ای خاک زرخیز وطن،آزاد دانم می شوی
با بغض مانده در گلو،فریاد دانم می شوی
درخشکسال خفتگی،بذری تو، بذر زندگی!
فرصت مده خاشاک را! آباد دانم می شوی
یاسای چنگیزان بهل، بنیاد کــُن قانون دل
بنیان کــَن ِ خونین ترین بیداد دانم می شوی
ای نطفه ات از عاشقی،آیینه وش چون صادقی
با آرش ِ اسطوره ها، همزاد دانم می شوی
سربر کشی گرجانفشان، شیرین شود کام جهان
با تیشه ی شوریدگی، فرهاد دانم می شوی
یادی کن از خورشیدیان، گل های سرخ خاوران
با بوسه ای بر خاکشان،دلشاد دانم می شوی
رغم افول غنچه بین،آبستن است از نو زمین
پیک بلند آوای این میلاد دانم می شوی
میعاد اگر با ژاله ها، باشد،به دشت لاله ها،
در سایه ات ایمن ترین میعاد دانم می شوی
تا هست جانی در قفس،باید کلونش کــَند و بس
درکارزارت یک نفس،پولاد دانم می شوی
امداد از غایب مجو،با چشم دل بیننده شو
اعجاز کن چونان ندا،امداد دانم می شوی
افسانه ها را باز کن،از رستمان آغاز کن
از ظلمت ضحاکیان، آزاد دانم می شوی...
آباد دانم می شوی...
ویدا فرهودی
دی ماه ١۳۸۸
پاریس
نظرات خوانندگان:
پر معنا رکسانا 2010-01-08 21:56:16
|
ممنون
مثل همیشه پربارید و پر معنا
موفق باشید |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد