logo





اسلحه مردم صدای آنان است آنرا خفه نکنید

شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۸ - ۱۹ دسامبر ۲۰۰۹

فرید راستگو

28/ آذر/1388
اکنون کشورمان یکی از بزرگترین تحولات خود را سپری می کند که اهمیتی بی پایان دارد و بدون مبالغه می توان گفت دارای اهمیت جهانی است. این تحولی است از اسارت به آزادی، از بردگی به رهائی و از تاریکی به روشنائی. باید تلاش کرد این تحول بسوی آزادی و دمکراسی هدایت شود .اگر می خواهیم صداقت گفتارمان را به مردم بباورانیم؛ باید به آزادی و حقوق ذاتی مردم احترام بگذاریم. از حقوق انسانی آنان دفاع نمائیم و آنها را سر لوحه مبارزه خود قرار دهیم . استعداد رهبری مردم بر سرنوشت خویش را باید شکوفا کرد و روحیه ابتکار و انرژی را در آنان شعله ور ساخت. باید مردم را به عرصه چنان فعالیتی کشاند که در آن بتوانند حقوق حقه خود را مطالبه نمایند و تا استقرار آزادی و حاکمیت خویش بر سرنوشتشان به فعالیت خود ادامه دهند.
خامنه ای با علم کردن پاره شدن عکس خمینی که جسم و روح میلیونها ایرانی را پاره پاره کرده بود، با تهدیدهای جدی علیه مخالفین خود الخصوص رهبران جنبش دانشجوئی و میر حسین موسوی و کروبی، بدنبال دستگیری و به بند کشیدن هر چه بیشتر مخالفین خود می باشد. جنگ بین سردمداران دیروزی و امروزی رژیم وسعت چشمگیری یافته است؛ و مرز بندی جناح های درون قدرت، مشخص تر و شکاف های درون آن عمیق تر گردیده اند. ناتوانی هیئت حاکمه در سرکوب جنبش و حضور قدرتمند مردم در اعتراضات خیابانی، و پیوند آنان با دانشجویان، و غیر ممکن بودن پاسخگوئی مطالبات ابتدائی مردم توسط چنین نظامی موجب شده است، تا شرایط ایران و ایرانیان هر روز محسوس تر گشته و این شرایط بتدریج ولی بطور اجتناب ناپذیری به سمت و سوئی حرکت می کند که مردم و نظام حاکم را به رو در روئی نهائی می رساند.
مردم ایران به نیروی خود پی برده اند و نا امیدی آنان مبدل به امید شده است. اکنون روحیه سرخوردگی عمومی جای خود را به روحیه انقلابی داده است و ایرانیان می خواهند تفکر استبدادی خمینی و رهروانش را پاره کنند. در شرایطی که جامعه در جستجوی راه خود است و مردم بدنبال آزادی خویش هستند تا از اسارت رهائی یابند، و نیز همه مشاهده می کنند که حکومت نمی تواند پای برجا ماند. "جمهوری اسلامی خواهان" سعی دارند بعناوین مختلف از سقوط نظام ولائی جلوگیری بعمل آورند. با اظهاراتی از قبیل اینکه نباید شعار تند داد، زیرا که سرکوب شدیدتر میشود؛ یا اینکه باید حکومتگران را مجبور ساخت به قانون اساسی احترام بگذارند؛ و یا اینکه از چارچوب نظام نباید فراتر رفت و هدف اصلاح طلبی این نیست که از چارچوب نظام خارج شود، سعی دارند به شیوه هائی متوسل شوند تا مسیر جنبش آزادیخواهانه مردم را به انحراف بکشانند و در نهایت آنرا فنا سازند.

نهضت آزادی در متنی قبل از 16 آذر می گوید: " نخستين هدف جنبش اصلاح طلبی، در شرایط کنونی، وادار ساختن حاکمیت به تمکین از قانون است. در صورت تداوم اعتراضات مسالمت آمیز قانونی، با توجه به بحرانی که در درون حاکمیت پديد آمده است، احتمال پذیرش این خواست از سوي حاکمیت و تسلیم شدن آن به راه حل سیاسی وجود خواهد داشت. اما، اگر مطالبات مردم از این سطح فراتر رود یا واکنش‌های خشونت آمیز بر جنبش تحمیل شود، موجب انسجام دروني حاکمیت به نفع نیروهای سرکوبگر خواهد شد و تشديد سرکوب استمرار جنبش را در سطح کنونی متوقف ‌خواهد ساخت. براین پایه، به دانشجویان عزیز توصیه می‌شود كه، برای خنثی کردن طرح خشونت‌طلبان، در روز 16 آذر به بزرگداشت این روز تاریخی در قالب برنامه‌ای مسالمت آمیز و آرام تنها در محوطه دانشگاه‌ها بپردازند تا بهانه‌ای به دست بدخواهان برای تحمیل خشونت در داخل دانشگاه‌ها داده نشود."
توگوئی دانشجویان که امروز نقش نیروی محرکه جنبش آزادیخواهانه مردم را بعهده دارند، بجز صدایشان اسلحه دیگری هم دارند، که نهضت آزادی به آنان می گوید در قالب مسالمت آمیز مبارزه کنید. روشن کنید از آذر 1332 تا آذر 1388 در عرض 56 سال چه زمانی دانشجویان که همواره بر علیه تضعیف شدن حقوق مردم و خود مبارزه کرده اند، دست به خشونت زده اند که شما به آنان متذکر میشوید آرام باشید. شما به مردم وعده می دهید که هدفتان این است تا حاکمیت را مجبور به تمکین قانون نمائید. واقعاً از نهضت آزادی باید پرسید چند سال مي خواهيد دل خود را به اين حرف ها خوش كنيد و ایرانیان چند سال باید منتظر بمانند تا حاکمیت به قانون تمکین کند؟ آیا سی سال تعامل و گفتگو بیهوده با این حاکمیت کافی نیست؟!. اگر بنا بود حاکمیت به قانون و راه حل سياسي تمکین کند که در روز روشن رأی مردم را نمی دزدید؛ تقلب و قانون شکنی نمی کرد. تا كي مي خواهيد بخود و مردم دروغ بگوئيد.
نیروهای ملی – مذهبی در بیانیه بعد از 13 آبان می نویسند: « ما عليرغم موفقيتهای قابل توجه جنبش سبز طی ماههای اخير نمی توانيم نگرانی خود را نسبت به مخاطراتی که پيش روی جنبش قرار دارد پنهان کنيم . يکی از مهمترين تهديد های جنبش نه از جانب اقتدار گرايان که بيشتر از سوی برخی از دوستان جنبش است که بر نگرانی ها و دغدغه ها می افزايد . با توجه به اعمال خشونت از سوی اقتدارگرایان ، جنبش سبز ايران بالقوه استعداد آن را دارد تا در دام چپ روی افتد و دامنه مطالبات و انتظارات را بیرون از ظرفیت های واقعی، افزايش دهد يا بخواهد ره صد ساله را يک شبه طی کند. در چنین وضعی، نه تنها امکان دريافت پاسخ مناسب را نداشته ، بلکه امکان بسيج، وحدت و نیرو گرفتن اقتدارگرایان را فراهم می کند. از اين رو مايليم نگرانی خود را نسبت به اظهارات برخی فعالان سياسی و اجتماعی در داخل و خصوصاً خارج کشور که از مطالبات مشترک این جنبش که در بیانیه شماره هشت آقای موسوی آمده است ، فراتر می روند، اعلام داشته و آنها را به اتخاذ مواضع مسئولانه تر دعوت کنيم .»
این فرمایشات فقط مربوط به این گروه ها و یا اشخاصی که در "مقاله چارچوب نظام نه تاکتیک است نه استراتژی" از آنان نامبرده ام نیست. بلکه یکی از آنان اخیراً گفته بود که هدف جنبش سبز تنها این است که قدری و آنهم قدری در رفتار رهبری تغییری بوجود بیآورد. «فشار اجتماعی منبع اصلی و نقطه اتکای جنبش سبز برای پیگیری مطالبات خویش است. هدف این فشار وادارسازی رهبری کشور به تغییر رفتار خود و پذیرش رهبران سبز، به عنوان نمایندگان مردم و .... .»
مردم بعد از شش ماه مبارزه پیگیر کلیت نظام را به چالش کشیده اند و با شعارهای خود پا را از نظام حاکم فراتر گذاشته اند،باید ببینیم ، از کدام زاویه، جمهوری اسلامی خواهان فریاد بر می آورند از چارچوب نظام پا را فراتر ننهید و به کجا می خواهند برسند. تمامی جمهوری اسلامی خواهان کوشش می کنند تا صدای حق طلبانه مردم را با گفتاری حق بجانب و پر طمطراق خفه کنند. اگر خوب توجه کنیم تمام بیانات این افراد خلاصه میشود در "که نباید پا را از چارچوب نظام فراتر نهیم زیرا سرکوب گران سرکوب را تشدید می کنند".
این یک دروغ آشکار است، زیرا مأموران سرکوب نیاز ندارند اطمینان حاصل کنند جنبش کنندگان مخالف نظام هستند. از دید آنها، مقامی که دستور می دهد مهم است و آنان پیرو آن مقام هستند نه شعار دهندگان. برای رهبر نظام امر بدین صورت است که هرکس در برابرش قرارگیرد ضد نظام است و باید به شدید ترین وحهی سرکوب شود و در نهایت از بین برود. خامنه ای یکشنبه 22 آذر گفت « دشمنان ملت ايران و نظام اسلامي همچون کف روي آب هستند که از بين خواهند رفت و آن چيزي که باقي مي ماند اصل نظام اسلامي است.» بیاد بیآورید سخنان خامنه ای را در نماز جمعه 29 خرداد که فرمان سرکوب و کشتار را علناً صادر کرد. نیروهای سرکوبگر برای آنکه سخت نگیرند نیز می باید دستور دریافت کنند که برای مثال با این جماعت مدارا کنید. مثلاً فرمان خامنه ای برای بستن زندان کهریزک (ابوغریب خامنه ای) نمونه خوبی است برای صحت این گفتار. شدت سرکوب برای اینست که نظام دوام بیآورد، ولی نیروهای سرکوبگر می باید مطمئن شوند که نظام دوام می آورد. اگر این اطمینان را از دست بدهند، توانائی سرکوب را هم از دست داده اند. نیروهای سرکوبگر به فرمانده خود متعهد هستند و بر اساس فرمان او مردم را سرکوب می کنند. همگانی شدن جنبش و گسترش آن باعث میشود تا نیروهای سرکوبگر از قبیل بسیج و سپاه بی میلی خود را به سرکوب مردم نشان دهند و چنین است که رژیم ساقط میشود. در انقلاب ایران چنین شد. در انقلاب فرانسه و نیز در انقلاب الجزایر و حتی در روسیه نیز چنین شد.
زمانی نیروهای سرکوبگر متقاعد خواهند شد، نظام دوام نمی آورد که مردم مبارزه خود را از محدوده آن خارج سازند، که ساخته اند. آنان با این عمل خود به رژیم و نیروهای سرکوبگرش ثابت کرده اند که زندان و شکنجه و اعدام دیگر اثر ندارد. سرکوبگران که پول می گیرند تا انجام وظیفه کنند، با توانمند شدن جنبش آزادیخواهانه مردم مشاهده خواهند کرد که سرکوب دیگر اثر بخش نیست و جنبش کنندگان تا رسیدن به حقوق حقه خود دست از مبارزه نمی شویند و آزادگی خود را از قید بردگی می طلبند. در این زمان بسیاری از نیروهای سرکوبگر به مردم می پیوندند.
پس استدلال جمهوری اسلامی خواهان، که اگر مردم پا را فراتر از محدوده نظام بگذارند، و شعار تند بدهند، سرکوب شدیدتر می شود از بنیاد بی پایه و اساس است و دروغی بیش نیست. برای سردمداران نظام مطلقه فقیه همه ایرانیان غیر خودی و دشمن هستند. و همه کسانی که ولایت زور و جور را قبول ندارند مفسد فی الارض، فتنه گر، مجرم، و قابل تنبیه و سرکوب می باشند. این تفکر خمینی و رهروانش سی سال است در ایران اجرا میشود وهیچ ارتباطی به شعار تند و کند ندارد. از جمهوری اسلامی خواهان درون و برون کشور استدعا داریم، بقول خودتان "برای آنکه دوستان جنبش برای شما خطرناک تر از اقتدارگرایان نشوند"، لطف فرموده شعارهای حداقلی را تعریف و معنی و معین نمائید، تا بعد از آن ایرانیان شعارهای حداقلی شما را سر دهند.
"جمهوری اسلامی خواهان" مدعی اند که طرفدار حقوق بشر می باشند. حال بر این مبنا از ایشان سئوال میشود:
آیا این مردم حق دارند سرنوشت خودشان را خودشان تعیین کنند یا نه ؟
آیا این مردم حق دارند حقوق انسانی خود را مطالبه کنند یا نه؟
آیا ایرانیان حق دارند از حیثیت و کرامت انسانی خود دفاع نمایند یا نه؟.
اولین جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین است « از آن جا که شناسایی حثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده بشری و حقوق برابر و سلب ناپذیر آنان اساس آزادی ، عدالت و صلح در جهان است.»
آیا مردم ایران بر این اساس حق دارند، آزادی خود را که با آن زاده شده اند و جزء ابتدائی ترین حقوق هر موجود زنده ای است مطالبه نمایند یا نه؟
در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است " هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد." آیا مردم ایران حق دارند در آزادی و امنیت زندگی کنند یا نه؟
در ماده 4 اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است « هیچ کس را نباید در بردگی و بندگی نگاه داشت،...»
آیا مردم ایران که امروز اسیر دست ولایت مطلقه فقیه هستند، می توانند بندهای بردگی و بندگی خود را پاره کنند یانه؟
ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر « هیج کس نباید شکنجه شود یا تحت مجازات یا رفتار ظالمانه ، ضد انسانی یا تحقیرآمیز قرار گیرد.» آیا مردم ایران حق دارند به رفتارهای ظالمانه و شکنجه و کشتار رژیم اعتراض کنند یا نه؟
در ماده 17 می خوانیم « هیچ کس را نباید خود سرانه از حق مالکیت محروم کرد.» آیا ایرانیان حق دارند به غارت و چپاول بیت المال که جزء مالکیت آنان است اعتراض کنند یا نه؟
ماده 18 «هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره مند شود.» آیا ایرانیان حق دارند از آزادی اندیشه و بیان آن برخوردار باشند یا نه؟
در بند سه ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر می خوانیم « اراده ی مردم اساس قدرت است.» آیا شما قبول دارید اراده مردم اساس قدرت حاکم نیست؟ آیا قبول دارید که انسان موجودی است حقوق مند با استعداد و مسئولیت پذیر که قادر است سرنوشت خویش و پیرامونش را رقم زند. و باید منشاء و مبداء حاکمیت از آن مردم باشد زیرا قوای حکومتی باید منتج از اراده ملی باشد. یعنی همان چیزی که در ماده 21 ذکر شده است.
حقﺁ گاه شدن، حق بيان، حق اعتصاب، حق امنيت، حق حفظ سرمايه ها و عدم تاراج ﺁنان، حق داشتن شغل و زندگى شرافتمندانه، حق انتخاب شدن و انتخاب كردن، حق كسب علم و دانش، حق شكو فائى استعدادها و...... جزء حقوق ذاتى و طبيعى انسان بشماﺮ مىﺁيند. شما اگر به حقوق شهروندی معتقد هستید باید توضیح دهید که آیا حقوق فوق جزء حقوق شهروندی هستند یانه ؟ و آیا مطالبات مردم فراتر از این حقوق می باشند ؟!!
بر چه مبنائی و از چه زمانی دفاع کردن از حق می شود افراطی گری و دفاع نکردن از حق میشود اعتدال؟ طبق این منطق، اگر ایستادن بر حق افراط گرائی است، بنا براین امام حسین که بر حق استقامت کرده است و در مقابل یزید ایستادگی نموده است جزء افراط گرایان و ساختار شکنان به شمار می آید. شما هم که با رژیم ظالمانه محمد رضا پهلوی به مبارزه بر خاستید، افراطی گرا و ساختار شکن بوده اید، و امروز بخاطر همین جرم باید از مردم ایران پوزش بخواهید و آدم مجرم نمی تواند رهبر خوبی برای مردم باشد.
مردم ایران از آنجهت با این نظام در افتاده اند، زیرا برأی العین می بینند، این نظام حق زندگی کردن را از آنان ربوده است و آنان را از آزادی و حقوق انسانی شان محروم کرده است. ایرانیان استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی می خواهند و قصد دارند حقوق پایمال شده خود را بدست بیآورند. پس چرا شما تلاش دارید آنان را در چارچوب نظام محبوس کنید و مردم را از دستیابی به حقوق خود منع می کنید؟ چرا آنان را مجبور به اطاعت از قوانین نظامی می کنید که خود حکومتگران پای بند به آن نیستند؟
جنبش کنندگان چون با نظام ولایت مطلقه فقیه مخالف هستند به مقابله با آن برخاسته اند. برخاسته اند تا به حقوق انسانی خود نائل آیند، و در این راه سرکوب میشوند، به زندان می افتند، شکنجه می ببینند، کشته میشوند و بود و نبودشان نابود مي شود. و بهمین خاطر شگفتی و تحسین جهانی را برانگیخته اند تا جائی که اوباما جایزه صلح نوبل خود را با ندا تقسیم می کند و مردم ایران میشوند مرد سال 2009 . آنوقت شما به آنان می گوئید از چارچوب نظام خارج نشوید، ساختارشکنی نکنید و مواظب باشید در دام چپ روی نیفتید و افراطی گری نکنید. اگر ایرانیان برای احقاق حقوق خود صدای اعتراض خود را بلند نکنند، پس چه راهی را باید انتخاب کنند تا به آزادی و دمکراسی دست یابند و سرنوشت خود را خویش تعیین کنند؟
آیا شما به شعارها و مطالبات مردم توجه می کنید و می شنوید که مردم در کوچه و بازار، در خانه ها و محافل خصوصی و عمومی و از همه مهمتر در دانشگاه ها و تظاهرات خیابانی چه می گویند؟؟ در حقیقت آنچه در حرکت مردم برجسته است، تسلیم نشدن به نیروهای ارعاب و سرکوبگر و بی محلی به پند و اندرز شما جمهوری اسلامی خواهان می باشد. شما بجای اینکه بطور پدرسالارانه به مردم امر و نهی کنید، بهتر است گوشها و چشمهای خود را باز کنید و اجازه دهید مردم خود راه خود را بیابند. امروز مردم بدنبال رهبران نیستند، این رهبرانند که بدنبال مردم و محتاج به آنان می باشند و در طی این شش ماه ثابت کرده اند که رهبران ناخوانده نمی خواهند . زیرا مردم به رهبرانی که خواسته های آنان را بیان نمی کنند و خود را با این خواستها تطبیق نمی دهند احتیاجی ندارند. قدری از حالت فضائی خارج شوید و به حالت زمینی برگردید.
از آنجائی که مردم با شعارها و مبارزات روزانه خود کلیت نظام را به چالش کشیده اند و نشان داده اند تا رهائی از یوغ استبداد به جنبش آزادیخواهانه خود ادامه خواهند داد و خواست آنان با خواست شما در تطابق نیست. شما هراسان شده اید که دور از دستتان خارج شده است زیرا در این توازن قوا شما اگر قوائی داشتید دیگر نگرانی خود را نسبت به اظهارات برخی فعالان سياسی و اجتماعی در داخل و خصوصاً خارج کشور اعلام نمی داشتید. دقیقاً از این زاویه است که می خواهید جنبش را در محدوه نظام زندانی کنید.
موضوع بحث اینست که مردم تحولی می خواهند در محدوده حقوق خودشان و شما تحولی می خواهید در محدوده نظام آنهم با چانه زنی در بالا بدون حضور مردم و برای کسب سهم خود در قدرت. مردم می خواهند سرنوشت خود را خود تعیین کنند شما می خواهید سرنوشت مردم را حاكمين تعیین کنند. ولی فقیه حاكم اين نطام است که مردم روزانه می گویند " ولایت اش باطله و خودش قاتله".
مردم بر خلاف رژیم نه پول نفت دارند، نه توپ و تانک و نه اسلحه ای، نه سپاه و بسیج و دیگر اراذل و اوباش سرکوبگری، نه قوه قضائیه، نه قوه مجریه و نه قوه مقننه ای، نه شورای نگهبان و نه خبرگان رهبری، نه قوای نظامی و نه قوای انتظامی. تنها اسلحه ای که در چالش خود با نظام دارند صدا آنان است که شما جمهوری اسلامی خواهان سکولار و مذهبی این را هم می خواهید از آنان بگیرید و آنرا خفه کنید.
فرض کنیم سید علی خامنه ای و همسفرانش بهترین آدمهای دنیا می باشند، و بقول احمدی نژاد ایران آزاد ترین کشور دنیا است، و رژیم جمهوری اسلامي دمکرات ترین رژیم دنیا است. آیا مردم حق دارند مخالف این رژیم و سردمداران آن باشند و خود رژیم دلخواه خود را تعیین کنند و بر سرنوشت خویش حاکم شوند یا نه؟
رژیم رفتنی است و سقوط آن حتمی است. جبهه مردم روز بروز رادیکال تر میشود و مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه در سرا سر ایران طنین انداز شده است. جنگ در جبهه قدرتمداران روز بروز حادتر میشود و رژیم در سطح بین المللی بي اعتبار تر مي گردد. بنا براین صدای مردم خفه شدنی نیست. اگر در فکر ایران و ایرانیان هستید باید همدوش مردم بتدریج پا را از چارچوب نظام فراتر نهید و تلاش نمائید، با نیروهای دمکرات و آزادیخواه داخل و خارج از کشور، جبهه ی استقلال و آزادی را بر موازین حقوق بشر و با هدف استقرار ولایت جمهورمردم تشکیل دهید. اختلافات گرایشهای سیاسی موجود خود جزئی از دمکراسی محسوب میشود؛ باید بر اساس اشتراکات به توافق رسید تا راه پیروزی مردم را هموار ساخت. و گرنه کشورهای قدرتمند آلترناتیو خود را بما تحمیل خواهند کرد و مطمئن باشید هم اکنون آنان برای ما در حال برنامه ریزی هستند.
سرافراز و پیروز باشید
Fa_rastgou@yahoo.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد