hamneshinebahar-xs.jpg
همنشین بهار

واقعیت تا چه اندازه واقعی‌ست؟

گفت‌ و‌ شنود با آقای ناصر‌رحمانی‌نژاد

وقتی با آقای ناصر رحمانی‌نژاد که تئاتر اجتماعی معاصر ایران با نام او عجین است، صحبت می‌کنم بی اختیار به سال ۵۴، زندان قصر و بند ۲ و ۳ برمی‌گردم !
انگار دیروز بود. با محسن یلفانی و حشمت الله کامرانی که آنها نیز شکنجه شده و پاهاشون زخمی بود، آهسته آهسته در حیاط زندان قدم می‌زدند.



hamneshinebahar-xs.jpg
همنشین بهار

خاطرات خانه زندگان (۲۵)
من اینجا ایستاده ام، بدون اینکه کار دیگری از من ساخته باشد.

در حیاط بند «یک و هفت و هشت» با «علی ماهباز» صحبت می‌کردیم و بلندبلند می‌خندیدیم. یکمرتبه انگشتی محکم به پشت گوشم خورد و وقتی برگشتم دیدم «ددَم وای»...وکیل بند جناب «ستار مرادی» است. با تحکم پرسید اسمت چیه؟ در باره چی حرف می‌زدین؟ به چی می‌خندیدیدین؟ بلافاصله ادامه داد همه چیز را خودم شنیدم و یاداشت کردم و کاغذی را هم به ما نشان داد با خودکاری که در دست داشت.



hamneshinebahar-xs.jpg
همنشین بهار

به رهی دیدم برگ خزان...
پاییز خودش نوعی بهار است.

پایـیـز، پایـیـز زیـبا و دل انگـیـز با سکوت و غم و سرورش و با برگهای پریشان و رنگینی که امروز یا فردا سر بر خاک می‌نهند، از راه رسید.
پاییز اگرچه با رعد و برق و ریزش باران و قارقار کلاغها و خش‌خش برگها همراه است اما در میان این هیاهو تنهاست و پی دوست و آشنا می‌گردد.
برای همنشینی و درک این فصل ساکت شلوغ، ابتدا باید با برگ و برگریزان و افت و خیز درختان، آشنا شویم.



hamneshinebahar-xs.jpg
همنشین بهار

لئون فوکو و «آونگ»ش Foucault pendulum

فوکو، به کند و کاو در رابطه بین انرژی مکانیکی و مغناطیسی، علاقه داشت و با کشف جریان‏ گردابی، معروف به جریان‏های فوکو، که با چرخش در یک حلقه مسی در میدان مغناطیسی نیرومند به وجود می‏آید، به طرح یکی از مسائل فیزیک جدید پرداخت.
با ابتکار فوکو که برای تکمیل قطب ‏نما خیلی تلاش کرد، دریانوردان دعاگویش شدند! چون جهت‏یابی قطب ‏نما با تغییر جهت کشتی در دریا تغییر نمی‏کرد و از میدان ‏های مغناطیسی تاثیر نمی‏پذیرفت.



Faride-Tabib-Ghaffari200.jpg
ناصر رحیم‌خانی

به یاد فریده طبیب غفاری

فریده طبیب غفاری در آن سال‌ها و در همه‌ی سال‌های بعداز آن سال‌ها برای همه‌ی دوستانش «دوستی امین» بود. و این صفتِ گویا و زیبایِ «دوست امین» ، از زبان یکی از نیکو‌ترین زنانِ همبندِ فریده . فریده در همان سال‌های بد، که سایه‌ی تیره‌ی ترس و سکوت و کناره گزینی و محافظه‌کاری، همه جا گسترده بود و حتی آسمان دوستی‌های دیرین را هم غبارآلود کرده بود، به دوستی دیگر گفته بود: «خب شاید این جا و آن جا، دور از ما یا نزدیکِ خودِ ما، محافظه کاری هم در بین باشد، شاید ترسی باشد.» بعد با خنده گفته بود: «اما گور بابای محافظه کار، گور بابای ترس. من می‌دانم چه طور دوستان قدیم را ببینم، من می‌دانم چگونه و چه زمانی دیدار با دوستان قدیم را جور کنم.»