logo





چشمانِ ماهی

مویه با مادران عزادار لاله کار

جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۸ - ۱۵ ژانويه ۲۰۱۰

حسن حسام

مویه با
مادران عزادار لاله کار

متن پ. د. اف

ناگه نگاهش
ناباوراستاد
چشمش به چشم ِ
صیاد افتاد
موج است وبازو
طوفان وپارو
گشته گلاویز
با مرگِ خونریز
همچو ن بهاران
در چاه پاییز
مرغی که از تیر
آهو به نخجیر
آهووَش ما
افتاد از پا
+
فواره زد خون
رخساره گلگون
جان و جهانش
جان ِجهان شد
+
خونش روان شد
هرجا
دوان شد
در کوی و صحرا
دشت و دمن ها
باغ و بیابان
روی خیابان
از این خیابان
تا آن خیابان
کویی به کویی
شهری به شهری
هر جا که عشقی
سرزد جوانه
و عاشقان را
ازآن نشانه
می رفت خون ِ
آهو وَش ما
+
فواره زد خون
رخساره گلگون
جان و جهانش
جان ِجهان شد
+
خود رُسته از خود
خود ریشه در خود
تا کی که جوشید
ازخاک رویید
با شاخه ها و
برگِ فراوان
چون لاله زاران
در بیشماران
زیبای ما شد
رؤیای ما شد
در تیره زاران
دانای ما شد
+
فواره زد خون
رخساره گلگون
جان وجهانش
جان ِجهان شد
+
مرگش چنان چون
خوابی پریشان
او زنده در ما
ما زنده در او
این عاشقستان
معشوق ِما شد
امروز ما شد
فردایِِ ما شد
+
فواره زد خون
رخساره گلگون
جان و جهانش
جان ِجهان شد
+
ای داد
ای داد
بی داد را
داد
آن را که با عشق
رِشته ست بنیاد
باید نمیراد
باید
نمیراد
زین کوهِ بیداد
فریاد
فریاد
+
فواره زد خون
رخساره گلگون
جان وجهانش
جانِ جهان شد
+
مرگ آمد اما
چون مار کبرا
خونسرد
بی درد
در لحظه ای سرد
پیچید خود را
بر گردن آن
آهویِ زیبا
دیدی
تو دیدی
چشمان ماهی
در بی پناهی
وقتی که از تور
افتاده بر خاک
وای از نگاهش
وا ی ی ی
از نگاهش ...

پاریس ۱۵دسامبر۲۰۰۹

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد