logo




در اين زمينه

گورهای دسته جمعی در شیراز و نام تعدادی از شکنجه گران

شاهد جنایت های حکومت اسلامی (بخش پانزدهم)

سه شنبه ۸ فروردين ۱۳۹۱ - ۲۷ مارس ۲۰۱۲

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar02.jpg
" ......خمینی مثل اکثر آیت الله ها و مجتهدین بر مبنای احادیث و احکام ابتدا نظرش این بود که بعد از کشتن منافق، جسد را باید در بیابان رها کرد تا طعمه حیوانات شود. به خمینی گفته شد درست که بیابان زیاد داریم اما اوضاع و احوال و شرایط فرق کرده و حتی در دور افتاده ترین بیابان ها هم احتمال رفت و آمد هست وانداختن اجساد در بیابانها به خصوص وقتی تعدادشان زیاد باشد، ممکن است باعث رؤیت اجساد شود.حضرات تصمیم گرفتند اجساد در مناطقی دور از قبرستان مسلمانان و بدون نام و نشان دفن شوند و مسلمانان از رفتن به این مناطق منع شوند.

در کشتار سال ۱۳۶۷ چون تعداد فربانیان زیاد بود و اعدام ها دسته جمعی و در فواصل کوتاه انجام می شد جسد قربانیان در گور های دسته جمعی در مناطق مختلف دفن شدند.هنوز بسیاری از این مناطق ناشناخته مانده اند، برخی مناطق لو رفتند و یا توسط ماموران به خانواده ها گفته شدند ، برخی را خانواده قربانیان بر اثر تصادف شناسائی کردند. در شیراز در یکی دو منطقه جسد ها را چون باعجله دفن کرده بودند وعمق گور ها کم بود باران مهر ماه همان سال خاک را شسته بود و جسدها نمایان شده بودند و رهگذران پی بردند که آن منطقه گور دسته جمعی ست و خبر پیچیده بود.

در شیراز برنامه دفن در گورهای جمعی در غالب مواقع توسط شاهرخ صبوری وحسین الهی و سرمست اخلاق تابنده انجام می شد،( سرمست تا سال ۶۳-۶۴ به عنوان راننده لودر در دفن قربانیان نقش داشت )و بعد نعمت زراعت پیشه این وظیفه را به عهده گرفت. شاهرخ محل را مشخص می کرد و و سرمست و بعد ها نعمت از ساعت ۱۱ تا ۱ بعداز نیمه شب گور راحفر می کرد، و حدود ساعت ۱ بعد از نیمه شب ، یا شب بعد در تاریکی اجساد را می بردند و می ریختند توی گور، و بلافاصله هم لودر روی اجساد خاک می ریخت و آنجا را صاف می کرد. حسین الهی و ۵ یا ۶ محافظ مسلح هم حضور داشتند. معمولا" بعد از بیست روز می آمدند خاک را زیرو رو می کردند و گرد سفیدی که در بشکه های آبی بود روی اجساد می ریختند و روی آن سیمان خالی می کردند. اوائل تصور من این بود که این گرد سفید آهک است و آهک باعت از بین رفتن سریع تر جسد می شود اما بعد ها شنیدم یک ماده شیمیائی با بوی بسیار تند بود، هم برای سمپاشی و هم از بین رفتن سریع اجساد. گاهی از یک گور دسته جمعی به دفعات برای دفن استفاده می کردند.

گور های دسته جمعی شیراز

در شیراز دو گور دسته جمعی بزرگ وجود دارد و چندین گور دسته جمعی کوچک و پراکنده ، من ابتدا در باره آن دو گور دسته جمعی بزرگ می گویم و بعد به سایر گورهای دسته جمعی اشاره می کنم :

۱ - پادگان امام حسین فعلی ( قبلا" پادگان مسگر نامیده می شد) و میدان چوگان روبروی این پادگان :

پادگان در انتهای خیابان زرهی دارای دو ساختمان دو طبقه سفید رنگ در مجاورت هم بود، و یک ساختمان کوچک تر نزدیک به خیابان.، که این ساختمان دادسرای سپاه پاسداران بود که بعدا" دادسرا و دادگاه های نیروهای مسلح شد. دو ساختمان بزرگ ظاهرا" ساختمان اداری بودند اما محل زندگی برخی سران نظامی سپاه و اطلاعات و دادگاه های انقلاب و دادسرا ها و خانواده های شان بود. بتدریج چند ساختمان نیز در اطراف این ساختمان و پادگان ساختند و فصای سبز زیبائی در اطراف اش درست کردند. پشت ساختمان زمین وسیع کشاورزی بود، زمینی محصور که محافظت می شد. ورود به این محوطه اجازه ی ویژه می خواست. پادگان یک در اصلی داشت و درهای فرعی دیگر، که در های فرعی محل رفت و آمد سران پادگان و اطلاعاتی ها بود. تفریبا" در وسط زمین کشاورزی ۶ تیر فلزی بود ، با فاصله از یکدیگر به صورت تفریبا" نیمدایره. چهار تیر برای اعدام و تیر باران و دو تیر هم تیر برق، که نور محوطه را تامین می کردند. جلوی تیرها یک محوطه سیمانی ساخته بودند که حدودا" ۵ متر بود. موقع اعدام این فاصله ۵ متری را رعایت می کردند. در این محل گاهی در آن واحد که دار می زدند تیر باران هم می کردند. فاصله مهر ماه ۶۰ تا پایان ۶۷ این جا نیز یکی از محل های اعدام بود و اجساد را هم در همین منطقه دفن می کردند. فقط افرادی در این محل دفن نمی کردند که ملاقاتی و خانواده هائی پیگیر داشتند و مورد را دنبال می کردند و یا شناخته شده بودند. بیشتر می شود گفت غیر بومی ها را در این محل در گورهای دسته جمعی دفن کردند. این گور ها به عمق دو نیم تا سه متر بودند ، به همین خاطر هر از گاهی یک متر خاک آن مناطق را می کندند و سم پاشی می کردند.بعد از سال 67 سپاه طرح های ساختمانی در این مناطق داشت که نمی دانم چگونه پیش رفت و چه بر سر گورها آوردند.میدان چوگان روبروی پادگان نیز محل دفن دسته جمعی قربانیان بود.

۲ - مناطقی ازدارلرحمه شیراز به نشانی جاده کمر بندی و خیابان اصلی شهرک شیخ علی چوپان محل گور های دسته جمعی ست. در این منطقه جاده زاویه ای درست می کردکه سمت چپ به کمر بندی و مستقیم به خیابان شیخ علی چوپان وصل می شد. تقاطعی نیز وجود داشت یک جاده فرعی که صورت عمود به خیابان شیخ علی چوپان وصل می شد، که در واقع یکی از اضلاع دارالرحمه و منتهی به پشت دارالرحمه بود. در اواخر دارالرحمه خیابان شیخ علی چوپان در منتهی علیه خیابان قبرستان ادامه می یابد. در سمت راست خیابان "کفرستان" است، محل بسیاری از گورهای جمعی است. خانواده قربانیان این محل را می شناسند( حداقل ۵ گور دسته جمعی بزرگ). برخی از قربانیانی که در این محل دفن شدند را به یاد می آورم : وحید ( یا سعید) کریمی، مسعود ده بزرگی، مهرداد نجاتی، مینا طالب پور، شهلا فرهی، مینا وحیدی و مصطفی میبدی، می گفتند ۵ نفر آخری به دار آویخته شدند و بقیه تیرباران شدند. بعد از ظهر چهار شنبه ها ملاقاتی حضوری می دادند و بعد همان شب یا پنج شنبه شب اعدام می کردند. از به برخی خانواده ها در مقابل دریافت ۲۰۰ تومان پول هر گلوله که بعد ها شد ۲ هزار تومان خبر اعدام و محل دفن را می گفتند. .خانواده هائی که در این محل عزاداری می کردند و یا اقدام به گذاشتن سنگ قبر می کردند مورد هجوم چماقداراران سپاه یا بسیج محلی قرار می گرفتند و سنگ های قبر هم شکسته می شد و یا سنگ را می بردند. این منطقه سریعا" از گور های جمعی پر شد. این درگیری ها باعث نگرانی سران سپاه منطقه بود

قطعه ی دیگری در همین محل در نظر گرفتند، در همان جاده فرعی، تقاطع کمر بندی و شیخ علی چوپان، که ضلع دیگر دارالرحمه بود ، حدود ۱۰ کیلومتری در سمت راست که زمین های شاه وردی یا شاه لودی می گفتند، حداقل سه گور دسته جمعی در انجا بود. بسیاری از این قربانیان محلی نبودند.

۳- محله یا روستای مخروبه ای به نام محله "چنار سوخته"به طرف دشت ارژنگ، در جاده ای فرعی ، به فاصله ۲ تا ۳ کیلومتری جاده اصلی تر، محلی که رفت و آمد نمی شد.

۴-گورستان قدیمی، دارالسلام، دروازه شاه دائی الله، که در واقع دارالرحمه ( گورستان جدید) جای آن را گرفته بود.

۵- اطراف تیمارستان سلامی در جاده اکبر آباد/ جاده فسا/ که به مخروبه ای بدل شده بود و رفت و آمد به آن منطقه نمی شد.

۶-آب انبار قوزی، از شیراز به طرف مرو دشت، وقتی از زیر تاق قران رد می شوید آب انبار را می بینید .

۷- روزهائی که تعداداعدام ها زیاد بود برخی از اجساد را در قصر صاحب الزمان( یا پادگان صاحب الزمان ، جنوبی ترین منطقه شیراز که زمانی محل اعزام به جبهه بود، و همینطور محله کفترک شیراز( سه گور جمعی)، در مناطق پرت افتاده در جاده سیمان شیراز، اطراف پل حسین آباد جاده فسا (۷ گور دسته جمعی) دفن کردند.

۸ – در زندان شنبده بودم اما خودم ندیدم، گفته می شد تعدادی از اجساد را در چندین "چاه خشک" در اطراف شیراز انداخته اند و روی اجساد خاک و سنگ ریخته اند، و همینطور چاهی بسیار عمیق در زندان سپاه (پلاک ۱۰۰)،( که احتمالا" روی چاه را پوشانده اند)، در زندان در مورد انداختن تعدادی از اجساد به چاه آب های کریمخانی هم صحبت بود. (در دوره کریم خان زند در منطقه ی مسجد وکیل چند چاه عمیق کنده شد که به آب رسید، آب هائی که می ریخت به آب های شور دریاچه بختگان، بعد ها به عنوان مسیر فاضل آب استفاده شد.)

نام برخی از شکنجه گران ( شیراز)

سن شکنجه گران در آغاز شروع به کارشان بین ۱۸ تا ۲۳ سال بود.

۱- فرزاد شکری پور،معروف به شکری ، ازمسؤلین بازداشتگاه ، در جریان اعدام های سال 67 بسیار فعال بود ، او سابقه تجاوز به دختران و زنان محکوم به اعدام داشت.

۲-حسین الهی ، شکنجه گر و بازجو ، فعال در دفن قربانیان .

۳-حسین چابک گلی برنجی ، شکنجه گر کهنه کار و با تجربه ، مسؤل چند بازداشتگاه بدون نام و به نام ، مورد های تجاوز به زنان ودحتران اعدامی داشت.

۴-سید حسین آیت الهی، شکنجه گری که خود را خیلی مؤمن و متقی می نمایاند، او مورد اقدام به تجاوز به یک جوان زندانی داشت، مجید تراب پور تصادفی از واقعه خبر دار شد و گزارش کرد ، آیت الهی بعد اظهار پشیمانی و ندامت توبیخ شد، البته بعد ها آیت الهی داماد تراب پور شد . از حصوصیات آیت الهی این بود که آنچنان وحشیانه شکنجه می کرد که چند مورد قطع عضو قربانی را باعث شده بود.

۵-حسین بافقی، شکنجه گر و بازجو، عصبی و بسیار خشن، حالت های بیماران روانی را داشت ، در سال 67 با ولع و لذت خاصی قربانیان را اعدام می کرد. حتی با محکومین به مرگ بد رفتاری می کرد.

۶-مهدی بازائی ، شکنجه گر و چند مورد تجاوز به زنان و دختران اعدامی

۷-فریده رستگاری جهرمی ، شکنجه گر زنان ، بیمار جنسی ، در قتل های " قنات" هم در جهرم دست داشت ، در اعدام های سال 67 فعال بود.

۸-رقیه دادخواه ، شکنجه گر، شلاق زن ماهر، بعدها به بوشهر منتقل شد.

۹- حسن بی بی ، شکنجه گر ، متخصص آدم سوزاندن ، او در بند مجرد قاضی آزاده و معروف ، حاج ابوالحسن محققی را آتش زد. شایع کردند این قاضی به وسیله آتش زدن پتو اش خود سوزی کرده ، که واقعیت نداشت.

۱۰-خلیل تراب پور، شکنجه گر ،بسیاری از زندانیانی که او باز جوئی و شکنجه کرد پیش از رفتن به دادگاه از بین رفتند ، او بسیاری از معتادان را آتش زد ، و گروهی از معتادان را در یک گور جمعی سوزاند.

۱۱- مجید تراب پور، ( برادر خلیل) ، او که در اعدام ها فعال بود ، متخصص شکنجه بیضه کشی بود.

۱۲-سید حشمت الله حسینی، معاود عراقی ، فارسی را به لهجه عربی و کردی حرف می زد ، چشم های اش بسیار ضعیف بودند. در اعدام قربانیان بسیار فعال بود.

۱۳- زینت صابری ، شکنجه گر و شلاق زن زنان ،

۱۴- لعبت الهی ، شکنجه گر، بد دهن ، خشن و عصبی ، متخصص شوک برقی

۱۵-فاطمه محبی ، شکنجه گر ، فحاش ، از فعالین تیم اعدام

۱۶ – مریم موسوی ،شکنجه گر ، مسؤل یخچال و سرد خانه ، استاد شکنجه پروانه ، که غالب قربانیان اش قطع نخاع می شدند.

۱۷- جعفر جوانمردی، شکنجه گر ،معروف به " شکارچی" تیر خلاص زن ، متجاوز به زنان و دختران

۱۸-جواد معلمی ، سر تیم خلاص زن ها ، شکنجه گر، عاشق نارنجک بود، همکاران اش نقل می کردند در یک نوبت به میان اجساد قربانیان یک گور جمعی که برخی هنوز زنده بودند نارنجک پرتاب کرد ، متجاوز به دختران و زنان اعدامی

۱۹-شاهرخ صبوری، شکنجه گر و متجاوز به دختران و زنان اعدامی، مسؤل شناسائی محل دفن ، به گفته خودش در مواردی زندانی هنوز زنده بود که او دستور پر کردن و مسطح کردن گور را می داد.

۲۰- حمید بانشی ، مسؤل بازداشتگاه سپاه ، بسیار خشن ، متجاوز به دنتران و زنان اعدامی، کابل زنی ماهر، معروف بود با 10 ضربه کار را تمام می کند ( زندانی لب به اعتراف می گشود).تبحر در ضربه زدن از روی کفش داشت ، که هولناک بود.

۲۱-علی پارسا، شکنجه گر

۲۲-حسین پارسا( برادر علی)، شکنجه گر

۲۳-گوهر، شکنجه گر، معروف بود که خفه کردن با دست را خیلی دوست داشت. همکاران اش نقل می کردند زمانی دو زن زندانی را به اتاق محاکمه می برد ، یکی از زن ها ی زندانی به دیگری آهسته می گوید.: "مث اینکه ما رو " گاو" ( برخی از زندانی ها به گوهرلقب گاو داده بودند) داره می بره برای محاکمه"، زندانی دیگر به هم بندش پاسخ داده بود: " الان وقت شوخی نیست ". گوهر این گفت و گو را شنید. پیش از آنکه آن ها را به حلقه دار بیاویزد دیوانه وار تلاش کرده بود آنان را خفه کند. این واقعه را خود گوهر با افتخار نقل می کرد.

۲۴-کریم جوزی: شکنجه گر، بسیار وحشی و عصبی، متجاوز به دختران و زنان اعدامی ، استاد تک زنی در شلاق زدن

۲۵- مجتبی کاوه ، مسؤل باز داشتگاه خلیلی، خشن و بد دهن و متجاوز به دختران و زنان قربانی، مسؤل انتخاب برای خون گیری قبل از اعدام زندانی . گفته می شد در سال 67 او مسؤلیت داشت زندانیان جوانی که اعضای بدن آن ها برای پیوند عضو مناسب تشخیص داده می شدند را انتخاب و نام آن ها را در اختیار بهداری و جراحان زندان قرار دهد. عمل خون گیری و در آوردن عضو بدن زندانی اعدامی در بیمارستان حافظ ، طبقه آخر ، که بخش سپاه پاسداران بود، توسط پزشکان سپاه انجام می شد. قربانیان را نه از در اصلی که در" غذا خوری –آشپزخانه" وارد بیمارستان می کردند.

۲۶- مجید سبحان ، ۲۷ – عبدالهی، ۲۸-ستار احمدی، ۲۹- غلام شیر، ۳۰- واحد خادمی، ۳۱- محمد نوروزی، ۳۲- شاهپور نظر علی ، ۳۳- محمد بیستونی، ۳۴- عمو الیاس، ۳۵- مجتبی جباری، ۳۶- نعمت زراعت پیشه ،۳۷- جعفر موقر، ۳۸- رحیم محمدی،۳۹- حسین نامور، ۴۰-هادی آسمانی ، ۴۱- حسین موزه ای ، ۴۲- مصطفی کاظمی ، ۴۳- حسن پناهی ، ۴۴- رحیم صادقی ، ۴۵- دکتر محمد رضا اسدی ( در کار بازجوئی و شکنجه نبود، بیشتر کار صنفی می کرد) ،۴۶- اطلاعات جهرمی ، ۴۷-اصغر توکلی ( بازپرس دادستانی مرودشت شد). ۴۸- رضا دستغیب ،۴۹- محمد نوروزی –

۵۰- حشمت الله حسینی ، این فرد قصد تجاوز به یکی از بچه های مجاهدین به نام محسن ....را داشت ، به محسن گفته بود که او را دوست دارد و اگر با او باشد به او کمک خواهد کرد. محسن این موضوع را به اطلاع بازجوئی به نام مهدی می رساند ، مهدی به من اطلاع می دهد ، من با حاکم شرع در میان می گذارم و ماموریت می گیرم که مورد را دنبال کنم . با زندانی صحبت می کنم و او می گوید که حسینی به او گفته از او خوشش می آید و چند بار سعی کرد با او تماس جنسی بگیرد. محسن گفت که حسینی قول داده اگر من رضایت به تماس جنسی بدهم من را از اعدام نجات خواهد داد. حسینی نیز اعتراف کرد و حرف های زندانی را تائید کرد و اظهار پشیمانی و ندامت کرد. حسینی اخراج شد و بعد ها شنیدم در هنرستانی که قبلا" هنرستان محمد رضا شاه بود و در دروازه اصفهان شیراز قرار داشت ، تدریس می کرد. ( اسم بعد از انقلاب این هنرستان را فراموش کردم ).

۵۱- محمد صفری (۱)

*********

زیر نویس:

* سلسله مطالبی که پانزدهمین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی از کارکنان سابق قوه قضائیه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های این حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، از گوشه هایی از جنایت های پنهان مانده ی جنایتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اینکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلین در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فامیلی ها می توانند واقعی، و حقیقی، نباشند).

برای پیشبرد گفت و گوها قرارمان این شد که در صورت امکان یک هفته مسائل مربوط به سال های گذشته مطرح شود و یک هفته مسائل روز. راوی این سلسله مطالب سال 1385 ایران را ترک کرده است و در یکی از کشورهای شرق آسیا پناهنده است، او اما به دلیل شغل های حساس و ارتباط های گسترده اش به هنگام خدمت ، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی ،کارکنان قوه قضائیه و روحانیون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پیرامون مسائل جاری داده می شود از طریق همین ارتباط هاست.

۱-".......اسامی حدود ۳۰ تن دیگر از شکنجه گران و بازجو ها را ثبت کرده و یا به یا د دارم، که کامل نیستند یا نام فامیل آن ها در ذهنم مانده و یا نامی که آنان را در زندان صدا می زدند: مثل ۱- دینکانی ،۲- علی پور، ۳- شایق، ۴- خلوصی، ۵- نامدار، ۶- میثم ، ۷- نوجوان ، ۸- مستجابی، ۹-نامجو، ۱۰- خلیلی، ۱۱- نوری، ۱۲- نیکو، ۱۳- زلرع ،۱۴- همت آرا، ۱۵- فروتن ،۱۶- صابری ۱۷- صابری، ۱۸- توانگر، ۱۹- صدیقی ، ۲۰- نسیمی، ۲۱- ترمزی، ۲۲- ایزدی، ۲۳- نسیمی، ۲۴- مقدم ، ۲۵- بریتوئی، ۲۶- آقاسید حسین ، ۲۷- بشارتی، ۲۸- پرنیان، ۲۹- رحمانیان ، ۳۰- محمدی......."

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد