logo





علیه سکوت

مسیر پر پیچ و خم کمپین در اصفهان

شنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۷ - ۱۸ اکتبر ۲۰۰۸

هایده تابش

hayde-tabesh.jpg
تغییر برای برابری: امروزدر دوسالگی کمپین وقتی به گذشته فکر می کنم وفرازو نشیب های ان را در یک سال واندی که خودم به عنوان عضوی از آن حضور داشتم مرور می کنم، در درونم چیزی بالنده می بینم .
یادم می اید که از همان اول که آوازه کمپین را شنیدم سخت درتلاش برای پیوستن به ان بودم. زمانی که توانستم ارتباط برقرار کنم نا باورانه پی بردم از خیلی زودتر افرادی در اصفهان مشغول جمع آوری امضا هستند در حالی که من بی خبربودم .
اوایل اردیبهشت سال86 بعداز برقراری تماس با سایت تغییربرای برابری با یکی از اعضای کمپین در اصفهان آشنا شدم وبا بدست آوردن فرم ودفترچه جمع آوری امضا را آغاز کردم.
مشتاق بودم و اهداف کمپین به نظرم دست یافتنی می آمد و با توجه به تجربیاتی که گه گاهی در میهمانی ها ومکان های زنانه با شنیدن اعتراضاتی که دیگران از شرایط موجود داشتند، کسب کرده بودم، امید وار بودم که به راحتی بتوانم امضاهای فراوانی بدست بیاورم. اما متاسفانه با اولین برخورد با کسی که بیشترین مشکل وانتقاد به قوانین را داشت و اینکه حاضر به امضا نشد، آه از نهادم بلند شد وبا تکرار چنین صحنه هایی به این فکر افتادم که چرا؟
چرا این واکنش را بیشتر زنان موفق در عرصه های فرهنگی، آموزشی ،اقتصادی و........نشان می دهند، به چه دلیل در حرکت جمعی دچارتزلزل وایستا هستند؟ ایا ما تمرین باهم بودن را نداریم ؟ ایا سال ها سرکوب های مرد سالارانه این ناباوری را در زنان تحصیل کرده، فعال و موفق به وجود آورده که به تنها یی ونا امید از حمایت قانون می توانند حق خود را بگیرند؟

از آن پس صبرو شکیبایی پیشه کردم و آرام آرام با یاد گرفتن وتوضیح دادن در مورد آنچه می دانستم، سعی در انتقال پیام کمپین نمودم، در حالی که در این زمینه نه تجربه زیادی داشتم و نه آموزشی دیده بودم و ارتباطی نیز با اعضای با تجربه نداشتم . تنها منبع اطلاعاتی من سایت تغییر برای برابری بود، سعی کردم با شناخت شخصی وتجربیات فردی خودم بدون داشتن هیچ آگاهی ازفعالیت ها ودانش جنبش زنان به جمع آوری امضا بپردازم،گاهی پرشتاب وامیدوار وگاهی خسته وتنها...
بعداز گذشت زمانی کوتاه، در چند جلسه مطالعاتی در مورد شکل گیری خانواده و بدون رد وبدل کردن تجربیاتی درارتباط با کنش های کمپین شرکت کردم که آنهم خیلی زود به خاطر مشکلات امنیتی از هم پاشیده شد...
( یک روز که برای جلسه مطالعاتی رفتیم، دیدیم در بسته است ، وقتی زنگ در را زدیم، گفتند صاحبخانه به مسافرت رفته است، برگشتیم؛ تا مدتی هیچ خبری نشد تا اینکه خبردار شدیم به صاحبخانه گفته اند که تحت نظر است برای همین دیگر او را ندیدیم .)
هم چنان لنگان وتنها به پیش می رفتم که یکی از اعضای کمپین تهران را در اصفهان ملاقات کردم و با فاصله زمانی زیاد به وسیله ایمیل با او در تماس بودم. در این مدت یکی دوبار در جریان جمع آوری امضا احساس خطر وتنهایی کردم، خصوصاً اینکه در همان زمان برای فعالان تهران مشکل دستگیری ها به وجود آمده بود.

اواخرمهر86به کمک دوستان تهران، داوطلبان دیگری را در اصفهان شناختم. کمپین در اصفهان شکل گرفت، جلسات مرتب وپی در پی در کافی شاپ ها باعث افزایش داوطلبانی بود که سعی در آگاهی از این حرکت داشتند،تمام تلاش های ما برای به راه انداختن وبلاگ اصفهان وبه نظم در آوردن جلسات با مشکل روبرو می شد.نداشتن فضای امن ومشخص وبی برنامه گی، افراد را با یاس و ناامیدی روبرمی کرد وموجب از هم پاشیدگی گروه می شد. واین گونه سال 86را به پایان رساندیم.
فروردین سال87 متوجه اختلافات در تهران شدیم؛ نگرانی در پچ پچ ها و حتی در نگاه همه ی ما موج می زد بعضی به دلایل شخصی کنار کشیدند بعضی هم با بی توجهی به مسایل تهران راه را ادامه دادیم.
من شخصا وقتی در هفته اول سال جدید متوجه اختلاف در کمپین تهران شدم در دلم چیزی فرو ریخت، ناگهان احساس تلخی درمن به وجود آمد پذیرش اش برایم دشوار بود، ولی با امید واطمینانی که به اهداف کمپین داشتم ، علی رغم حس کنجکاوی که برایم پیش آمده بود، تصمیم گرفتم به مسایل تهران اهمیتی ندهم، زیرا فکر می کردم حتی اگر بر فرض این جدایی در تهران مفید باشد و باعث رشد شود، اما تاثیر آن بر کمپین درشهرستان ها مسلما مضر خواهد بود. به همین دلیل در حد خود تلاش کردم اصفهان از این موضوع آسیب نبیند؛ زیرا مطمئن بودم حرکت نوپای اصفهان تاب تحمل شکاف ودودستگی را ندارد .
ایجاد وبلاگ اصفهان شروع دیگری بود برای کمپین در این شهر، داوطلبان جدید راهی برای تماس پیدا کردند. چه، بودند کسانی که نمی دانستند در اصفهان فعالینی وجود دارند . ورود داطلب های جدید خون تازه ای به رگ های کمپین وارد کرد و تلاش وسعی وکوشش به اصفهان برگشت.
کارگاه حقوق شهروندی اواسط اردیبهشت ماه 87 از طرف فعالان تهران (زهره ارزنی ؛نفیسه آزاد وسمیه فرید) در اصفهان برگزار شد؛ همه چیز به سرعت روبه جلو بود.دعوتی از طرف دوستان در رشت به دستمان رسید؛ به اتفاق یکی دیگر از اعضا و دو نفر از داوطلبان جدید ؛ برای شرکت در این نشست همراه شدیم.
در رشت با دوستان وفعالان دیگر شهر ها آشنا شدیم و این نه تنها برایم تجربه ای جدید محسوب می شد، بلکه محیط مناسبی برای رد و بدل کردن اطلاعات و تجربیات در زمینه کمپین برایم فراهم کرد.در حالی که متوجه مسئولیت ونگرانی میزبانان در برقرای امنیت در رشت نبودیم، از آشنایی وملاقات بقیه اعضای کمپین در شهرها خیلی خوشحال بودم.دو روز پربار وبه یاد ماندنی را در رشت گذراندیم.
با توجه به اینکه در نشست رشت مصمم تر شده بودیم که خود را از مسایل تهران دور نگه داریم، در تصمیمی خوش باورانه اعلام کردیم که به صورت جدا و مستقل اقدام به چاپ دفترچه، و برگزاری کارگاه ها خواهیم کرد و بار این مسوولیت را به عهده گرفتیم، که متاسفانه تا امروز هیچکدام عملی نشده است و حتی زمانی که در اولین جلسه بعد از بازگشت به اصفهان مطرح شد با سوتفاهم ومخالفت مواجه گردید.
پس از آن با دعوت از چند دوست وکیل و تعیین هر یک از قوانین برای بحث در هر جلسه سعی کردیم هم سطح آگاهی خود را افزایش دهیم و هم جلساتی هدفمند و آموزنده داشته باشیم .

با گسترش کار اهمیت برقرای ارتباط صحیح با فعالین دیگر بیش از پیش مشخص شد و تنها راه تصحیح اشتباهات در این گونه موارد ایجاد فضای نقد و نقدپذیری است که متاسفانه برخی در اصفهان آن را برنتابیدند.
در تیر ماه با امدن دوستان مدرسه فمینیستی به اصفهان موفق شدیم دو کارگاه با موضوعات " اصول روزنامه نگاری " و " شروط ضمن عقد" برگزار کنیم و در این میان دوستی شکل گرفته و گفتگوها تجربه ای جدید به همراه آورد. اما گاهی مشکلاتی نیز پیش می آید ، مثلا با رسیدن کتاب زنگ اول به دست اعضای اصفهان،دوستان، چه در اصفهان و چه در تهران و رشت از گوشه و کنار به مقاله تحت عنوان کمپین یک میلیون امضا در اصفهان که نظریات شخصی نویسنده بود و هیچگونه نظر خواهی در مورد مطالب آن از دیگر اعضای اصفهان صورت نگرفته بود، اعتراض کردند ،و جای این گله برای من باقی ماند که چرا تیتر مقاله به گونه ای انتخاب شد، که این مقاله را باز تاب نظر کل کمپین در اصفهان نشان دهد.
با وجود این بحثها و اختلافات زمانی که موضوع مطرح شدن لایحه خانواده در صحن علنی مجلس پیش آمد شاهد جوشش وتکا پویی ورای آنها بودیم و شکل گیری ائتلافی شگفت انگیز در بین تمام فعالان جنبش زنان ایران روحی تازه در کالبد جوان کمپین اصفهان دمید. زیرا این ائتلاف نشان دهنده همدلی ودرک درد مشترک در بین فعالان با تمام اختلاف سلیقه وتنش های مابین بود.
بعد از مدت درازی که به گذشته پراز فراز ونشیب کمپین در اصفهان می نگرم، فرشی گسترده می بینم به وسعت جاگیری تمام زنان این مبعرز وبوم و داوطلب های دلسوزی که پر امید وشا دا ب، همدل بودن، دورشدن از فضای تاریک تنهایی و یافتن راهی جدید برای بدست اوردن حقوق پایمال شده انسانی زنان را نوید می دهند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد