logo





بی رنج این سفر...

يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۸ - ۱۷ ژانويه ۲۰۱۰

برزین آذرمهر

در جامه ی جوانی خود ایستاده ام
آماده ی سفر!
در کام این خطر
من شیر می شوم
آماده ی ستیزه و
شمشیر می شوم!

رهپو وچاره گر
در می شوم به جنگ ِ خدایان رنگ رنگ،
آنان که قاهرانه،
با سحر ِ زور و زر،
از دیر باز ها
چون برده ام،
میانه ی میدان
فکنده اند!
طاغی و خیره سر
تن میزنم ز قدرت اینان و
عاقبت
با شور ِکار ساز ِ رهایی ز دام و بند،
رهوار و
هوشیار،
چابک سوار ِ مرکب تقدیر می شوم!

بی رنج این سفر
درکوه و در کمر
می پرسم از خدای خرد -هر زمان-
که ام؟!
در دهر از چه ام؟
هر بار باز می شنوم
با زبان طنز
بی رنج این سفر
دانی به کنج ِعزلت ِ خود
مو ش حفره ام!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد