اولين وظيفه اپوزيسيون خارج از کشور انعکاس مبارزات مردم در خارج از کشور ميباشد. همچنين تلاش براي هماهنگي بيشتر بين اپوزيسيون، همکاري وسيعتر و يکپارچه کردن تلاشهاي خود براي تاثير گذاري هر چه بيشتر بر نهادهاي بينالمللي و وادار کردن آنها به دفاع گسترده از مبارزات مردم ايران اهميت بسيار دارد. در کنار اين تلاشها، با توجه به شدت سرکوب در داخل کشور، اين وظيفه اپوزيسيون خارج از کشور است که حداقل در جهت تشکيل يک جبهه سياسي آلترناتيو گامهاي جدي بردارد و بکوشد تا با پروژههاي سياسي مستقل، تحرک جديدي را در مبارزات ضد حکومتي دامن زند. | |
۱. حرکت ۲۵ بهمن و اقدام به دعوت براي راهپيمائي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ آيا اين اقدام را تحول چديدي در جنبش اعتراضي و دمکراسي خواهي اخير مي دانيد؟ اگر آري چرا؟
جنبش اعتراضي پس از انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته، بدنبال يک دوره چند ماهه تظاهرات گسترده در سطح تهران و چند شهر بزرگ ، با مقاومت جدي حکومت روبرو شد و بدنبال سرکوب شديد، افت چشمگيري داشت. پس از چند ماه آرامش، تظاهرات روز ۲۵ بهمن نشان داد که که جنبش اعتراضي مردم، اگر آرام شده بود، ولي خاموش نشده بود. حکومت جز با تکيه بر سرنيزه، هيچ اقدام ديگري براي تخفيف نارضايتي مردم انجام نداده است. اين تظاهرات نشان داد که سطح نارضايتي همچنان در حد قبلي خود باقي است. استفاده از تحولات منطقه و بويژه پيروزي جنبش ضدديکتاتوري در تونس و مصر، فرصت مناسبي بود براي تحرک مجدد جنبش اعتراضي ضدحکومتي . با اين حال نبايد تظاهرات 25 بهمن را به عنوان تحولي جديد ارزيابي کرد، بلکه اين حرکت در ادامه جنبش اعتراضي است که از سال گذشته آغاز شده است. ترکيب نيروي شرکت کننده نيز نشان ميدهد که تغييري در اين زمينه ايجاد نشده و تقريبا همان نيرويهای اجتماعي که در سال گذشته در تظاهرات شرکت داشتند، در اين روز نيز در راهپيمائيها شرکت کردند. ويژگي اين حرکت در اين است که بدنبال يک دوره آرامش و افت جنبش اعتراضي، در ابعادي وسيع و با شعارهائي راديکال آغاز شد و نشان داد که نارضايتي در جامعه ما بسيار عميق و گسترده بوده و حکومت تا کنون نتوانسته گامي در جهت تخفيف نارضايتي مردم بردارد و سرکوب نيز کارساز نبوده است. جنبش دمکراسي خواهي و آزادي طلبانه مردم عمق بيشتري يافته و با صراحت بيشتري خواسته هاي خود را بيان ميکند.
۲. نظر شما در مورد شعارهاي راهپيمايان مشخصا در مورد شعار «خامنه اي بايد برود» چيست؟ اين شعار متناسب با سطح رشد جنبش هست؟
اين شعار جديدي نيست. جنبش اعتراضي که با شعار «راي من کو» آغاز شد، به دنبال امتناع حکومت از پذيرش خواستههايش، به سرعت راديکاليزه شد و پايههاي حکومت و بويژه ستون خيمه حکومت اسلامي، ولايت فقيه، را هدف قرار داد. شعار «مرگ بر ديکتاتور» و « مرگ بر ولايت فقيه» در تظاهرات روز قدس، 16 آذر و تاسوعا عاشورا، طنين افکند. اما اين بار از همان آغاز تظاهرات، شعار «مرگ بر ديکتاتور» . «مرگ بر ولايت فقيه» در راس شعارهاي مردم بود و در عين حال با توجه به تحولات منطقه، اين شعار دقيقتر شد و مردم با سر دادن شعار «مبارک و بن علي- نوبت سيد علي»، مشخصا «ولايت فقيه» و حذف آن را هدف قرار دادند. به اين اعتبار خواست رفتن «ولي فقيه»، خواستي است که به روشني از سوي مردم بيان ميشود و هيچ ابهامي در اين خواست وجود ندارد. امروزه ، حداقل بخشي از مردم ايران و بويژه ميليونيها نفري که در تظاهراتها شرکت کردند، «ولايت فقيه» را سمبل حکومت مذهبي ديکتاتوري ميشناسند که عامل اصلي سلب آزاديها، نقض حقوق بشر و حقوق شهروندي در ايران است.
۳. موضع شما در مورد رهبري جنبش کنوني چيست؟ اين رهبري چگونه تحولي را دنبال مي کند ، يا بايد بکند؟
جنبش اعتراضي کنوني با يک پارادکس جالبي روبرو است. اين روشن است که اين تظاهرات به دنبال دعوت آقايان موسوي و کروبي، برپا شد. در شرائط حاضر هيچ نيروي ديگري در سطح اپوزيسيون حکومت، از چنين موقعيتي و تواني براي به ميدان کشيدن بخش وسيع مردم برخوردار نيست. اما از سوي ديگر شعارها و خواستههاي مردم به مراتب بيش از خواستهها و اهدافي است که اين آقايان دنبال ميکنند. هدف اين آقايان حفظ نظام با کاهش اختيارات «ولي فقيه»، تقسيم قدرت در بين جناحهاي حکومتي و يک نوع دمکراسي «لايت» مذهبي در جامعه است. مردم ولي در پي حذف «ولي فقيه» و در پي آزادي و حذف دخالتهاي حکومت در زندگي روزمره مردم و بهبود شرائط زندگي خود هستند. بديگر سخن خواسته هاي مردم، که در شعارهاي آنان تبلور يافته است، از خط قرمزهاي اين آقايان عبور ميکند. از سوي ديگر اپوزيسيون جمهوري خواه دمکراتيک، که به روشني خواهان جدائي دين از دولت و تشکيل يک حکومت متکي بر راي مردم است، از اعتبار و نفوذ لازم و کافي برخوردار نيست و توان آن که جنبش ضدحکومتي را هدايت و نمايندگي کند، ندارد. در اين پارادوکس، آن که امروز ميتواند مردم را به خيابان فرابخواند، صرفا در پي اصلاح اين رژيم است و اين از سطح کنوني جنبش اعتراضي مردم پائينتر است، و آن که امروز برنامه سياسياش بيش از هر نيروي اجتماعي ديگري به خواست مردم نزديکتر است، از نفوذ و اعتبار لازم براي کشاندن مردم به خيابانها برخوردار نيست. تا زماني که اپوزيسيون جمهوريخواه دمکرات و لائيک رژيم نتواند به يک نيروي سياسي قابل اتکاء تبديل شود، رهبري اصلاح طلبان با روشهاي کجدار و مريض، تلاش خواهند کرد تا جناح مقابل حکومتي را به پذيرش خواستههاي خود وادارند. در اين راه هراز گاهي، همچون مورد 25 بهمن، مردم را دعوت به تظاهرات کرده و سپس روزها و هفته ها وقت خود را صرف هشدار دادن به جناح مقابل و چانهزني هاي پشت پرده خواهند کرد.
براي اپوزيسيوني که از آزاديهاي اجتماعي، جدائي دين از دولت، عدالت اجتماعي و برابري حقوقي مردم دفاع کرده و براي تحقق آن در ايران مبارزه ميکنند، تنها راه، ايجاد يک جبهه سياسي است که بتواند با يک سيماي روشن به آلترناتيو قابل اتکاء در مقابل حکومت تبديل شود. چنين آلترناتيوي، تاثير مستقيمي نيز بر اصلاح طلبان خواهد گذاشت.
۴. تحرکات اپوزيسيون حول ۲۵ بهمن در خارج را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
- طبيعي است که اولين وظيفه اپوزيسيون خارج از کشور انعکاس مبارزات مردم در خارج از کشور ميباشد. همچنين تلاش براي هماهنگي بيشتر بين اپوزيسيون، همکاري وسيعتر و يکپارچه کردن تلاشهاي خود براي تاثير گذاري هر چه بيشتر بر نهادهاي بينالمللي و وادار کردن آنها به دفاع گسترده از مبارزات مردم ايران اهميت بسيار دارد. در کنار اين تلاشها، با توجه به شدت سرکوب در داخل کشور، اين وظيفه اپوزيسيون خارج از کشور است که حداقل در جهت تشکيل يک جبهه سياسي آلترناتيو گامهاي جدي بردارد و بکوشد تا با پروژههاي سياسي مستقل، تحرک جديدي را در مبارزات ضد حکومتي دامن زند.
۵. مواجهه رژيم با تحرکات مربوط به ۲۵ بهمن را چگونه مي بينيد؟ از شعارهاي تند در درون دستگاه حاکم عليه رهبران جنبش سبز چه مي توان فهميد؟
سياست حکومت جمهوري اسلامي فعلا بر پايه سرکوب گسترده معترضين و خفه کردن هر صداي مخالفي قرار دارد. حکومت نشان داده که نه تنها توان اداره جامعه و حل معضلات و مشکلات مردم را ندارد، بلکه با سياستهاي مخرب خود، بطور دائمي بر معضلات اجتماعي افزوده و هر روز بيش از روز پيش زندگي را بر مردم مشکل و مشکلتر ميکند. طبيعي است که در چنين شرائطي روز به روز بر مخالفين حکومتي افزوده شده و هر روز بيش از روز پيش اعتراضات مردم از گوشه و کنار به عناوين مختلف شنيده شود. مقابله با تظاهرات ۲۵ بهمن جدا از کارکرد فعلي اين حکومت نبوده و طبيعي بود که حکومت تلاش کند تا اين تظاهرات برگذار نشود. اما بايد دقت داشت که بحران ساختاري اين حکومت بطور مدام تشديد شده و درگيري بين جناحها بر توان سرکوب حکومت اثر گذاشته و از دامنه و توان آن ميکاهد. در تظاهرات ۲۵ بهمن، اگر چه مبارزيني به شهادت رسيدند و بسياري زخمي و مجروح شدند، ولي در مقايسه با شدت و خشونت برخورد نيرويهاي انتظامي حکومت با تظاهرکنندگان در گذشته، اين بار شدت سرکوب کمتر بود. همانگونه که گفته شد، اين موقعيت ويژه آقايان موسوي و کروبي بود که اجازه داد تا به دنبال دعوت آنها، تظاهرات ۲۵ بهمن برگزار شود، و اين طبيعي است که بدنبال حضور گسترده مردم در خيابانها، که ظاهرا خارج از انتظار حکومتيان بود، تهديدات لفظي عليه آقايان موسوي و کروبي افزايش يافته و اقدامات ايذائي بر عليه آنها افزايش يابد. يقينا بدنبال تظاهرات ۲۵ بهمن، فشار بر رهبري حکومت اسلامي، براي روشن کردن تکليف «سران فتنه» بيشتر خواهد شد. هنوز زود است که بتوان در مورد سرنوشت آقايان کروبي و موسوي اظهار نظر کرد. آيا زمان دستگيري و زنداني کردن و يا حذف فيزيکي آقايان موسوي و کروبي فرا رسيده است و يا هنوز رهبري حکومت، سياست صبر و انتظار را ادامه خواهد داد؟ تحولات روزهاي آينده به اين پرسش پاسخ روشنتري خواهد داد.
با تشکر از آقای احمد آزاد.
پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۷ فوريه ۲۰۱۱
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد