با نهایت تأسف، رفیق دیگری به خیل قربانیان جانباخته جمهوری اسلامی در خارج افزوده شد.
علیرضا رضایی در سال ۱۳۲۲ از خانوادهای متوسط در تهران متولد شد، اما به دلیل مشکلات معیشتی خانواده دوران نوجوانی را به سختی گذراند. او در دبیرستان با مسائل سیاسی آشنا شد. در پیش از انقلاب، در جریان یک هواپیماربایی، از ایران به عراق، شرکت داشت. در بغداد به سازمان انقلابی حزب توده ایران – در خارج از کشور پیوست. از سوی این سازمان، در سفرهایی به دبی برای کار در میان کارگران ایرانی و سپس هند و افغانستان فعالیت داشت. یک ماه قبل از انقلاب به ایران برگشت. در همین ایام، در چهارچوب برنامههای سازمان انقلابی، "دفتر هماهنگی" جهت کار و ارتباط با کارگران بنیان گرفت که علیرضا از فعالین آن بود. (با تشکیل حزب رنجبران، این دفتر به نام "هیئت مؤسس کنفدراسیون کارگران ایران" ثبت شد و از طرف وزارت کار (که داریوش فروهر وزیر آن بود)، به رسمیت شناخته شد و در اولین کنگره آن که در اردیبهشت ۱۳۵۷ تشکیل شد، علیرضا به عنوان دبیر اول هیئت دبیران آن انتخاب شد).
این هیئت هر هفته در دفتر آن، در خیابان تخت جمشید، جلسات هفتگی برگزار میکرد که به مرکز یا پاتوقی برای مراجعه بسیاری از واحدهای تولیدی و خدماتی تبدیل شده بود. کارگران با حضور خود در آنجا، مسائل و مشکلاتشان را مطرح میکردند و اعضای هیئت مؤسس به ویژه علیرضا با حضور در محلهای کارشان و یا در سخنرانیهایشان در محل کنفدراسیون به حل مشکلات کارگران کمک میکردند. در این راستا، در چند مورد با پیشنهاد و هدایت علیرضا چند اعتصاب سازماندهی شد.
یک مورد از فعالیتهای علیرضا در این دوره، رویارویی به فخرالدین حجازی، آخوند عربدهکش معروف در رادیو و تلویزیون بود که مدعی شده بود و تبلیغ میکرد که هیئت مؤسس کنفدراسیون کارگری از آمریکا و اسرائیل پول میگیرد. به پیشنهاد علیرضا و به ابتکار او چند نفری به خانه او که در قصری در نیاوران بود و با چند بسیجی مسلح محافظت میشد، میروند و با معرفی خود از او میخواهند تا در رابطه با اتهاماتی که بر کنفدراسیون و اعضای آن وارد کرده، منبع"اطلاعات" خود برایشان اعلام دارد. حجازی میگوید که شنیده است و به او این طور گفتهاند!
علیرضا با خشم و در اعتراض به او، یادآور میشود که منابع مالی ما حق عضویتهای بیش از ۵۰۰۰ عضو این تشکل در سراسر ایران و کمکهای مالی مردم است و بعد از کارگران همراه میخواهد تا جهت اثبات این حرف، کارتهای عضویت خویش را که در پشت آن مهر دریافت 2 تومان حق عضویت ماهانه قرار داشت، درآورده و به او نشان بدهند. با این اقدام او ظاهراً شرمنده شد و گفت: حق دارید، به من اطلاع نادرست دادند، من در صحبتهای بعدیام حتماً این گفته خودم را اصلاح میکنم.
او اما به گفته خویش عمل نکرد و برعکس آن، همزمان با شروع سرکوبها، یکی از سردمداران حمله به دفتر هیئت مؤسس بود.
علیرضا که بنا به تجربهاش، کمترین تردیدی در مورد ماهیت جمهوری اسلامی نداشت، با سخنرانیهای پرشور و رهنمودهای مناسب، تدریجاً فضای جلسات را رادیکالتر کرده و بر خلاف حزب که هنوز از رژیم حمایت میکرد، چه در آن جلسات و یا در مجله "کارگران ایران" نشریه هیئت مؤسس (که ۱۳ شماره از آن منتشر شد) و یا در جلسات شعبههایش (که در عرض یک سال موفق به ایجاد ۱۲ شعبه در شهرستانها شد)، علناً علیه رژیم و در دفاع از خواستهای کارگران موضعگیری میکرد و عملاً هیئت مؤسس به اولین واحدی در حزب تشکیل شد که رسماً تغییر موضع داده و به مبارزه علیه رژیم برخاست که آن را باید عمدتاً حاصل مبارزات و تلاشهای علیرضا و سایر دبیران کنفدراسیون در حزب دانست.
بعد از سرکوب و حملات رژیم به دفاتر هیئت مؤسس و دستگیری اعضاء و اعدام چند تن از مسئولین آن در تهران و شهرستانها و تعطیلی آن دفاتر، علیرضا ناگزیر مخفی شد و سرانجام سال ۱۳۶۵ از ایران خارج شد و به آلمان رفت. در این فاصله که حزب دچار انشعاب شده بود، علیرضا پس از مدتی سرگردانی و اختلافات به خصوص با دبیر اول حزب، بعد از مهاجرت به آمریکا رسماً از حزب جدا شد. او همزمان در "اتحاد چپ واشنگتن"، "کانون دوستداران فرهنگ ایران" و هر ساله در کمیته برگزاری مراسم یادبود قتلعام زندانیان سیاسی در سال های ۶۰ و ۶۷ نیز فعال بود و مدتی نیز عضو "نهادهای همبستگی با کارگران ایران" بود و برای ایجاد واحدهای این نهادها در آمریکا تلاش زیادی کرد.
او که برای تأمین معاش ناگزیر به کارهای سنگین و موقتی اشتغال داشت، مهره گردنش آسیب دیده و کمرش ضربه خورده بود، در سه سال پایان زندگی هر روز ضعیف و ضعیفتر میشد. به شکلی که در این میان، آثار بیماری پارکینسون نیز بیشتر در او نمایان شد، به طوری که در این اواخر قادر به حرف زدن هم نبود.
علیرضا رضایی پس از سالها مبارزۀ با جمهوری اسلامی و همزمان با آن، بیماریهای سخت جسمی، در نیمه شب ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵ در خواب دچار سکته قلبی شده و جان باخت. او انسانی کوشا، مقاوم و قاطع بود و برای هر کار سختی پیشقدم بود و ترسی از مشکلات و سختیهای راه نداشت.
یاد عزیزش گرامی باد
جمعی از یاران علیرضا
۲۲/ ۱۰ / ۲۰۲۵