسندگی می نوشت، بهتر از هدایت می نوشت. ... مشکل هدایت کم استعدادی او در خیلی چیزها است. در ریاضی و علوم تجربی که کاملا ضعیف است. ضمن اینکه در علوم انسانی هم ما استعداد خاصی از او ندیده ایم. این حکایت زبان فارسی هدایت است...هر فضلی برای هدایت قائل شده اند دروغ است. ....در واقع هدایت نویسنده ای است که شاید بتوان برای او تعبیر "نویسنده گلخانه ای" را به کار برد یعنی عناصر غیر ادبی مختلفی جمع شدند تا هدایت را هدایت کنند که اولین آن ها همان رادیو بی بی سی و دوستان او مینوی و فرزاد در این رادیوی استعماری بودند....جوان امروز ما باید ببیند برای چه به سراغ این آثار می رود؟ اگر می خواهد از آنها داستان نویسی بیاموزد بداند که چیزی دستگیر او نمی شود ضمن اینکه برایش غلط یا بد آموزی فنی هم دارد. یعنی با خواندن اینها ممکن است تصور کند داستان نویسی به همین آسانی است بعد می نویسد و می بیند هیچ کس از آثار او استقبال نمی کند و در حیرت فرو می رود که چطور هدایت که ضعیفتر از او نوشت، از آثارش آن همه استقبال شد....با وجود این درمورد هدایت تب و موجی درست کرده اند که متاسفانه از طرف بعضی اساتید یا بی سواد یا مغرض مدام طوری به دانشجویان القا می شود که تصور کنند مثلا اگر کارهای هدایت را نخوانده باشند چیزی کم دارند در نتیجه اغلب آثارش را می خرند یا اصلا نمی خوانند یا یکی دوتای آنها را که می خوانند می بینند ارزش خواندن ندارد. یا می خوانند و لذتی نمی برند و استفاده ای نمی کنند .. من خواستم فعلا بحث محتوایی نکنم به لحاظ محتوایی که اصلا بسیاری از این کارها مبتذل است یعنی انسان حیرت می کند مثلا کسی با ادعای روشنفکری این قدر نسبت به مسائل اعتقادی و فکری جاهل باشد که مثلا حتی وقتی بخواهد مذهب را بکوبد اینجور عوامانه بکوبد یعنی روش او در این موارد روش آدمهای بیسواد و عوام برای کوبیدن مذهب است بعلاوه اینکه هیچ درون مایه عمیقی هیچ حرف نویی ، یک محتوای ارزشمند در این آثار نمیبینیم . برای اینکه خود نویسنده از این عوالم بری و کاملا دور بوده است ...."(9)

رویکرد سوم
اصلی ترین علتِ کینه ی کور و موّلدِ تئوری بافتن های غیرعلمی یک " شخصیت علمی" همچون مطهری و " شخصیت" ضد علمی ‌به مانند حسین شریعتمداری نسبت به صادق هدایت دیدگاه و آثارهدایت در باره اسلام و مذهب تشیع و صنف آخوند است. کینه‌ای که حتی " شخصیت علمی" را وا می دارد تا بگوید و بنویسد که : "چنین آدم هایی – مثل هدایت- باید هم خودکشی کنند و چه بهتر که خودکشی کنند، ننگ بشرند و بهتر است که اجتماع بشر از لوث وجود شان پاک شود...".
صادق هدایت در گفتار و نوشتار نویسنده ای غیرمذهبی، و علیه آخوندیسم و خرافه و خرافه پرستی بود. درکاروان اسلام ( البعثت الاسلامیه الی البلاد الافرنجیه)، حاجی آقا ، توپ مرواری و....و به ویژه در کتاب البعثت الاسلامیه الی البلاد الافرنجیه رفتار و افکار آخوندها را به باد انتقاد و طنزگرفته است. این اثر حتی جلال آل احمد را هم به واکنش واداشت:
"... تکه‌هایی از آن(البعثة الاسلامیه الی البلاد الافرنجیة) در مجله نگین، اواخر سال ۱۳۴۷ درآمد که گویای تقلیدی است از گفتار خوش یار قلی از شیخ محمد محلاتی و تازه این یکی هم گویا تقلیدی است از رساله هفتاد و دو ملت میرزا آقاخان کرمانی و تازه این هم گویا تقلیدی است از قهوه‌خانه سورات، اثر برناردن دوسن‌پیر از معاصران روسو". آل احمد در واقع بدین دستاویز سعی دارد اینطور بنماید که نوشته هدایت عاری از اصالت و نتیجه غرب زدگی اوست." (10)
حسین شریعتمداری نیز بنا به گفته ی خودش از اینکه هدایت " یک‌پارچه علیه دین اسلام بود." بر آشفته شده است و هدایت را " آدمی کثیف " می خواند، اما آیا این "واعظ غیر متعظ" که اینگونه وا اسلاما سر می دهد و همه ِ دگراندیشان و روشنفکران و مخالفان را فاسد و فاحشه و جاسوس اجنبی می خواند، خود به آنچه دیگران را موظف و موکلف به رعایت آن می خواهد، عمل می کند؟ او موسفید کرده است اما این پند لقمان حکیم فهم و عمل نکرده است که : " به آنچه دیگران را اندرز می دهی خود پیشتر عمل کن!" .
قصد من اهانت به حسین شریعتمداری ، به ویژه به همسر ایشان نیست تنها می خواهم توجه ایشان و هم جنس های شان را به این نکته جلب کنم که با توجه به برخی از روایت های اسلامی مورد قبول و وثوق شان ، ایشان فاقد صلاحیت در بیان و صدور احکامی هستندکه در باره شاملو وهدایت و بسیارانی دیگر از بزرگان فرهنگ و هنر و سیاست میهنمان صادر کرده‌اند.
با پوزش از خوانندگان مقاله، اجازه می خواهم فقط به یک مورد اشاره کنم :
روایت است که : ".... پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر مردی که همسرش آرایش کند و از منزل با حالت آرایش کرده خارج شود بی غیرت است(11)، و هر کس او را بی غیرت بنامد گناه نکرده است و چنانچه زنی با چهره ی آرایش کرده و عطر زنان از منزلش خارج شود، و شوهرش نیز به این کار او راضی و خشنود باشد، با هر گامی که زن با این حالت بر می دارد، برای شوهرش خانه ای در آتش جهنم بنا می شود. پس پرو بال خانم هایتان را از این جهت ببندید که رضایت خدا و شادمانی و بهشتی شدن بدون حساب را در پی دارد و پرو بال زنانتان را در این جهت باز نگذارید." و " اگر مردی ناموس خودرا بدون پوشش مناسب در منظر دید نامحرمان بیاورد خداوند فرشته ای را در قالب یک پرنده بر روی سر او می گمارد که آوای او دائما این کلمه است بی غیرت....... " و " شهادت چنین فردی پذیرفتنی نیست" . (12)
این روایت متوجه جناب حسین شریعتمداری - که داغ مُهر برپیشانی چسبانده و سنگ اسلام بر سر و سینه می کوبد- نیز هست وایشان به گفته ی پیامبراسلام و بسیارانی از پیروان اش ویژگی های فرد مورد نظر را دارند. شواهدی که همکاران همسر ایشان - سرکار خانم دکتر عصمت باروتی مشاور وزیر و سرپرست دفتر امور زنان وزارت بهداشت و مدیر پیگیری طرح های جامع سلامت زنان وچند پست و مقامِ درشت و ریزِ دیگر- ارائه داده اند ، و همچنین عکس های موجود از همسر ایشان در مطبوعات حکومتی و اینترنت نشان می دهند که : اولا" صورت همسر ایشان برمردان نامحرم پوشیده نیست، در ثانی همسر ایشان به هنگام گفت و گو با مردان نامحرم و سخنرانی، برای تغییر صدا انگشت سبابه در دهان فرونبرده‌اند ، و ثالثا" زیر آبرو برمی دارند، بند می اندازند و از لوازم آرایش نیز استفاده می کنند . آیا این شواهد دال براین نیست که به فرموده پیامبراسلام شهادت و ادعاها و افترا های حسین شریعتمداری علیه دیگران پذیرفتنی نباشد؟
البته صادق هدایت هم در بروز واکنش های کینه توزانه‌ی شریعت مدارانه بی تقصیر نبوده است، پذیرش و هضم صراحت و صداقت کلام او کار هر کس نیست:
" ...یکی هست در محله ي ما همه او را برای یک شب دوست دارند، حتی برایش آش نذری هم نمیبرند، او با کسی کاری ندارد
خودش را میفروشد و نان شبش را میخرد، حاج آقا میگوید باید از محله برود چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده، 
ولی چرا مسجدی ها با یک فاحشه از راه به در شدند ولی فاحشه با این همه مسجدی به راه راست هدایت نشد ؟.
شاید فاحشه به کارش ایمان دارد و مسجدی ها نه !..."
و بالاخره اینکه:
".......می خواهم هر چه از کودکی به خوردم دادند روی خودشان بالا بیاورم " .

*******

منابع و توضیح ها:

1- حسین شریعتمداری: العربیه ، و گزارش فارس: واکنش کیهان به انتشار اولین شماره روزنامه آسمان
و خبر خون/ خبرخوان فارسی/ اصلاح‌طلبان و کارگزاران به ریاست‌ جمهوری روحانی به‌عنوان یک پل نگاه می‌کنند
http://khabarkhoon.com/Post/%D8%A7%D8%B5%D9%84%D
2- و3 و4 و5 مرتضی مطهری ،عدل الهی ، انتشارات صدرا، چاپ سوم -1367- صص188 و 189
http://www.rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=164551
6- دکتر شریعتی ، تاریخ تمدن، جلد 2 ، صص 91-94
7- نامه نیما به هدایت
http://www.dibache.com/text.asp?id=2875&cat=37
8- محمد رضا سرشار( محمد رهگذر) همراه با علی اکبر ولایتی و علی لاریجانی و افراد زیر موسس انجمن قلم ایران( انجمن اهل قلم مسلمان ) است: حمید سبزواری، عبدالکریم بی‌آزار شیرازی، راضیه تجار، شمس‌الدین رحمانی، علی معلم، حمید گروگان، محسن چینی فروشان، محمدرضا سرشار، ابراهیم حسن بیگی، محمد میرکیانی، محسن پرویز، سمیرا اصلانپور، سید مهدی شجاعی، مریم جمشیدی، مریم صباغ زاده ایرانی و محمدرضا جوادی.
9- محمد رضا سرشار (محمد رهگذر): " صادق هدایت نویسنده گلخانه‌ای است" . http://www.ourpresident.ir/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D
10- جلال آل احمد ، در خدمت و خیانت روشنفکران
11- در فرهنگ دهخدا، و سایر فرهنگ های فارسی و اسلامی برای معنا و تعریف کلمه و صفت " بی غیرت" از صفت ناپسندترِ دیوث هم استفاده شده است که ائمه جماعت و در کتب و تارنماهای مذهبی متاسفانه بیشتر از این واژه استفاده کرده‌اند. گفته شده است این واژه سریانی ست و معرب شده است و کلمات مترادف و معانی و تعاریف متعدد دارد، که مؤدبانه ترین اش این است :" آنکه درباره زن خود حسادت و غیرت نداشته باشد، مرد بی غیرت و بی عار. ( خوشبختانه کلمه دیوثه نداریم!)
چون سبب کردی کشیدی سوی خویش
مثل آن را پس تو دیوثی ز پیش .( مولوی)
چندی قبل در فیس بوک تصویری"اسطوره‌ای - باستانی" ازدیوث همراه با توضیحی کوتاه ظاهر شد. حرف این بود که دیوث یکی از سرداران و فرمانده هان با غیرت دوران ساسانی بوده که بارها اعراب را شکست داد، و عرب ها هم بعد از اشغال ایران برای اینکه از آن سردار با غیرت انتقام بگیرند ، دیوث را مرد بی غیرت معنا کردند و تحویل فرهنگ مان دادند. یک نفربراین مطلب کامنت گذاشت که این روایت ساختگی ست و این کلمه اصلن عربی ست. کنجکاو شدم بروم و ببینم ماجرا چیست. گفتار ناصر انقطاع را در تلویزیون پارس پیدا کردم که او هم روایت را ساختگی و نادرست دانسته است: (http://www.youtube.com/watch?v=A5_HHHYg9sI
، و من هم هرچه گشتم منبعی قابل اتکا برای صحت روایت نیافتم. نوشته اند در زمان اشکانیان سرداری وجود داشته به نام " بومبه دیوس" ، که این هم البته ارتباطی به ماجرای اعراب پیدا نمی کند. و یا اینکه: " واژه دیوث سریانی است که زبان بین النهرین بعد از حمله اسکندر به ایران بوده است. یعنی 1000 سال پیش از این ادعا، مردم این خطه به مرد بی غیرت دیوث می گقتند."
در فرهنگ دهخدا درزیر کلمه دیوث در میان لغات مشابه آمده است : " پومپه دیوس . [ پ ِ ] (اِخ ) از سرکردگان پارتی بعهد ارد اول پادشاه اشکانی . (ایران باستان ج 3 ص 2345)." در میان کامنت ها صفحه ی مذکور کاربری مدعی ست که در منابع زیر صحت روایت نقل شده در باره دیوث تائید شده است. اگر کسی به این منبع دست یافت ، نگارنده را هم خبرکند، سپاسگزارخواهم شد. " کتاب تاریخ و اساطیر تطبیقی ایران باستان -جلد18-چاپ پنجاه وچهارم - فصل کهن ترین حماسه ی بشری - باتیترسراج التواریخ صفحه 2648 پاراگراف سوم خط 16 ،نوشته محمد زائر اصل فارسی سراج الدین جریر طبری" .
http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1f547a648f2942b8867ba10781ef09e1-fa.html
نقل قول ها و حدیث ها و روایت ها و حکایت های اسلامی هم در باب " دیوث" فراوان داریم !
" ....حضرت محمد (ص) فرمودند : بوی بهشت از مسافت پانصد سال راه شنیده میشود ولی عاق والدین و دیوث آن را نمی شنوند . عرض شد : ای رسول خدا دیوث کیست ؟ فرمود کسی که زنش ......خصال الصدوق جلد 1 صفحه 81 ( به نقل از پایگاه اینترنتی احادیث:
http://ahadith.ir/fa/ahadith/ahadith-14masoom-a/1-h-mohammad-s/20-kalamate-hekmatamiz-rasool-s-1.html
حتی در نماز جمعه ائمه جمعه در رابطه با آدم های " دیوث" وعظ کرده اند : " ....زنانی که آرایش کنند و به خارج از خانه بروند، اگر به همسرانشان گفته شود “دی…ث”، حق‌شان است."( حجت‌الاسلام ابراهیمی، امام جمعه انار، جمعه ۲۱ تیر :1392 مردانی که زنان آنها با آرایش بیرون می‌آیند «دیوث» هستند  /  به گزارش انارپرس )
که البته طرح چنین نکته ای در نماز جمعه اسباب اعتراض برخی از مسلمین شد : " ....هر چند این سخن امام جمعه انار مستند به روایات اسلامی است اما امام جمعه می‌توانست در نماز جمعه که جمعی از زنان و مردان حضور داشتند و یک مکان عمومی است، به جای کلمه “دی…ث” به دلیل بار معنایی بسیار ناپسندی که دارد، از کلمه دیگری استفاده کند تا منظور را برساند اما به این عریانی نباشد…….از سوی دیگر در حال حاضر اکثر زنان جامعه، کم یا زیاد آرایش می‌کنند. آرایش جزوی از زیبایی زن تلقی می‌شود و حکومت جمهوری اسلامی نیز آرایش زنان را ممنوع نکرده. بر همین اساس و با توجه به اینکه نظر حکومت بر ممنوعیت آرایش زنان نیست، به همین دلیل می‌توان نتیجه گرفت از نظر حاکم شرع، مردان این جامعه را به دلیل اینکه زنان‌شان آرایش می‌کنند، نمی‌توان “دی…ث” خطاب کرد. بر همین اساس بهتر بود در بیان موضوع آرایش زنان، ظرافت بیشتری به خرج داده می‌شد. .." (و بخوانید کامنت های لینک زیر را :
"سهم من از بورس"http://market8.blogsky.com/1392/04/27/post-4498/%D9%85%D).
موجودی به نام "استاد حسين انصاريان" به خانم‏ها مى‏گويد: " ....شما آن طورى نشويد. شما كالاى شهوتران‏ها و ديّوث‏ها نشويد. كلمه ديوث در روايات ما آمده است. يك وقت حمل بر بى‏احترامى نشود. شما كالاى چشم ناپاكان، كسانى كه قلب مريض دارند، و ديوث‏ها كه به هيچ عنوان غيرتى نسبت به زن خود ندارند، نشويد. كلمه ديوث عربى است، يعنى مردى كه نسبت به زن خود و حتى به دختر خودش، غيرت ندارد..... اين كه دختر يا زنش را آرايش كند و بيرون بياورد، بعد به تمام مردم بگويد: ما يك كالاى زيبا داريم بيرون آورديم، هر كس مى‏خواهد بيايد و تماشايش كند.....اين شخص را دين مى‏گويد: ديوث." (گفت و گوی دینی: http://www.askdin.com/thread15057.html).
12- نقل شده است از بحارالنوار، علامه مجلسی

*******

چند مطلب مرتبط:
1- یک عده با فحاشی به صادق هدایت، کاسبی می‌کنند
http://bookcity.org/news-3636.aspx
2- خامنه‌ای و هدایت
http://inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=0&Id=121006&Rate=0
3- صادق هدایت خشم اصولگرایان را برانگیخت
http://ir.voanews.com/content/sadiq-sadegh-hedayat-conservatives-iran-anger-the-blind-owl-censorship-rajanews-ali-moussawi-garmaroudi/1852240.html
4- رحیم پور ازغدی: هدایت نویسنده خوب است اما شخصیت بیمار دارد.
http://www.irna.ir/fa/News/81051652/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1/%D %

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد