خاوران تنها نمادی از فاجعهیی است که در دههی شصت جامعهی ایرانی را دربرگرفت، تنها یکی از مکانهای مدفون کردن اسناد حی و حاضر جنایت، بدنهای دریده و گردنهای کبود، در گورهای بینشان و کانالهای جمعی. خاوران سمبل تازهآباد رشت، کوت عبدالله اهواز، هاشمآباد مشهد، وادی رحمت تبریز، دارالرحمان شیراز، تخت پولاد اصفهان، باغ فردوس کرمانشاه، بهشت مصطفای زاهدان، راه جوپاری گرگان، بهشت سکینهی همدان، گورستان پایین زنجان و قطعه قطعه خاک لعنتشدهیی است که جانهای پاک آرمانخواه و عدالتطلب در دل آنها خفتهاند. | |
1ـ چه انگیزهای باعث شد که شما جوانان مراسمی به یاد خاوران برپا کنید؟
ابتدا اجازه بدهید کمی سوال شما را دستکاری کنیم. مراسم ما «به یاد خاوران» برگزار نشد. خاوران تنها نمادی از فاجعهیی است که در دههی شصت جامعهی ایرانی را دربرگرفت، تنها یکی از مکانهای مدفون کردن اسناد حی و حاضر جنایت، بدنهای دریده و گردنهای کبود، در گورهای بینشان و کانالهای جمعی. خاوران سمبل تازهآباد رشت، کوت عبدالله اهواز، هاشمآباد مشهد، وادی رحمت تبریز، دارالرحمان شیراز، تخت پولاد اصفهان، باغ فردوس کرمانشاه، بهشت مصطفای زاهدان، راه جوپاری گرگان، بهشت سکینهی همدان، گورستان پایین زنجان و قطعه قطعه خاک لعنتشدهیی است که جانهای پاک آرمانخواه و عدالتطلب در دل آنها خفتهاند. با این مقدمه باید بگوییم مراسم ما با هدف بازخوانی کشتارهای دههی شصت و به صورت ویژه کشتار تابستان 67 البته به عنوان نقطهی اوج تمامی آن سالهای عفونت و جنون و نه به عنوان همهی آن، برگزار شد.
اما اینکه چرا ما فعالیتمان را از برپایی چنین مراسمی آغاز کردیم، پیش از همه از باوری ناشی میشد که ضرورت مقابله با نگاه و فرهنگ و قدرت حذفمحور را ضرورت دگرگونی میداند. هرچند تاریخ میهن ما هیچگاه از کشتار و شکنجه و بند برای کسانی که جهان دیگری را طلب میکردهاند خالی نبوده اما آنچه که در دههی شصت و آن یک ماه نکبتی تابستان 67 رخ داد، میتواند نمادی از سرنوشتی باشد که انسان دگرگونیخواه ایرانی همواره و لااقل از عصر مشروطه تاکنون با آن دست به گریبان بوده است. این جمع البته در سر سوداهای بزرگتری دارد و به همین دلیل است که باید به عنوان «جمع» به صحنه میآمد. برپایی این مراسم پیشپرداخت انجام رسالتی است که گمان میکنیم در برابر وضعیت موجود و برای تغییر آن بر عهدهمان بوده است. ما میخواستیم در برابر خاموشی و فراموشی ایستاده باشیم.
2ـ آیا از سازمانها وکانونهای دیگر برای سازماندهی این مراسم کمک گرفتید؟
برای برگزاری مراسم و نیز تهیهی هزینهی آن از هیچ سازمان و نهادی درخواست کمک نکردیم. همانطور که در معرفی جمع در سایت «تابستان 67» ذکر کردهایم، با وجود احترام به سایرین، به عنوان جمعی متشکل از نسل جوان، مستقل بودن و مستقل عمل کردن برای ما شاخص بسیار مهمی بوده و هست. و دلیل این اهمیت البته همان باوری بود که ما را به سمت تشکیل یک جمع مستقل کشاند. اینکه میخواهیم و باید کار متفاوتی انجام دهیم. وگرنه پافشاری بیمارگونه بر استقلال تنها نشانهی پیروی از یاوههای مد روز بود. با این همه ما نه اولین تشکلی بودیم که برای قربانیان دههی شصت مراسم برگزار کردیم و نه آخرین آن خواهیم بود اما تفاوتهایی در کار بود که گمان کردیم نیاز داریم هویت مستقل و متفاوت خودمان را داشته باشیم.
3ـ کانون تلاش در این مراسم چه نقشی داشت؟
همانطور که در پاسخ به سوال قبلی توضیح دادیم ما به صورت کاملن مستقل این مراسم را برگزار کردیم و طبعن کانون تلاش نیز مانند تشکلهای دیگر در تدارک و برگزاری این مراسم نقشی نداشت. گرچه دوستانی همچون سیاوش محمودی در روز اجرا کمکهای فنی مفیدی به ما کردند و یا از تجربیات سیمین اصفهانی برای پیدا کردن سالن اجرای مراسم بهره بردیم؛ اما این کمکها از سوی اشخاص یاد شده، به طور فردی و به اعتبار باورهای شخصی و نیزارتباط رفاقت و این افراد با تعدادی از اعضای کانون 67 انجام شد، نه از جایگاه حقوقی عضو «کانون تلاش». البته پيش از اجراي مراسم ما با دوستان کانون تلاش به سبب اينکه پيش از اين تجربهي برگزاري مراسمي از اين دست را داشتهاند مشورت کرديم،ولي اين مشورت مطلقن جنبهي فني و امکان سنجی داشت و ربطي به محتواي همايش پيدا نمي کرد.ما اگر تشکلی بودیم وابسته به کانون تلاش یا این مراسم با همکاری اعضای کانون تلاش برگزار شده بود، آن را اعلام میکردیم و گمان میکنیم نه ما و نه دوستان عضو کانون تلاش به چنین پردهپوشیهای مهوعی نیاز نداشته باشیم. منشا این پردهپوشیها و دروغبافیها که متاسفانه نمونههایی از آن همین امروز هم در خارج کشور دیده میشود، یا باید شرمساری از وابستگی به نهادی دیگر باشد یا برنامهیی کاسبکارانه. اطمینان میدهیم در مورد کانون 67 و همایش «آنها که زندهاند» چنین چیزی در میان نبوده است.
4ـ انتخاب سخنرانها براساس چه معیاری انجام گرفت؟
اصلیترین معیارهای ما برای انتخاب چنین ترکیبی از سخنرانان این بود که اول: سخنران روی یکی از محورهای اعلام شدهی همایش، یعنی بازخوانی و دادخواهی، تسلط داشته باشد و بتواند بحث مفیدی ارائه دهد. دوم اینکه تلاش داشتیم با لحاظ کردن تنوع در گرایشات فکری و سیاسی سخنرانان، به این مهم برسیم که دیدگاههای ارائه شده در سخنرانیها یکی نباشد و به این ترتیب از تک بعدی شدن همایش جلوگیری کنیم. و سوم اینکه میخواستیم همایش ما تمرینی باشد برای دموکراتیسم در عمل. بیش و پیش از همه برای خودمان و بعد برای کسانی که در این همایش شرکت میکنند. برای تاکید بر ضرورت و امکان گفتگو پیرامون مسایل کلان و حیاتی، به رغم وجود اختلافات در گرایشات فکری و تعلقات سیاسی. هرچند تا حدی توانستیم به این اهداف دست یابیم اما بدون پردهپوشی محدودیتهای تاثیرگذاری چون زمان برگزاری همایش و نیز دامنهی ارتباطات اعضای کانون ما را از این که تمام عیار خواستههایمان را عملی کنیم، بازداشت.
5ـ شما به عنوان دستاندرکار، این مراسم را چگونه ارزیابی میکنید؟
ارزیابی ما از مراسم مثبت بوده است. تعداد حاضرین به رغم ناشناس بودن کانون و نیز برگزاری همزمان مراسمی به همان مناسبت در برلین و هلند و حتی مراسمی در همان زمان در شهر کلن قابل توجه بود. اما بدون فروتنی باید بگوییم که این اولین تجربهی ما بود. ما هنوز در آغاز راهیم و میدانیم که کاستیهایی در کار بوده است. و از قضا خرسندیم که همایش «آنان که زندهاند» ما را ارضا نکرده است. گمان نکردهایم که به وظیفهی خود در برابر تاریخ و زمانه عمل کردهایم و همین بس است. «آنان که زندهاند» برای ما آغاز راه دشواری بود که هرچند هر کداممان پیمودن آن را پیش از این آغاز کرده بودیم اما میدانیم که از این پس برای ادامهی آن در کنار یکدیگر خواهیم بود.
6ـ به عنوان اشخاصی که در شکلگیری این مراسم زحمت کشیدهاید، انتظارتان از شرکتکنندگان چه بود؟
در مرحلهی اول انتظار داشتیم در ارتباطات مکتوب (اینترنتی) بازخورد مراسم را در غالب نظرات و انتقاداتشان به ما انتقال دهند، که تنها عدهی بسیار کمی به این خواست اعلام شدهی ما پاسخ دادند. همچنین انتظار داشتیم، با کمکهای مالی اندک و فردی خود، که ضرورت آن دو بار در طی مراسم یادآوری شده بود، از فشار مالی وارد آمده به اعضای کانون 67، که اغلب آنها دانشجو هستند، بکاهند. ولی این انتظار هم، چنان که باید بر آورده نشد. هرچند گلهیی هم در کار نیست. ما میخواستیم خودمان باشیم و این تاوانی بود که باید برای هویت خودمان میدادیم.
7ـ همزمان با مراسم کانون 67، مراسم دیگری هم از طرف حزب توده ایران برگزار شد. نظر شما در مورد اینکه در یک شهر دو مراسم مختلف برگزار شود، چیست؟
ای کاش میشد در یک شهر هزار مراسم مختلف برگزار شود اما کاری هم از پیش برود. کشتارهای دههی شصت و قتلعام تابستان 67 دکان دو دهنهی هیچ فرد و سازمان و حزب و تشکلی نیست که سرقفلی و متولی داشته باشد. اما در چنین شرایطی که برگزاری همایشهایی از این دست بیشتر شبیه انجام وظیفه است تا عمل سیاسی، در شرایطی که حاضران در این مراسمها با طولانیتر شدن عمر تبعید آب میروند، چنین عملکردی با هیچ پرنسیپ انسانی و سیاسی قابل توضیح نیست. به ویژه آنکه از دو ماه پیش زمان اجرای مراسم «آنها که زنده اند»، در قالب فراخوان کانون 67 در بسیاری از سایتهای اینترنتی فارسیزبان درج شده بود؛ و لااقل در شهر کلن همهی فعالین سیاسی از آن مطلع بودند. البته چنین تنگ حوصلهگیها و خشم گرفتنهایی طبیعی است. ما حتی انتظار بیش از این را داشتهایم.
8ـ با توجه به اینکه کشتارها از سال 60 تا 67 به طور گستردهای اوج گرفت، چرا اسم "کانون 67" را برای خود انتخاب کردهاید؟
هرچند کشتار تابستان 67 به اعتبار اینکه در فاصلهی زمانی کوتاهی و به موهنترین شکل انجام گرفت مصداق آشکار «ماساکار» و «قتلعام» است اما به هیچ عنوان نمیتوان فاجعهی تابستان 67 را از آن همه آدمیستیزی و تعفن که پیش و پس از آن تابستان نکبتی در جامعهی ایرانی جریان داشت و دارد، جدا کرد. باید تاکید کنیم انتخاب این نام برای کانون 67 بدون شک ربطی به هلهلهی لژیونرهای حقوق بشری ایرانی ندارد که حالا و در زمانهیی که با یک تاخیر بیست ساله نهادهای بینالمللی حقوق بشری زبان به اعتراض گشودهاند، از راه رسیدهاند. در زمانهیی که رادیو فردا و تلویزیون فارسیزبان دولت آمریکا هم برنامههای ویژه برای تابستان 67 پخش میکنند، عدهیی که بینیهای کارکشتهیی برای استشمام بوی کباب دارند از راه رسیدهاند تا با تهی کردن کشتار 67 از ماهیت سیاسی خود، تا با اخته کردن و محدود کردن کشتار نیروهای مترقی و نمایندهگان واقعی دموکراتیسم رادیکال به یک تابستان و فرو کردن آن به غالب یک پروندهی حقوق بشری قابل رسیدگی در دادگاههای بینالمللی، کلاهی هم از نمد خونین 67 برای خودشان دست و پا کنند. برای ما اما کشتار تابستان 67 از کشتارهای دههی شصت، از قتل مخالفان و دگراندیشان در سالهای «سازندگی» و «اصلاحات» و مهمتر از همه از باورها و مشی سیاسی کسانی که کشته شدند تفکیکناپذیر است. این تفاوت 67 ما و 67 آنهاست. با این همه تابستان 67 سمبل و نمادی است از شکافی که انگشت گذاشتن بر آن یکی از اهداف کانون 67 است. ما آمدهايم تا اين ساختار نمادين را بر هم زنيم. ما می خواهیم سرپیچی کنیم.
9ـ از اینکه چنین مراسم پرشکوهی را سازماندهی کردید، چه احساسی دارید؟ آیا این کانون همه ساله دست به چنین اقدام خوبی خواهد زد؟
مراسم ما هرچه بود دست کم «پرشکوه» نبود. این فقر تبعیدی ماست که همایش چند صد نفرهی کانون 67 را پرشکوه مینمایاند. و اینکه آیا همه ساله دست به چنین اقدام «خوبی» خواهیم زد یا نه؟ را تنها میتوان در بستر زمان پاسخ داد. باید بر این نکته تاکید کنیم که کانون 67 تلاش خواهد کرد تبدیل به تشکلهای دم انتخاباتی نشود که تابستان به تابستان برای برگزاری یک همایش ظهور کند و بعد تا سال بعد سکوت باشد و سکوت. چنین عملکردی دچار تناقضی است به وسعت هم کاری کردن و هم کاری نکردن. برگزاری همایشهایی تکراری و حوصلهسربر تنها برای انجام وظیفه، برای آسودهگی وجدان. باور جمعی ما، اعضای کانون 67 بر این است که مقابله با فراموشی 67 نباید در حد جمع آوری آرشیو برای آکادمیسینهای تاریخنویس باقی بماند. ما به عنوان کسانی که به عمل سیاسی اعتقاد داریم بر این باوریم که سویهی فعالیتهایمان باید تلاش در جهتی باشد که از تکرار چنین فاجعهیی نه تنها در ایران که در هیچ کجای جهان جلو بگیرد. این همان تلاشی که ما را برای شناخت و مواجهه با وضع کنونی، تمرین دادخواهی مدنی و پرداختن به «مسئوولیت»مان در برابر «زندهگان» و آیندهگان مهیاتر میکند: مسئوولیتی خطیر و سنگین و همگانی برای «تغییر»! یعنی همان که در معرفی کانون 67 بر آن تاکید کردهایم.
با تشکر بیکران
پایدار باشید
ی. صفایی
17 اکتبر 2008
نظرات خوانندگان:
|
از خواندن این مصا حبه لذت بردم سئوالها خوب وجوابها منطقی از هر دوشما سپاسگزارم .سربلندباشید |
maraseme koshtare 67 porva 2008-10-20 09:05:10
|
khaste nabashid. zendeh bashid va hamisheh dar kenare anha zendehand bashieyd |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد