تأثیر شیوههای تئاتری روضهخوانان را در رفتارهای بسیاری از سیاستمداران امروزی نیز میتوان به تماشا نشست. این گروه از سخنرانان نمیتوانند مقابل تریبون بیحرکت باقی بمانند. چون بدنشان را به هر سویی میگردانند و موقع فریاد زدن دستان خود را در هوا به جنبش درمیآورند. نمایندگان مجلس نیز هنجارهای نمایشیِ بسیاری از همین روضهخوانان را محترم میشمارند. نوعی از رقص بدن که متأسفانه کارکردهای تئاتری آن را در کمتر جایی به حساب میآورند.
گفته شد که روضهخوان ضمن روضهخوانی خود از سجع و دیگر آرایههای ادبی نیز سود میبرد. مهارتهای کلامی آنان در این عرصه نیز میتواند نمونهای موفق از کارشان را به اجرا بگذارد. استفادههای مکرر از واژههای مترادف یا متضاد نیز نتیجهی چنین تأثیری را دو چندان میکند. او در بیان همین مهارتهای کلامی به طور حتم از رقص بدن خویش بهره میگیرد. مرتضا مطهری و علی شریعتی همواره استادان خوبی برای اجرای چنین مهارتهایی از روضهخوانی شمرده میشدند. شریعتی در این عرصه تنها عبا و عمامه از مطهری کم داشت، وگرنه از اجرای موفق نمایشهای روضهخوانی چیزی از او کم نمیآورد.
هدف هر دو آن بود که همراه با حسین و فاطمه مظلومیتی را نیز از خود برای مخاطب بیافرینند. بدون تردید در پس چنین روضههایی طرفداری از مرتضا مطهری و علی شریعتی نیز در بین لایههای عوام جامعه بالا میگرفت. آنان هر دو هر چند بسیاری از آموزههای کاشفی را به چالش میگرفتند، ولی از قالبهای فکری و آیینی او در راستای تحقق دیدگاههای نه چندان اصلاحی خود سود میبردند.
بدون تردید علی شریعتی نیمی از شهرت را خود مدیون اجراهایی است که از متن سخنرانیهایش به عمل میآورد. انگار بخواهد در این گستره مسابقهای را از روضهخوانی با مرتضا مطهری به پیش ببرد. شریعتی همچنین در کاربرد آموزههای آیینی روضهخوانی، دست هر روضهخوانی را از پشت بسته بود.
پیداست که امر روضهخوانی تنها به قصد گریاندن مردم صورت نمیپذیرد. روضهخوانان باوری را تبلیغ میکنند که ضمن همین گریه گناهان حاضران در مجلس هم بخشیده خواهد شد. بخشیده شدن گناهان زمینههای کافی فراهم میبیند تا برای حضور افراد در بهشت مجوزهای لازم صادر گردد. روضهخوانان در همین راستا روایتهای فراوانی را نیز از فاطمه و حسین نقل میکنند تا برای مردم هیچ شکی در دستیابی به این بهشت موهوم باقی نگذارند. نمونههای فراوانی از همین روایتها را کاشفی نیز در روضةالشهدا آورده است. اما چنین روایتهایی هرگز به تاریخ راه نمیبرد. چون راویان چنین داستانهایی آرزوی خود را به جای واقعیتهایی از تاریخ نشاندهاند. در حالی که مردم عادی تمامی روایتهایی از این نوع را به جای واقعیتهای تاریخی مینشانند.
کتابهای دینی شیعه نسبت به خندیدن نظر موافقی نشان نمیدهند تا فقط گریهی پیروان خود را ارج بگذارند. چون گریه در توبهی مردم تسهیلگری لازم به عمل میآورد تا از گناهان پیشین ایشان هیچ اثری باقی نماند. در عین حال، در فضای گریه نمونهای از مظلومیت شیعه نیز به نمایش درمیآید تا عشق به عدالت و دادگری ضمن دستورهای اخلاقی آن تحسین گردد.
روضهخوانان امروزی برای گریاندن مخاطبان خود شگردهایی را نیز به کار میگیرند. چنانکه دستور میدهند تا چراغهای مسجد را خاموش کنند. سپس مردم نیز در تاریکی مسجد پناه میگیرند تا هرچه بیشتر و بهتر به گریهی خود ادامه بدهند. باور عمومی بر آن است که گریه سرآخر خواهد توانست از درد و رنج ایشان بلاگردانی به عمل آورد. در نمونهای دیگر گفته میشود که قرآنها را بر سرشان بگذارند. در واقع تلاش میکنند تا از توان قداست قرآن برای بخشش گناهان خویش شفاعت بجویند. بیدلیل نیست در مذهب شیعه بیش از هر دین و آیینی موضوع شفاعت را بزرگ نمودهاند. با همین نگاه است که برای شفاعت گرفتن نیز آداب و رسوم ویژه و ذکرهای مخصوصی را سامان میبخشند.
مداحان در جامعههای مذهبی امروزی بیش از روضهخوانان ارج و قرب یافتهاند. چون در گریاندن مردم بیش از هر روضهخوانی هنرنمایی مینمایند. ولی در منبر رفتن روضهخوان، زمان و وقت کمتری به ذکر مصیبت اختصاص مییابد. در حالی که مداح تمامی وقت خود را به مصیبت اهل بیت اختصاص میدهد. مداحان امروزی همچنین به دستگاههای موسیقی و فنون آواز آشنایی کامل دارند. حتا از موسیقی متال و رپ نیز در همین راستا سود میبرند. پدیدهای نو که جوانان نیز به اجرای آن اقبال بیشتری نشان میدهند. چنانکه امروزه اغلب روضهخوانان بر حال مداحان غبطه میخورند. از سویی درآمدهای میلیاردی مداحان نیز بهانه کافی به دست روضهخوانان داده است تا همواره از ایشان بگریزند. جدای از این، مداحان در نگاه روضهخوانان متهم هستند که در ذکر مصیبت خویش به دروغ و افسانهپردازی روی میآورند. چیزی که روضهخوانان نیز هرگز نتوانستهاند بیزاری خود را از تکرار خرافهآمیز آنها اعلام نمایند.
چنانکه هر دو گروه از تکرار ماجرای تیر سهشاخه، دستان بریدهی ابوالفضل، بریدن انگشت امام به قصد دستیابی به انگشتر، تازه دامادی اکبر یا قاسم، جریان یافتن خون کشتهشدگان تا زین اسب امام، سخن گفتن سر بریده با دشمنان و ... به قدر کافی سود میبرند. ناگفته نماند بسیاری از افسانههای واقعهی کربلا را در داستانهای جرجیس پیامبر نیز آوردهاند. تا آنجا که بسیاری از عملکردهای جرجیس با گزارشهای واقعهی کربلا نیز همپوشانی دارد.
روضهخوانان و مداحان نیز با تکرار افسانههایی از این دست مخاطب خود را میگریانند. ذکر ظرایف این داستانها شرایطی را آماده میکند تا هر شنوندهای خواسته یا ناخواسته به گریه تن در دهد. گریهای که در نهایت به پیروزی هنرمندانهی روضهخوان یا مداح مجلس صحه میگذارد. آنها به طور طبیعی چنین گریههایی را به پای هنرنمایی خویش مینویسند. تا آنجا که انگار تمامی بینندگان، نمونهای کامل از وقایع صحرای کربلا را به تماشا نشستهاند.
روضه نیز همانند تعزیه نمایشی آیینی است که نقش اصلی آن را به روضهخوان وامیگذارند. روضهخوان هر چند به تنهایی در این گستره نقش میآفریند، اما تلاش میورزد تا از مشارکت عملی مخاطبانش نیز در این خصوص سود بجوید. با همین دیدگاه است که هر از چندگاهی از حاضران در مجلس میخواهد که صلوات بفرستند. فرستادن صلوات فرجهای برای روضهخوانان فراهم میبیند تا روایت خود را بهتر سامان ببخشند. در عین حال، مردم را نیز آموزش دادهاند که در صورت ذکر نام پیامبر همگی صلوات بفرستند. صلوات فرستادن جدای از ذکر نام پیامبر گاهی نیز با آوردن نام "حضرت قائم"، امام دوازدهم شیعیان پیوند میخورد. مردم هم پذیرفتهاند که در این موقع همگی از جایشان برخیزند و صلوات بفرستند. روضهخوان سپس از مردم میخواهد که اندکی جلوتر بیایند تا جای بیشتری برای نشستن تازه واردان مجلس آماده گردد.
روضهخوانان گاهی نیز از حاضران در مجلس میخواهند تا دعای ویژهای را ده بار تکرار نمایند. باور عمومی بر آن است که همراه با چنین تکراری حاجت افراد هم برآورده خواهد شد. به عبارتی روشن، بخشهایی ویژه از آیینهای بلاگردانی تودههای مردم هم به نام روضهخوانان صورت میپذیرد. رسمهایی از این دست شرایطی را آماده میکند تا روضهخوان در نمایش خود هرگز تنها باقی نماند. چنانکه بسیاری از همین حاضرانِ در مجلس نیز در برگزاری رسمهای آیینی او مشارکت میورزند و نقش میآفرینند. نوعی از تئاتر فردی که سر آخر میتواند مردم را نیز به نقشآفرینی در نمایش خویش بکشاند.
روضهخوانی نیاز روانی بسیاری از مخاطبان خود را برآورده میکند. چون به خواست همین مخاطبان، به ظاهر از درد و رنج ایشان بلاگردانی به عمل میآورد. در ثانی از توبه و بازگشت ایشان به سوی خداوند نیز در عمل حمایت میکند. سرآخر نیز رضایتی را برای مخاطب به همراه خواهد آورد. انگار بخواهند از رسم- آیینهای دین در راستای درمان روانی پیروان خویش سود بجویند.
اما دنیای مدرن امروز چنین راهکارهایی را برای درمان شهروندان جامعه برنمیتابد. دنیای مدرن راههای علمی و عملی دیگری را پیش روی انسان میگذارد، بدون آنکه بخواهد تخدیر روانی انسانها را امری مجاز بشمارد. پیداست که تخدیر روانی هرگز نمیتواند جای درمان علمی را در جامعهای امروزی پر کند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد