logo





از خواهران میرابل تا ندا و ترانه

يکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۸ - ۲۲ نوامبر ۲۰۰۹

فریبا ثابت

در 25 نوامبر 1960 در شمال جمهوری دومینیکن جسدهای سه زن در کنارمردابی دور افتاده از شهر پیدا شد. این جسدها متعلق به سه خواهر به نامهای پتریسیا، مینروا وماریا میرابل بودند که هر سه آنها از طرفداران آزادی و عضو جنبش مقاومت بوده و علیه دیکتاتور رافائل تریژیلو مبارزه می کردند.حکومت اعلام کرده بود که اینها در یک تصادف رانندگی کشته شده اند. اما خیلی زود همه مردم متوجه شدند که این سه خواهربه دستورمستقیم دیکتاتور، پس ازتجاوز جنسی به آنها ، به قتل رسیده اند.قتل این سه خواهر باعث بروزتشنجات زیادی در جامعه شد وجنبش مقاومت را توسعه داده و به پیروزی رساند.
خواهران میرابل سمبل مقاومت شدند. در سال1981 زنان امریکای لاتین روز 25 نوامبر را روز جهانی مبارزه علیه خشونت وارده بر زنان اعلام کردندودر سال 1999 سازمان ملل آن را به رسمیت شناخت.
46 سال بعد گویا باز سناریوتکرار میشود اما این بار نه در امریکای لاتین که در ایران و باز ندا ، ترانه و ... سمبل مقاومت بی نظیر مردمی شدند که زنان در آن نقش برجسته ای دارند .
زن ایرانی ، زن قربانی استبداد و خشونت بی هیچ هراسی بنیاد استبداد را به چالش می کشد و بهای جسارت خود را با زندان، شکنجه، تجاوزو کشتار می پردازد. زنان در این مدت نشان دادند که نه تنها دنباله رو نیستند که فعال و کنشگرند که جسارت و توان خود را باز یافته و سرکوب و تجاوز و کشتار مانعی برای احقاق حقوق از دست رفته آنها نیست. واقعیت این است که سهم زنان در سرکوب ها و در صدر آنها تجاوز نه نصف مردان که هم طراز و در جاهایی خشن ترو بیشتر است.در این جا دیگر زن و مرد ندارد.باید به هر قیمتی مقاومت را شکست.
اما نگاهی گذرا به حوادث چند ماهه اخیر نشان میدهد که حضور کمی و کیقی زنان در جنبش نه تنها کمتر نشده که رو به افزایش است.زنان توان و جسارتهای بی نظیر از خود نشان می دهند .
زن ایرانی به قدرت و توانایی فردی و جمعی خود آگاه گشته و پتانسیل خود را باز یافته است.این توان آرام آرام و با برآمد نسل جدید شکل گرفت و زنان را از انفعال و سرنوشت محتوم ، به زنانی فعال و کنشگر تبدیل کرد . زنانی که در این خیزش مردمی پیشتاز هستند. زنانی که دیگر نمی خواهند شهر وند درجه دو باشند.زنانی که نابرابری و تبیعض های قانونی ونهادی شده را در مورد خود نمی پذیرند.زنانی که خشونت های دائمی خانگی و اجتماع را بر نمی تابند( خشونتی که ریشه در نابرابری دارد وزنان به خوبی به آن آگاهند).
اما در این جا سئوالی مطرح است: نقش زنان در این جنبش برای پیشبرد مطالبات اخص خود چیست؟
ایا تنها حضور فیزیکی و شعارحق شهروندی کافی است ، در جامعه ای که زنان شهروند درجه دو محسوب می شوند؟
آیا دموکراسی وحقوق شهروندی بدون برابر حقوقی زن ومرد ممکن است؟
آیا ما زنان تنها می خواهیم در سرکوب و شکنجه با مردان برابر باشیم و بر این باوریم که بدون مطالبات مشخص و در پرتو شعارهای کلی می توانیم به برابری حقوقی برسیم؟
حضور گسترده و فعال زنان در جنبش همگانی اخیر هر چند لازم و ضروری است اما کافی نیست.باید توجه داشت که مسئله زنان در ایران از صرف تبعیض فراتر رفته وما با مسئله آپارتاید جنسی روبه رو هستیم.در ایران نابرابری زن و مرد قانونی و نهادینه است.زن طبق قانون جزائی و مدنی نصف مرد است.در حوزه سیاسی اقتصادی و اجتماعی از حقوق مساوی با مردان بر خوردار نیست.بسیاری از مشاغل برای زنان ممنوع است.زنان در اقتصاد ایران نقش فعالی ندارند.خشونت علیه زنان تقریبا قانونی است ومجازاتی به دنبال ندارد. حتی در سنگسار کردن هم ، زن و مرد به یکسان سنگسار نمی شوند .
پس اولین قدم ومقدم برهرچیز تلاش برای تضمین برابر حقوقی است و حق برابری در پرتو هیچ شعار کلی نمی توان به آن رسید.
برای فهم بیشتر مطلب کمی به عقب برمیگردیم و نگاهی بسیار گذارا به جنبش زنان می اندازیم. مسلما آنچه می توان از آن به عنوان جنبش زنان یاد کرد به مشروطیت بر میگردد. زنان در لباس مردانه دوش به دوش مردان برای عدالت و مشروطیت جنگیدند. اما زنانی هم بودند که درلوای مشروطیت شعار آموزش همگانی برای زنان را فراموش نکردند.
در سال های 20 تا 30جنبش زنان فعال شده وسازمان های زنان شکل گرفت. این سازمان ها نقش بسیار فعالی در آگاهی زنان به حقوق خود داشتند.حق رای، حق پوشش، حق آموزش تا سطوح عالی از مطالبات اصلی آنها بود وبرای بدست آوردنش تلاش فراوانی به عمل آوردند.
در دهه 40 متاسفانه به دلیل خفقان شدید حاکم بر جامعه و نبود نهادها و سازمان های زنان ،روشنفکران زن ما به این نتیجه رسیدند که در پرتو آزادی و عدالت اجتماعی مسئله زنان خود به خود حل خواهد شد. این تفکر بخوبی خود را در قیام مردمی 57 نشان داد. زنان با وجود شرکت فعال در قیام در پشت شعارهای همگانی سنگر گرفته ونه تنها از طرح مطالبات اخص زنان طفره رفته بلکه با بی توجهی به اولین علایم سرکوب یعنی حجاب اجباری از حق آزادی پوشش دفاع نکرده و به مرور تمامی حق وحقوق خود را از دست داده و به شهروند درجه دو ونصف مردان تبدیل شدند.
درست است که موقعیت زنان امروز با زنان 57 فرق اساسی دارد.حضور زنان از سطح روشنفکران فراتر رفته و به جنبش توده ای زنان تبدیل شده است. جنبشی رنگارنگ که زنان با هر عقیده و مرامی خود را در آن بازیافته اند و به حقوق خود به خوبی آگاهند.اما علیرغم این پیشرفت بسیار چشمگیر نسبت به 57 باز همان مسئله همگانی بودن جنبش به چشم می خوردو باز زنان باید خواسته های خود را به نفع مطالبات محور رها کنند،باز باید یک رنگ بود نه رنگارنگ.باز باید در کنار مطالبات محوری مطالبات دیگری مطرح نشده وبرآیندی از جنبش های گوناگون نباشد.و ...
ودر نتیجه باز تراژدی تکرار شده وزنان اولین قربانی آن هستند. تجربه دیگر کشورهای جهان به ما نشان میدهد که برابرحقوقی زن و مرد حاصل تلاش بی شائبه زنان و فراموش نکردن مطالبات اخص زنان در هر مرحله و حل نشدن آن در جنبش همگانی بوده است.برای نمونه می توان از جنبش 1968 یاد کرد که در ابتدا از فرانسه شروع شد وبعد سراسراروپارا فرا گرفت.البته ناگفته نماند که زنان این کشورها هرگز دست از مبارزه بر نمی دارند چرا که علیرغم بدست آوردن برابری حقوقی هنوز راه درازی برای رسیدن به برابری واقعی در عمل دارند.پس کار خود را پایان یافته نمی دانند ومبارزه دائمی را وظیفه خود، برای از بین بردن تبیعض های موجود می دانند.
جنبش زنان ایران بعد از 57 راه درازی را پیموده و در این راستا نسل جدیدی از زنان شکل گرفته است که بدرستی با مسئله زنان برخورد جدی تری می کند. پس باید هوشیاری خود را از دست نداد. نا برابری ، تبعیض، خشونت در مورد زنان قدمتی به درازای تاریخ دارد. این مسئله جدی نیمی از جامعه آنقدر اساسی است که هرگز نمی تواند در پرتو و سایه هیچ مطالبات دیگری قرار گیردو هیچ دمکراسی بدون آزادی زنان متصور نیست.

پس خواست برابر حقوقی از همین جا واز همین امروز
2009-11-20 فریبا ثابت

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد