Nourizadeh.n@gmail.com
سرانجام بعد از سه دهه حاکمیت جور و جهل جمهوری اسلامی، مقاومت مردم ایران در شکل جنبش سبز دگربار از تنه تنومند تاریخ آزادگی این مرز و بوم جوانه زد و علیرغم فراز و نشیب هایش که طبیعت هر جنبش آزادیخواهانه است میرود که عصر واپسگرائی نظام ولایت مطلقه فقیه و اختناق 30 ساله "اولیاء دین" را به عصر روشنگری و حاکمیت ملی تغییر دهد. بدیهی است تغییر و تحول جنبش های مسالمت آمیز اجتماعی (Non- violence Social movement) مانند جنبش سبز ایران مستلزم رعایت قواعد و قوانین مبارزه و مقاومت و تن دادن به راهبرد های عملی خرد (Tactic) و کلان (Strategy) میباشد.
بدین منظور نگارنده این سطور به بهانه بیانیه شماره 17 میر حسین موسوی نیم نگاهی به راهبردهای خرد و کلان جنبش در شرایط عینی امروز جامعه می اندازد.
1- الف: مبارزه مسالمت آمیز بمثابه راهبرد کلان (Strategy) جنبش سبز
در شرایطی که سرداران و دولتمردان بعضا نظامی رژیم به رهبری سید علی خامنه ای جنبش سبز مردم ایران را "فتنه" و "جنگ نرم دشمن" نام نهاده اند و صراحتا "ضرورت مقابله جدی با جنگ نرم دشمن را به شیوه های سخت افزاری و نرم افزاری در دستور کار خود قرارداده اند" (1) و عملا با به خاک و خون کشیدن اعتراضات مسالمت آمیز مردم چهره واقعی نظام ولائی را بار دیگر بنمایش گذاشتند و خاطرات خونبار دهه 60 را در اذهان زنده کرده اند، ضرورت ایجاب میکند که مردم ایران مبارزه مسالمت آمیز خود را بمثابه یگانه روش راهبردی کلان (استراتژیک)، هشیارانه و با صبر و استقامت ادامه دهند تا بتوانند با کمترین هزینه و بدون توسل به مبارزه قهر آمیز و در یک پروسه دراز مدت، وضع موجود را به وضع مطلوب تغییر دهند و شکست نهائی را به رژیم جرم و جنایت جمهوری اسلامی تحمیل کنند.
حال که خوشبختانه آحاد مردم و رهبران احزاب، فعالان منفرد سیاسی، روزنامه نگاران، دانشجویان واساتید دانشگاه ها، سازمان های غیر انتفاعی دفاع از حقوق بشر و انجمن ها و اتحادیه های کارگری در شرایط دشوار کنونی که تیغ، طلا و تسبیح یکجا در اختیار جبهه استبداد است، روش مبارزه عدم خشونت (Non Violence) را روشی دانسته اند که قادر است جنبش سبز آنها را به سرمنزل مقصود و پیروزی رساند، لازم است که اصول و قواعد این روش مختصرا مورد بررسی قرار گیرد.
1- ب: ارزیابی مستمر توانمندیهای جنبش
یکی از مهمترین اصول مبارزه مسالمت آمیز استراتژیک برآورد و ارزیابی مستمر توانمندیهای جنبش است. به سخنی دیگر در شرایطی که هنوز رهبری جنبش شکل نگرفته است، درک صحیح و واقع بینانه (Analysis) از توانمندیهای عملی مبارزه و بررسی دائم نقاط ضعف و قوت آن در مراحل مختلف از طرفی و شناخت هوشمندانه شگردها و ترفندهای اصحاب استبداد و تمامیت خواه و استفاده از تجربیات گذشته از طرف دیگر، نیاز مبرم و حیاتی جنبش سبز شمرده میشود.
بدون تردید توان جنبش در اتحاد و همبستگی آن خلاصه میشود و در حال حاضر یگانه سلاح برنده و کارساز که همواره لرزه به اندام رژیم میاندازد صف متحد و یکپارچه مردم در راهپیمائیهای میلیونی است. بر کسی پوشیده نیست که یکی از ترفند های نظامهای دیکتاتوری و حاکمان دولت های نظامی مانند دولت جمهوری اسلامی، رخنه در صفوف متحد مردم جهت رادیکالیزه کردن جنبش و برانگیختن خشم فراگیر(Provocation) آنها و سپس سرکوب عریان جنبش میباشد. برای مثال، در بیانیه ها، نامه های سرگشاده، نوشتارها، و گفتارهای همراهان جنبش سبز از جمله بیانیه های آقای میرحسین موسوی و یاران (کلیه نیروهای مذهبی سنتی، مذهبی روشنفکر،غیر مذهبی، چپ مارکسیست و باورمندان به سکولاریسم)، صرف نظر از پذیرش روش مبارزه مسالمت آمیز بمثابه هدف استراتژیک جنبش همگی اذعان دارند که شگرد دولت نظامی کنونی و تکرار فتنه آمیز خواندن جنبش سبز از زبان رهبر معظم کودتا، در واقع رادیکالیزه کردن جنبش از طریق رخنه لباس شخصی های مزدور و اوباشان سازماندهی شده بنام "مردم" در راهپیمائی ها است. به عنوان نمونه میر حسین موسوی در بیانیه شماره 17 خود که: "مردم در میان طوفانی از تهدیدها و تبلیغات و تکفیر ها و ... به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند، روانه میدانها و مسیرهائی شدند که خود انتخاب کرده بودند و این بار نیز چون گذشته با اعمال تحریک آمیز مواجه شدند، خشونت های غیر قابل باور چون زیر کردن راهپیمایان، تیراندازی نیروها و لباس شخصی و ..." (2) اشاره به این مطلب است.
اما نظام ولایت جائر جمهوری اسلامی برای رادیکالیزه کردن جنبش فقط اکتفا به شیوه های "سخت افزاری" نکرده است و همانطور که پیش تر متذکر گردید برای این منظور و نیز درهم شکستن اتحاد و انسجام مردم به شگرد های "نرم افزاری" مانند برگزاری راهپیمائی های نمایشی، اعلام آمارهای کاذب میلیونی، نمایش فیلم و گزارشات ساختگی و شایعه پراکنی و اخیرا اعلام کشف یک وانت بار از اسلحه های غیر متعارف آمریکائی با فشنگ های ساچمه ای از نوعی که در کشتار مردم در روز عاشورا بکار بردند و نیز یافتن همین سلاح ها در منازل رهبران و فعالان سیاسی متوسل میشود.
بنابراین رژیم جور و جهل جمهوری اسلامی با رادیکالیزه کردن جنبش مسالمت آمیز سبز و تهدید و ارعاب پیوسته مردم نه تنها قصد دارد روش مبارزه مسالمت آمیز استراتژیک مردم را به روش قهرآمیز تبدیل کند تا بدین وسیله و با برخورداری از قدرت جنبش را به آسانی سرکوب نماید بلکه نگران آنست که اگر این شیوه ادامه پیدا کند و بحالت مبارزه ای فرسایشی درآید و خون های بیشتری بر زمین ریخته شود بر ضمیر ناخودآگاه بسیجیان و سپاهیان اثر میگذارد و مانند 22 بهمن 57 آنان یا سلاح ها را برزمین میگذارند و به صف مردم میپیوندند و یا سلاح ها را بسوی سرداران مزدور نشانه میروند. نکته ای که در بیانیه شماره 17 اشاره شده است و کمتر کسی به آن توجه کرده است موئد این گفتار است آنجا که موسوی مینویسد: " جالب آنکه در بعضی از این فیلم ها دیده شده است که مردم در پشت چهره نیروهای انتظامی و بسیجی مهاجم برادران خود را می بینند و در شرایط بحرانی و پر از خشم و هیاهوی آنروز سعی می کنند بدانها آسیبی نرسد." بدیهی است این گونه اعمال مقدمه پیوستن نیروهای انتظامی و بسیجی های مهاجم به مردم است که ممکن است در برگزاری سالگرد انقلاب در روز 22 بهمن اتفاق افتد و خاطرات روزهای انقلاب که گل بر گلوله پیروز شد و رژیم شاهنشاهی سقوط کرد زنده شود و یکبار دیگر فرضیه "قدرت از لوله تفنگ بیرون میآید"(3) را باطل سازد و به جهانیان اثبات کند که مبارزه مسالمت آمیز استراتژیک مردم ایران به بار نشسته است.
نتیجه آنکه ارزیابی مستمر توانمندی های جنبش ضمن آنکه مانع از تغییر مسیر مبارزه مسالمت آمیز استراتژیک جنبش میشود و نیروهای بالقوه را بالفعل میگرداند، حذب ته مانده های نیروهای مهاجم بسیج را میسر و آسان میکند.
1- ج: اصل رهبری جنبش مسالمت آمیز استراتژیک سبز مردم
اصل مهم دیگری که در مبارزات مسالمت آمیز استراتژیک مطرح است و به آن سخت توجه میشود اصل رهبری است. متاسفانه در شرایط کنونی جنبش سبز فاقد رهبری واحد است. بسیاری آقایان موسوی، کروبی و خاتمی را به غلط رهبران جنبش خطاب میکنند و رژیم نیز با ترفندهائی بر این باور دامن میزند تا بدینوسیله بتواند درفرصت مناسب "رهبران فتنه" و "جنگ نرم دشمن" را برای همیشه از سر راه خود بردارند. اما باید به این امر توجه داشت که این افراد بارها از اینکه خود را رهبران جنبش سبز بنامند خودداری کرده اند. برای مثال، در بیانیه شماره 17 میر حسین موسوی برای چندمین بار خود را "به عنوان یک همراه جنبش عظیم سبز مردمی" معرفی کرده است و رهبری جنبش را از آن " شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است" میداند.
بنابراین از آنجائیکه بنابر باور همراهان جنبش سبز این جنبش فراگیر، همگانی و متکثر است و نیز طبق گفته فعالان سیاسی استخوان دار و مجرب درون جامعه ایران " جنبش سبز مانند خود جامعه ایران پدیده متکثری است و در آن افراد شدیدا مذهبی تا افراد شدیدا غیر مذهبی حضور دارند."(4) ضرورت ایجاب میکند که طیف های فکری شناخته شده جنبش سبز " شورای رهبری موقت" جنبش را تشکیل دهند و خط مشی و اهداف درازمدت و کوتاه مدت آن را تعیین و هدایت نمایند.(5)
2- راهبرد های خرد (تاکتیک) جنبش سبز
الف: مبارزه مسالمت آمیز و عدم خشونت برای جنبش سبز یک راهبرد خرد مقطعی محسوب نمیشود و همانطور که گفته شد از آغاز شکل گیری جنبش بعنوان یک راهبرد کلان (استراتژی) مورد پذیرش مردم قرار گرفت. اما در کنار چنین راهبردی بدیهی است که راهبرد های خردی وجود دارد که باید به آنها توجه شود. مثلا، برای تشکیل یک شورای رهبری ممکن است طیف فکری سکولاریسم (که خواهان جدائی مطلق نهاد دین از نهاد حکومتی است) نشستن در کنار طیف فکری مذهبی سنتی را ناممکن و خلاف اصول بداند. در این صورت باید گفت که صرف نظر از آنکه مدارا و تساهل شیوه معمول جنبشهای اجتماعی مسالمت آمیز است این طیف فکری باید بداند که به همان دلیل که خود را همراه جنبش سبز نشان داده است و بعنوان یک تاکتیک در شرایط کنونی از آن دفاع میکند، بدیهی است که برای پیشبرد جنبش و یافتن زبان مشترک باید با دیگران همراه شود و در اتاق فکری جنبش حضور یابد و از قطبی کردن جنبش سبز به مذهبی و غیر مذهبی بپرهیزد. زیرا هر موضعگیری و خواسته ای در شرایط حاضر که باعث از میان رفتن همبستگی ملی و انسجام و استحکام جبهه سبز شود آب به آسیاب رژیم ریخته میشود و آسیاب خونبار آنرا میگرداند.
ب: همچنین ممکن است از سوی طیف فکری چپ به بیانیه شماره 17 موسوی و بیانیه نواندیشان دینی که هویت جنبش را اسلامی، ملی دانسته اند ایراد گرفته شود و چنین موضع گیری را در واقع "ملاخور" کردن جنبش و یا حداقل قطبی نمودن آن ارزیابی کنند. ضمن اینکه به ظاهر ایراد آنان درست است اما باید توجه داشت که موسوی در چه شرایطی و با کدام مخاطبی روبرو است و از همه مهمتر دارای چه طرز تفکری است. به سخنی دیگر اگر سرشت جنبش سبز را سرشتی همگانی، فراگیر و متکثر بدانیم فحوای کلام موسوی را باید بر اساس باور بخشی از طیف متکثر جنبش سبز که نمایندگی اش به عهده آقای موسوی و یا کروبی است ارزیابی شود. همانطور که تاکتیک بخشی از طیف چپ همراهی با جنبش است و از راهبرد مبارزه مسالمت آمیز استراتزیک دفاع میکند، و نیز معتقد است که نمیتوان با تک ضربه ای برق آسا و یورش قهرآمیز پیشگامان طبقه کارگر (Proletariat) که از پایگاه مردمی بی بهره است، جنبش سبز مردم را به پیروزی رساند و باید از ابزار های مدنی و پارلمانی برای ایجاد جامعه ای باز و دموکراتیک و به عنوان یک تاکتیک استفاده کرد، همان اندازه باور فکری بخشی از طیف گسترده جنبش سبز را تشکیل میدهد که آقای موسوی بیان کرده است. با توجه به اینکه آقای موسوی دربیانیه شماره 17 صراحتا اظهار داشته است که: "ما یک دولت و نظام صادق و رئوف و با شفقت و مبتنی بر آراء مردم می خواهیم که به تنوع آراء و عقاید مردم نه به شکل تهدید که بلکه بصورت یک فرصت نگاه کند."
ج: همچنین ممکن است طیف ملیون مصدقی از بیانیه اخیر موسوی خرده بگیرند که چرا به قانون اساسی که طبق اصل 58 آن " قوای حاکم در جمهور اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند" و اصل 110 که وظائف واختیارات بی حد وحصررهبر را بیان کرده است، باید تن داد و خواسته های جنبش سبز را از این طریق مطرح کرد؟
همانطور که پیشتر بیان گردید مبارزه مسالمت آمیز استراتژیک میباید در یک پروسه تدریجی و محوری با خواسته های مشخص و با در نظر گرفتن توانائیهای عملی جنبش دنبال گردد. در جائیکه هنوز حقوق شهروندی برای مطالبه در قانون اساسی مانند اصول مسکوت مانده 19 تا 49 فصل سوم قانون اساسی وجود دارد و نیز از آنجائیکه مبدا قیام سبز در اعتراض گسترده مردم نسبت به تقلب فاحش انتخاباتی بوده است و مردم طبق اصل 27 قانون اساسی مبنی بر "تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است" اعتراض قانونی و مسالمت آمیز خود را در پتانسیلی بنام راهپیمائی میلیونی نشان دادند، صرف نظر از اینکه نباید به بهانه قانون اساسی که اصل فاشیستی ولایت مطلقه فقیه در آن گنجانده شده است، چنین پتانسیل نیرومند توده ای را نادیده گرفت، همچنین نباید از نامزدی که طی یک پروسه قانونی بیشترین رای را آورده است انتظار داشت مطالباتی خارج از قانون را مطرح نماید. ضمن اینکه آقای موسوی جزئی از بدنه نظام است و باوری صادقانه به پایبندی به قانون اساسی دارد.
د: همچنین ممکن است عده ای از مردم کوچه و بازار بدون اینکه تعلق خاطر به باور سیاسی خاصی داشته باشند و فقط بفکر معیشت روزانه اند و از شرایط سخت اقتصادی مثل گرانی، بیکاری، رشوه و .. به تنگ آمده اند و با امید و آرزو به بهبود وضع اقتصادی به میر حسین رای داده اند، مشاهده نمایند که بعد از 6، 7 ماه مبارزه و مقاومت خونین علیه دولت کودتا به رهبری سید علی خامنه ای، نامزد منتخب آنها در بیانیه شماره 17 خود، اولین خواسته اش "مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت" است. آنها ممکن است این عمل را ناشی از سازش، عقب نشینی و چانه زنی از بالا تعبیر کنند. کما اینکه دستگاه تبلیغاتی رژیم به این موضوع نیز دامن زده است تا بتواند بطور مذبوحانه خللی در عزم راسخ ملت در روز 22 بهمن وارد آورد.
در این مورد باید توجه نمود که گماشته دولت کودتا با خبطی که "رهبر معظم" در حمایت آشکار ازاو کرد فرصت را غنیمت شمرد و به جای پاسخگوئی به تقلبات فاحش انتخاباتی و جنایات بعدی، پشت سر "نایب امام زمان" سید علی خامنه ای سنگر گرفت و آگاهانه رهبر معظم کودتا را سپر بلای خود قرار داد تا او و تیم کودتاگر نظامی اش در حاشیه امن به تکمیل سناریو ناتمام کودتا بپردارند. بنابراین خواسته اول میرحسین موسوی مبنی بر مسئولیت پذیری مستقیم دولت اشاره به همین ترفند دولت کودتا است. همچنین این درخواست به این دلیل نشانه سازش و یا عقب نشینی نیست که اصولا دولتمردان سازشکار در چنین مواقعی ترجیح میدهند که تا حد ممکن چانه زنی و داد و ستد سیاسی و یا سازش را در خفا انجام دهند و یا حداقل تمام پل های گفتگو و سازش را بیکباره پشت سر خود خراب نکنند و همواره راهی برای برون رفت احتمالی پیش روی خود داشته باشند. اما در کلام آخر بیانیه شماره 17 آقای میر حسین موسوی و ذکر خردمندانه او مبنی بر: " همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی می تواند اجرایی شود. " راه را بر هرگونه چانه زنی، سازش و عقب نشینی مسدود کرده است.
پاورقی:
1. پایگاه قدس – Persianblog.ir/page/Jangenarm
2. بیانیه شماره 17 میر حسین موسوی، 11 دی 88
3. مائو تسه تونگ، مجموعه آثار
4. نامه عزت اله سحابی، شنبه اول ژانویه 2010 – www.asre-nou.net
5. گفتگو جوان فکر با دکتر ابراهیم یزدی 2009/10/13-
.... بر این باوریم که نقطه ضعف اساسی جنبش اصلاح طلبی ، فقدان رهبری است. اما رهبری فردی كارساز نیست و هیچ فرد یا حزبی نمی تواند به تنهائی رهبری این جنبش را به دست بگیرد. آرایش نیروهای سیاسی در ایران به گونه ایست كه می بایست مجموعه ای ازنیروها این رهبری را به عهده بگیرند. حتی اگر در چینش نیروها باز هم مرزبندی خودی و غیر خودی را اعمال نمایند ، اما لازم است رهبری جمعی باشد. مردم امادگی خود برای پرداخت هزینه پیگیری مطالبات قانونی و حقوقشان را دارند و آن را نشان داده اند. بنا بر این این وظیفه رهبران است كه هم آهنگ با مردم وارد صحنه شوند. اگر درست عمل نكرده و نقش تاریخی خود را ایفا نكنند مسئول هستند. http://www.foroneiran.com/index.php/interview/more/4739