logo





سکوت منتقدان

دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۹ - ۱۲ آپريل ۲۰۱۰

بهرام حسین زاده

Hosseinzadeh.B.jpg
حاکمیت جمهوری اسلامی هیچگاه با "منتقد" برخورد مناسبی نداشته است. از همان ابتدا با دسته‌بندی انتقادها به دو گروه "سازنده" و "مخرب"، عموم منتقدین را با عنوان اینکه: «شما انتقاد نمی‌کنید بلکه دست به تخریب میزنید.» سرکوب کرده است. و اگر اقامۀ جرمِ "انتقاد مخرب" برای تخریب منتقدی کافی نبوده، با ارتقای آن به "تشویش اذهان عمومی" سعی بر مشوش و پریشان کردن آن منتقد نموده‌است.
با همین شیوه، بسیاری از افراد و اندیشه‌ها و تشکلات سیاسی و اجتماعی و هنری و دینی و فلسفی و ... را به تعطیلی کشانده است.
بیشترین سهم در نفی و سرکوبیِ "انتقاد" را باید در سیستم "ولایت" جستجو کرد سیستمی که از بالا تا پایین جامعه را مسموم کرده و از شدتِ همگانی شدن، "قبح" خود را از دست داده است. سیستمی که اگر عین و ذاتِ "حکومت" است اما فقط حکومت نیست، بلکه با "ولی" دانستن خود بر عده‌ای صغیر، قیمومیت آنان را بر عهده گرفته و سعی دارد که راه و رفتار زندگی این جهانی و آن جهانی را بدیشان بیاموزد. عموم مشکلات زیر سر همین "صغیر" دانستن مردم و نیازشان به داشتنِ یک ولی و سرپرست نهفته است. در چارچوب این سیستم نه فرد حقی دارد و نه کل جامعه؛ بلکه حق با آن ولی‌ست که خوب و بد همه را بهتر از هر کسی تشخیص داده و اعمال می‌کند. در این سیستم، "ولی" به هیچ مرجعی بجز خدا پاسخگو نیست و اینکه در قانون اساسی کنترل او بدست "مجلس خبرگان" سپرده شده است، بیشتر به یک خبط و خطا و آشفته‌سری شبیه است تا یک مکانیزم کنترل قدرت. زیرا از سوی دیگر، آن خبرگان باید از صافی خود او بگذرند.
در سطح و پایین جامعه نیز، هر کسی بر کسی که در حیطۀ اعمال قدرتش قرار گرفته قیمومیت دارد. هر کسی به فکر "ولایت" بر زیرستان صغیر خود است. هر کسی اگر برای زیر دستانش ولی و قیم و بالغِ صاحب اختیار است، برای بالا دستی‌اش "صغیری" بیش نیست. و طبیعی‌ست که "قانون" در چنین سیستمی جایی نداشته باشد. "تشخیص" هر فرد در مورد حوزه اختیاراتش، ملاک و تعیین کنندۀ رفتار اوست. این است که احمدی‌نژاد به راحتی مصوبۀ مجلس را نادیده می‌گیرد و آن را اجرا نمی‌کند: قانون معتبر است اگر با نظرِ من همسو باشد وگرنه ورق‌پاره‌ای بیش نیست.
در چنین جامعه‌ای که "صغارت" و "عدم بلوغ" از در و دیوارش می‌بارد، طبیعی‌ست که "مسئولیت‌ناپذیری" بعنوانِ پیامد آن، تمام جامعه را فرابگیرد. شاید بتوان گفت این آسیب اجتماعی، بدترین پیامد سیستم "ولایتمداری" است. از سر باز کردن امور و شانه از زیر مسئولیت خالی کردن و فقدان "وجدان کاری" و... چیزهایی نیستند که بتوان به این سادگی ترمیم‌شان کرد.
در یک چنین سیستمی، از کار انداختنِ ساز و کارهای "کنترل" بسیار مهم است، در زیر نور نمی‌توان دزدی و آدمکشی کرد، بهمین جهت تمام چراغ‌ها خاموش. و چراغ "انتقاد"، این پرنورترین چراغ، خاموش‌تر.
نکته‌ای که این "ولی‌ها" در نظر نمی‌گیرند این است که: انتقاد معلول است و با بستن یک دهان، یک روزنامه یا یک نهاد مدنی، علت آن انتقاد که محو و نابود نمی‌شود.
بیل‌گیت بعنوان یکی از موفق‌ترین مدیران جهان، به تمام مدیران خود دستور داده است که حتماً و دقیقاً تمام "انتقادها" را گردآوری کرده و برای او بفرستند، زیرا این انتقادها هستند که می‌توانند عیب و ایرادهای کار و محصولات را روشن سازند و با رفع این عیب و ایرادها، با توانایی بیشتری میتوان در بازار رقابت کرد. حتی کسانی که بتوانند ایرادات را بیابند مورد تشویق قرار می‌گیرند، زیرا او بخوبی می‌داند که با پنهان کردن معایب، آنها صرفا به پشت پرده رانده می‌شوند، ولی تاثیر خودشان را در عدم کارکرد مناسب محصولات، نشان خواهند داد.
فقط کدبانویان شلخته، اشغال‌ها را بزیر فرش جارو می‌کنند. اما تاکی می‌توان به این عمل ادامه داد؟
بروز مشکل و مساله در روند هر کاری، امری دائمی‌ست و تنها ابلهان می‌توانند منکر بروز مشکلات شوند.
"مدیریت" مگر چیزی بجز یافتن راه‌هایی برای رفع عیوب پیش آمده در روند کار است؟ اگر ایرادی یا مشکلی در کار پیش نیاید که نیازی به مدیریت نیست. اگر هر کسی کار خود را خوب و درست انجام دهد و کارها به درستی پیش بروند، چه کسی حاضر است اینهمه پول و سرمایه صرف هزینه مدیران کند؟ و دولت آیا یک مدیر نیست؟
اینکه جمهوری اسلامی، خود را نظامی الهی می‌داند و ام‌القرای اسلام، سبب شده که بروز هر گونه مشکلی را انکار کند، چگونه می‌تواند بپذیرد که جانشین امام زمان و کسی که با غیب روابطی دارد، نتواند کشوری را اداره کند؟ یا او و منابع متافیزیکی‌اش و آن روابط دروغین‌اند و یا این مشکلات هستند که زادۀ توهماتند! اولی که امکان ندارد، پس دومی درست است و انتقاد دیگران بر آن موضوعات را باید سرکوب نمود!!!
در سیستم‌های عادی کشورداری، میزانِ رشدیافتگیِ نهاد دولت از برخورد آن نهاد با "انتقادهای دیگران" سنجیده می‌شود. هیچ دولتی که منتقدینش را محترم نمی‌دارد نمی‌تواند مدعی رشدیافتگی باشد.
آزادی، همیشه با آزادی دگراندیشان و منتقدین است که شروع می‌شود، وگرنه آزادی خودی‌ها حتی در دیکتاتوری‌های خشن هم تامین و تضمین شده است.
عدم پذیرش وقوع خطا و سپس درگیر شدن با منتقدین یعنی خود را به کوری دچار کردن. رژیم اسلامی ترجیح می‌دهد کور بماند و معایب و دشواری‌ها را نبیند. اما باید بداند که اگر چنانچه نخواهد پاسخ مناسب و متمدنانه‌ای به "سلاح نقد" منتقدین بدهد، دور نیست که به "نقد سلاح" دچار خواهد شد و آنهم نه از طرف این منتقدین، بلکه نیروهایی که ما سبزها را همین امروز هم به مماشات متهم می‌کنند. حکومت باید بخوبی بداند که ما سبزها، تمام جنبش اپوزیسیون مردم کشور ایران نیستیم. ما صرفاً بخش خاصی از آنیم که فعلا تمام اپوزیسیون فرصتی بما داده‌اند تا با کمترین هزینه، جامعه‌مان را ازین بحران عبور بدهیم. مطمئناً اگر جنبش سبز شکست بخورد، ناچار خواهیم بود که برای گذار به جامعه‌ای دموکراتیک، هژمونی نیروهایی دیگر از اپوزیسیون را بپذیریم، نیروهایی دیگر با شیوه‌هایی دیگر و اهدافی دیگر.
اما یک سوال که در ذهن می‌چرخد این است: گیرم که حکومت توانست تمامی دهان‌ها را ببندد و قلم‌ها را بشکند و صدایی از کسی برنیاید، اما با نابسامانی‌ واقعی اقتصادی و اجتماعی که می‌رود تا همچون گردبادی طومار همه چیز را در هم بپیچد، چه خواهد کرد؟ مگر دردی که از آن سخنی گفته نشود درد نمی‌آورد؟
به اصلاحات تن دهید تا جامعه و در راسش خود شما دچار "انقلاب" نشوید. همیشه انقلاب‌ها درست در زمانی اتفاق می‌افتند که هیچکس انتظار وقوع‌شان را ندارد.
فراموش نکنید که از دیوان قضا، برگ امانی برای هیچکس نیاورده‌اند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد