logo





هدف ما نه صرف مبارزه با دیکتاتور بلکه مبارزه با فرهنگ دیکتاتوری است

دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۸ فوريه ۲۰۱۰

بیژن پوینده

در آستانه سالگرد شکست انقلاب ۵۷: فراخوان برای ایجاد دیالوگ گسترده در رابطه با فرهنگ استبدادی:

مقدمه:

یکی از مهمترین موضوعاتی که در ذهن هر ایرانی آزادی خواهی در رابطه با انقلاب ضد استبداد سلطنتی 57 ایجاد شده این است:
چگونه ملتی برای بزیر کشیدن دیکتاتوری شاه انقلاب میکند. اما در کمتر از 2 سال خود را زندانی نظامی استبدادی بمراتب وحشتناک تر و خشونت بارتر می بیند؟
یک جواب ساده به این سئوال اینست که اگرچه اکثریت مردم از استبداد سلطنتی بیزار بودند. اما بخاطر وجود همان استبداد که مانع از وجود رسانه های آزاد، احزاب متنوع و مستقل از نظام و آزادی عقیده و بیان بود؛ از نظر سیاسی آگاهی محدودی داشتند. این مشکل تبلور خود را در مخالفت با دیکتاتور، بدون آگاهی لازم در باره فرهنگ دیکتاتوری بوجود آورد. در واقع از نظر تاریخی علیرغم مخالفت با دیکتاتورها و جنبشهای متعدد بر ضد نظام های دیکتاتوری، همیشه شاهد جایگزینی نوعی از استبداد با نوعی دیگراز آن بوده ایم. شاید مهمترین ویژگی فرهنگ استبدادی نفی قبول چند صدایی و تحمل نظرهای مخالف باشد.
اگر به انقلاب 57 نظر بیاندازیم، آنچه که از آنروز تا به امروز قابل مشاهده است: عدم تحمل نظر مخالف بوسیله کسانی است که در موقعیت قدرت قرار میگیرند. تمامیت خواهان نه تنها تحمل مخالفان خود را ندارند بلکه درنهایت و در روندی قابل پیش بینی به جان یاران و همفکران خود نیز میافتند. واقعیتی که در اخراج کردن بخشی از حاکمیت نظام ولایت فقیه بوسیله بخشی دیگر و همچنین در رفتار برخی نیروهای سیاسی بوضوح دیده می شود. در مورد همفکران خمینی که تبلور حاد ترین شکل تفکر استبدادی هستند. شاهد آنیم که از ابتدای انقلاب با اتکا به قدرت بدست آمده، اول آزادی های سیاسی بدست آمده حاصل انقلاب ضد سلطنتی را قدم به قدم از بین بردند. با شعار یا روسری یا توسری نیمی از هموطنانمان را از حق ابتدایی آزادی پوشش با زور محروم کردند. بعد سراغ مطبوعات مستقل رفتند. سپس نوبت "انقلاب فرهنگی" و "پاکسازی" دانشگاهها شد. در این انهدام فرهنگی، هزاران استاد و دانشجو را بخاطر دگر اندیشی از کار و دانشگاه محروم کردند. در این میان پروژه سرکوب و حذف مخالفان سیاسی از نهصت آزادی و جبهه ملی گرفته تا نیروهای چپ و رادیکال ادامه داشت. در نهایت بدستور خمینی و بقول رفسنجانی "مشکل زندانیان سیاسی" را در سال 67 "حل" کردند. هزاران زندانی سیاسی حتی کسانی که بنحوی از سیاست های رژیم دفاع می کردند را بخاطر دگر اندیشی در زندان ها قتل عام کردند. در این سی سال گاه به خودی ها نیز رحم نکردند و عده ای از سران نظام و سپاه را در "تصادفات" و ... به قتل رساندند. در روندی همسو با تفکرات بنیان گذار نظام ولایت فقیه، امروز به جایی رسیده اند که نخست وزیر هشت ساله همان نظام و ریس جمهور هشت ساله آن عوامل بیگانه و مزدور امریکا معرفی میشوند!
این تمامیت خواهی در نامگداری ها هم به چشم میخورد. انجمن های صنفی دانشجویی؛ کارگری و شوراهای محله ای که حتما باید یدک اسلامی بدوش بکشند تا اجازه فعالیت صنفی داشته باشند! حتی اسم انقلاب 57 را که اساسا انقلابی ضد استبداد سلطنتی بود و ریشه در مبارزات 150 ساله مردم ایران برای آزادی و نفی استبداد داشت، به انقلاب اسلامی تغییر دادند. سپس هر کسی را که مخالف خود دیدند بعنوان "ضد انقلاب" سرکوب کردند.
با رفراندام ضد دمکراتیک" "جمهوری" اسلامی آری یا خیر" امکان طرح خواسته نظام جمهوری غیر دینی را نفی کردند ، باعوام فریبی بر ارا دروغین 98 درصدی خود بالیدند. سپس اصل ولایت فقیه را که عقب گردی به دوران قبل از انقلاب مشروطیت بود به قانون اساسی شان اضافه کردند. قانون اساسی که با هدف برقراری استبداد دینی تدوین و تثبیت گردیده. قانون اساسی نظام “جمهوری” اسلامی با مجلس خبرگاتش؛ با شورای نگهبانش و با تصمین قدرت سیاسی روحانیت و اسلام گرایان در برابر حقوق برابر برای همه ایرانیان. قانون اساسی که با دادن اختیار مطلق به سمت انتصابی ولایت مطلقه فقیه حق تعیین سرنوشت را از ایرانیان سلب نموده. کشورمان را شرایط کنونی کشانده .
آگاهی به ریشه ها و خصوصیات فرهنگ استبدادی اهمیتی انکار ناپذیر دارد. نه فقط بخاطر اینکه امروز مردم کشورمان درگیر مبارزه ای پر هزینه در برابر رژیمی استبدادی از نوع مذهبی اش هستند. بلکه بخاطر مسائلی که بطور روزمره با آن روبرو میشویم. تاثیر فرهنگ استبدادی را میتوان درهمه زمینه ها دید. از انواع روابط شخصی؛ تا موضع گیری های سیاسی. بسیار دیده ایم کسانی که علیه دیکتاتور فریاد میزنند ولی رفتارشان با فرزندان و همسر و زیر دستان دیکتاتورمابانه است. بر علیه زور گویی شعار میدهند ولی بمجرد قرار گرفتن در موقعیت قدرت زورگو میشوند. دم از رعایت قانون میزنند اما از قانون برای منافع فردی یا گروهی سواستفاده و استفاده ابزاری میکنند. کسانی که "مرگ بر دیکتاتور" میگویند اما کمترین ظرفیت در رابطه با نظر مخالف را دارند. سرکوب نظام ولایت فقیه را در رابطه با همفکران خود محکوم میکنند، اما در رابطه با اعدام هموطنان کرد سکوت میکنند. از آزادی اندیشه صحبت میکنند؛ اما در برابر شدید ترین نوع سرکوب هموطنان بهایی بخاطر عقاید دینی شان حرفی نمیزنند. ظاهرا طرفدار برابری حقوق همه ایرانیان هستند اما از انواع تبعیضات جنسی نهادینه شده در افکار و قوانین موجود سخنی بر زبان نمیاورند. گاه با این توجیه که فعلا مبارزه ای با "دیکتاتور" در جریان است و پرداختن به این موضوعات "انحرافی" یا "کم اهمیت" ما را از "هدف اصلی مان" دور میکند! راستی هدف اصلی چیست؟ اینکه صد ها و شاید هزاران جوان کشته و شکنجه شوند، یک دیکتاتوری سرنگون شود و با جابجایی قدرت، دوباره خود را در برابر نوع دیگری از دیکتاتوری ببینیم؟
ما در شرف یک تحول عظیم تاریخی هستیم. تحولی که نتیجه اش میتواند آینده ما و کشورمان را برای مدتها تحت تاثیر قرار دهد .
معتقدم که بهترین ادای احترام به جانباختگان راه آزادی و مهمترین قدمها برای استقرار فرهنگ دمکراتیک در کشورمان تلاش خلاقانه و آگاهانه ما برای شناخت ویژگی های فرهنگ استبدادی، تلاش برای از بین بردن عوامل موثر در بازتولید این فرهنگ و زدودن زنگارهای آن در پندار؛ گفتار و کردارمان است.
بنظر من یک شرط مهم و لازم برای ساختن ایرانی آزاد، آباد و دمکراتیک و گذار از نظام های دیکتاتوری، ارتقا شعور و خرد جمعی در باره فرهنگ دیکتاتوری است. لازم است با تمام توان در عین مبارزه با دیکتاتور به فرهنگ دیکتاتوری بپردازیم. به سهم خود و در حد توان در این زمینه تلاش خواهم کرد. با این هدف مجموعه مقالاتی را در 12 بخش ارایه می نمایم. اولین قسمت را در سالگرد انقلاب 57 تقدیم میدارم. امیدوارم با همیاری هموطنان دمکرات و آزادی خواه از طریق ارسال نظرات، مقالات و ... راجع به استبداد و فرهنگ استبدادی دیالوگی سازنده ایچاد نماییم. باشد که با بیان و نقد نظرات، سهم خود را برای رسیدن به آزادی ایفا نماییم.

بیژن پوینده. 18 بهمن 1388

بخش اول:
1 . زمینه های تاریخی شکل گیری فرهنگ استبدادی:
1.1. زمینه های طبیعی گرایش به قدرت طلبی در انسانها.
1.2. ریشه های تاریخی شکل گیری فرهنگ استبدادی در ایران
2. ویژگیها و نتایج فرهنگ استبدادی:
2.1. تمامیت خواهی قدرت حاکم
2.2. خود رایی و عدم مدارا با عقاید و نظرات مخالف.

بخش دوم:
2.3. دنبله روی کور کورانه و فرهنگ شبان رمگی.
2.4. سنت و استبداد.
2.5. نقد ناپذیری.

بخش سوم:
2.6. قدرت غیر پاسخگو
2.7. قانون و استفاده ابزاری از قانون در فرهنگ استبدادی.

بخش چهارم:
2.8. حقوق بشر و فرهنگ استبدادی.
2.9. قبیله گرایی حاد و تقسیم دائم انسانها به خود ی غیر خودی و توجیه انواع تبعیضات بر اساس این تفسیم بندی.

بخش پنجم:
2.10. جایگاه دین در جامعه. حکومت دینی؛ دین حکومتی و استبداد دینی.
2.11. استبداد و زوال اخلاق و پرنسیب ها ی انسانی

بخش ششم:
2.12. عوامل روانی, سرکوب غرایز جنسی و اتوریته در باز تولید فرهنگ استبدادی
2.13. جایگاه سیستم آموزشی و تعلیم و تربیت در باز تولید فرهنگ استبدادی.
2.14. حکومت استبدادی و فرهنگ استبدادی.

بخش هفتم:
2.15. عدالت اجتماعی و استبداد
2.16. دمکراسی و استبداد.
2.17 تاثیرات شیوه های تولیدی و اقتصاد تک محصولی در باز تولید استبداد

بخش هشتم:
2.18. مناسبات بین المللی، سیستم جهانی سرمایه و استبداد.
2.19. تقش استعمار و شرکت های فرا ملیتی در تقویت استبداد

بخش نهم:
2.20. ستم مضاعف، تبعیضات جنسی و فرهنگ استبدادی

بخش دهم:
2.22. ستم مضاعف، تبعیضات قومی و نژادی و مذهبی در فرهنگ استبدادی

بخش یازدهم:
2.23. نقش اسطوره ها و ایدتولوژی در باز تولید فرهنگ استبدادی

بخش دوازدهم:
3 . تحول دمکراتیک و گذار از فرهنگ استبدادی
3.1. سه پایه تحول دمکراتیک: آگاهی، حقوقشهروندی و مسئولیت پذیزی
3.2. آزادی اطلاعات، سازماندهی و مکانیزم های کنترل قدرت.

http://poyandeh.wordpress.com/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد