logo





ژولیانه فون میتل‌اشتادت و مالک تنتش

اگر قرار است بمیریم، پس چنین باد

اشپیگل شماره ۳۹ سپتانبر ۲۰۲۵

يکشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۵



در جنگ غزه، نیروهای اسرائیل به سمت شهر غزه پیش می‌روند، جایی که صدها هزار فلسطینی زندگی می‌کنند. مجله اشپیگل با دو تن از آن‌ها گفتگو کرده است: یکی می‌خواهد بماند و دیگری تازه فرار کرده است.

ایاد عزّام روز دوشنبه می‌گوید که نمی‌خواهد شهر غزه را ترک کند. او نمی‌خواهد دوباره فرار کند، وارد دنیای نامعلومی شود و دوباره در چادری زندگی کند. به همین دلیل، خانواده‌اش تصمیم گرفته‌اند بمانند. خانه او در جنوب‌شرقی شهر غزه تخریب شده و محله‌اش در ویرانه‌هاست. او یک آپارتمان در مرکز شهر اجاره کرده، اما انتظار دارد به زودی مجبور به ترک آن شود، چرا که با پیشروی ارتش اسرائیل، حتی آنجا هم امن نخواهد بود.

علاوه بر این‌که خانواده او پیش‌تر در جنوب غزه تحت شرایط فاجعه‌باری زندگی کرده‌اند، ایاد عزّام می‌گوید پول کافی برای سفر به جنوب و خرید یک چادر ندارد. او تخمین می‌زند که هزینه این دو مورد حدود ۱۲۰۰ یورو می‌شود؛ مبلغی رویایی و بسیار زیاد برای خانواده‌ای پنج نفره. «حتی اگر جایی برای اسکان پیدا کنیم، در جنوب هم امن نخواهیم بود»، او می‌گوید، «چرا که اسرائیل آنجا را هم مرتباً بمباران می‌کند.» او می‌افزاید: «قدرت اشغالگر ادعا می‌کند که "مناطق امن انسانی" وجود دارد، اما این درست نیست.»

پیش از قطع تماس تلفنی، عزّام با ناامیدی می‌گوید: «مدت آینده برای همه کسانی که در شمال نوار غزه مانده‌اند، سخت خواهد بود. اما اگر سرنوشت ما زنده ماندن باشد، زنده خواهیم ماند. و اگر قرار است بمیریم، پس چنین خواهد شد.»

چند ساعت بعد، در شب دوشنبه، ارتش اسرائیل حملات گسترده‌ای را به شهر غزه آغاز کرد. کابینه امنیتی اسرائیل این عملیات را از ماه اوت تصویب کرده بود و هدفش نابودی حماس و آزادسازی گروگان‌ها عنوان شد. مذاکرات برای معامله گروگان‌ها پیشرفتی نداشت، بخشی از آن به این دلیل بود که دولت اسرائیل نمی‌خواست متعهد به پایان جنگ شود. با حمله به رهبری حماس در دوحه در ۹ سپتامبر، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، نشان داد که دیگر روی مذاکرات حساب نمی‌کند.

در همان روز، تمامی ساکنان برای فرار فراخوانده شدند – طبق برآورد سازمان ملل، یک میلیون نفر. با این اقدام، کل نیمه شمالی نوار غزه به «منطقه تخلیه» تبدیل شد. برای ساکنان این مناطق یعنی اگر بمانند، خطر کشته شدن توسط ارتش وجود دارد، ارتشی که در این مناطق به ندرت به غیرنظامیان توجه می‌کند. پیش از این هم، ارتش حملات خود در شهر غزه را شدت بخشیده بود و جنگنده‌ها چندین برج بلند در مرکز شهر را ویران کردند. وزیر دفاع اسرائیل، اسرائیل کاتز، پس از آغاز عملیات در شبکه «ایکس» نوشت: «غزه در آتش می‌سوزد. ما تا تحقق مأموریت کوتاه نخواهیم آمد.»

ایاد عزّام روز سه‌شنبه پس از چندین تلاش قابل تماس شد. او می‌گوید: «ارتش از ما فاصله چندانی ندارد. تمام شب بمباران بود، بسیاری کشته و زخمی شدند و هنوز افراد زیادی زیر آوار مانده‌اند.» اوضاع به‌شدت تنش‌زا است، اما او همچنان تصمیم خود برای ماندن و اجتناب از جابجایی دوباره را حفظ کرده است.

مقامات اسرائیل اعلام کرده‌اند که ۳۵۰ هزار نفر شهر غزه را ترک کرده‌اند، تقریباً ۴۰ درصد جمعیت. سازمان ملل تنها از کمی بیش از ۲۰۰ هزار نفر که تا کنون فرار کرده‌اند، سخن می‌گوید. اما فرقی ندارد کدام آمار را بپذیریم، اکثریت هنوز در شهر حضور دارند. بسیاری وضعیتی شبیه خانواده ایاد عزّام دارند: پولی برای سفر ندارند، چادری برای اسکان در دسترس نیست و توانایی دوباره جمع کردن وسایل و رفتن به جنوب را ندارند. یا اصلاً نمی‌توانند فکر جابجایی دوباره و ناامنی بازگشت احتمالی را تحمل کنند.

بسیاری از آن‌ها سال اول جنگ را در جنوب غزه و در شرایط فاجعه‌آمیز گذرانده‌اند. در ژانویه، در طول آتش‌بس تقریباً دو ماهه، به شمال بازگشتند. برخی فقط ویرانه‌ها را یافتند و برخی توانستند خانه‌های خود را تعمیر و دوباره قابل سکونت کنند. اکنون مجبورند دوباره همه چیز را ترک کنند. با این حال، منطقه‌ای که می‌توانند در جنوب ساکن شوند در ماه‌های گذشته به‌طور پیوسته کوچک‌تر شده است و اکنون تنها یک نوار ساحلی به طول حدود ۲۰ کیلومتر و عرض سه تا پنج کیلومتر باقی مانده است، جایی که بیش از دو میلیون نفر باید در آنجا پناه بیابند.

ارتش اسرائیل هرچند همواره از «تخلیه» سخن می‌گوید، اما این تنها یک ایهام برای «اخراج» است. اسرائیل به آوارگان کمکی نمی‌کند، در حالی‌که کارشناسان معتقدند دولت به‌عنوان قدرت اشغالگر مسئول تأمین نیازهای مردم است. اما در عمل، کمک‌ها عمدتاً مسدود می‌شوند: داروها، کمک‌های انسانی و تجهیزات پزشکی بارها و بارها در گذرگاه‌های مرزی اسرائیل به غزه رد می‌شوند. مقامات اسرائیلی ماه‌ها واردات چادر را هم مسدود کردند و تنها از اواسط اوت دوباره اجازه ورود چادر داده‌اند. با این حال، دفتر امداد اضطراری سازمان ملل (OCHA) که هماهنگی کمک‌های انسانی در غزه را بر عهده دارد، هفته گذشته گزارش داد که تنها ۱۴۰۰ چادر در غزه به دست مردم رسیده است. در حالی که نیاز بسیار بالاست: طبق برآورد OCHA، ۱.۴ میلیون نفر به چادر نیاز دارند. همچنین کمبود لوازم بهداشتی، وسایل آشپزی، آب آشامیدنی و توالت احساس می‌شود؛ فهرست کمبودها بی‌پایان است.

روزنامه «هاآرتص» از کارکنان وزارت دفاع اسرائیل نقل می‌کند که «منطقه انسانی» در جنوب غزه برای این تعداد جمعیت طراحی نشده است و نگرانی از هرج‌ومرج و شیوع بیماری‌ها وجود دارد.

وضعیت پزشکی نیز برای تعداد زیادی از آوارگان کافی نیست. نیمی از بیمارستان‌های فعال نوار غزه در شهر غزه قرار دارند و اگر در نتیجه عملیات زمینی مجبور به تعطیلی شوند، طبق نظر کارشناسان قابل جایگزینی نیستند. همچنین تأمین غذا که به تازگی کمی بهبود یافته بود، مجدداً تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. همین وضعیت در سال اول جنگ نیز وجود داشت، زمانی که ساکنان شمال نوار غزه از گرسنگی رنج می‌بردند، زیرا ارتش اسرائیل دسترسی سازمان‌های امدادی را مسدود کرده بود. کمبود مواد غذایی هنوز هم ادامه دارد، به‌خاطر محاصره کامل اسرائیل و محدودیت‌های وارداتی موجود. طبق گزارش یونیسف در اوت، هر هفتمین کودک مورد بررسی دچار سوءتغذیه بود و در شهر غزه این رقم به یک پنجم کودکان می‌رسید. طبق آمار وزارت بهداشت غزه تحت کنترل حماس، تاکنون ۴۲۵ نفر به دلیل سوءتغذیه جان خود را از دست داده‌اند که یک‌سوم آن‌ها کودک بوده‌اند.

با پیشروی ارتش اسرائیل، انتظار می‌رود در روزهای آینده ده‌ها هزار نفر دیگر به جنوب نوار غزه حرکت کنند. در این میان، مریم العشی می‌تواند تجربه خود را روایت کند. در حالی که ایاد عزّام نمی‌خواهد دوباره آواره شود و در شمال می‌ماند، مریم برای نخستین بار به جنوب فرار کرده است.

او می‌گوید که در این جنگ تاکنون ۱۸ بار آواره شده است. در مدارس، ویرانه‌ها و خانه‌های دیگران زندگی کرده، اما همیشه در شمال نوار غزه مانده بود. اکنون، این زن ۲۲ ساله به همراه دو دختر کوچک، مادر و سه خواهر و برادرش به جنوب منطقه ساحلی فرار کرده‌اند. او می‌گوید: «در آخرین حمله ارتش به شمال غزه گرسنگی کشیدیم، آواره شدیم و هدف تیراندازی قرار گرفتیم. چندین بار به مرگ نزدیک شدیم و نمی‌خواستیم دوباره آن تجربه را تکرار کنیم.»

شنبه قرار بود یک کامیون خانواده و وسایلشان را به جنوب منتقل کند، اما نیامد. سپس آن‌ها راننده‌ای پیدا کردند که خودرو با تریلر داشت، اما وقتی همه وسایل بار زده شد، کلید خودرو شکست. تاریکی بود و پهپادها بر فرازشان پرواز می‌کردند. نهایتاً صبح زود خودرو دیگری پیدا شد و راننده با دریافت معادل ۳۰۰ یورو موافقت کرد که آن‌ها را به جنوب ببرد؛ مسافتی نزدیک به ۲۰ کیلومتر در امتداد جاده ساحلی.

تصاویر این روزها صف‌های طولانی خودروها، وانت‌ها و گاری‌های الاغ را نشان می‌دهد که به سمت جنوب حرکت می‌کنند، مملو از تشک، مبلمان و مردم. مریم العشی می‌گوید: «در طول مسیر همه جا ویرانه و خرابی دیدیم، کامیون‌های پر از آوارگان با وسایلشان و خودروهای شکسته در کنار جاده.» بسیاری از وسایل در طول مسیر افتادند؛ برخی جمع شدند و برخی مجبور شدند جا بمانند.

خانواده در جنوب شهر دیر البلح در یک زمین باز مستقر شده‌اند، جایی که فقط شن، بوته و آوار وجود دارد. برادرانش چادری خریدند که حدود ۵۶۰ یورو هزینه داشته است؛ به علاوه ۳۵ درصد کارمزد که در حال حاضر برای برداشت از حساب‌ها در غزه اعمال می‌شود. خوشبختانه نیازی به پرداخت اجاره زمین ندارند، زیرا زمین متعلق به بستگانشان است.

در مقابل چادر، درها، تخته‌های قفسه و کشوهایی که خانواده از خانه شمال غزه با خود آورده‌اند، انباشته شده‌اند. همچنین بالش و پتو، ظروف آب، کاسه‌ها، فلاسک، ذخایر آرد و ماکارونی که چند روز دوام دارند و چند صندلی و صندلی پلاستیکی نیز منتقل شده‌اند. همه این‌ها روی شن قرار دارند و درون چادر جا نمی‌شوند.

مریم العشی روی یکی از همین صندلی‌ها نزدیک چادر نشسته است، یک‌شنبه است و خانواده روز قبل به اینجا رسیده‌اند. او خسته و گیج به نظر می‌رسد. این نخستین بار است که مجبور است در یک چادر زندگی کند: سه در سه متر برای هفت نفر.

او می‌گوید: «ما نمی‌دانیم آیا روزی به شهر غزه بازخواهیم گشت، بنابراین سعی کردم تا حد ممکن وسایل خود را بیاورم.» نگاهش کمی سرگردان روی توده‌ای از وسایل می‌لغزد. «درها و کمد لباس خانه‌ام را آورده‌ام، اگر آن‌ها را رها می‌کردم، دزدیده یا خراب می‌شدند.» او آه می‌کشد: «حداقل می‌توانم برای روشن کردن آتش از آن‌ها استفاده کنم.»

خورشید بیرون می‌تابد و داخل چادر طاقت‌فرساست. سایه‌ای وجود ندارد. با این حال، فضا هر روز پر می‌شود، آوارگان جدید می‌آیند و چادرهای بیشتری برپا می‌کنند. قرار است بعداً یک توالت عمومی بسازند. تا آن زمان، آن‌ها سعی می‌کنند کم بخورند و بنوشند.

عشی می‌گوید: «سخت است، اما وضعیت ما هنوز از بسیاری بهتر است.» دخترانش، سلن و ایلین، سه و یک‌ونیم ساله، خوشحال و پرجنب‌وجوش اطراف را می‌گردند و خانه جدید خود را کشف می‌کنند. خواهرش کمی دورتر نشسته و کتاب‌ها و یادداشت‌هایش را جلوی خود دارد؛ او برای امتحاناتش مطالعه می‌کند و دو سال است که به‌صورت غیرحضوری مهندسی در دانشگاه اسلامی غزه می‌خواند.

در حالی که خواهرش خود را برای آینده‌ای نامعلوم آماده می‌کند، مادرشان بر گذشته سوگواری می‌کند. عشی می‌گوید که او نمی‌خواست برود، به چهارچوب در چسبیده و گریه کرده است، از ترس اینکه شاید هرگز به خانه خود بازنگردد. پدرش در جنگ اول غزه که در سال ۲۰۰۸ آغاز شد، فوت کرده بود. همچنین مریم العشی بیوه است؛ همسرش در اوایل دسامبر ۲۰۲۳ در یک حمله بمب‌گذاری کشته شد، آن زمان او باردار ایلین بوده است.

او می‌گوید: «او همراه با اعضای خانواده‌اش کشته شد، وقتی خانه‌ای که در آن پناه گرفته بودند بمباران شد.» تنها در همان ساختمان، حدود ۱۰۰ نفر همراه همسرش جان باختند. اجساد پیدا شده در قبرهای دسته‌جمعی دفن شدند. وقتی برادران همسرش ماه‌ها بعد به خانه بازگشتند تا جسد او را بیابند، بسیاری از اجساد فاسد و استخوان‌ها را پیدا کردند.

این ترس که دوباره چنین اتفاقی بیفتد، مریم العشی را به جنوب کشاند، اما او احساس امنیت نمی‌کند: «گاهی فرو می‌ریزم و گریه می‌کنم، چون نمی‌توانم درک کنم چگونه به اینجا رسیدیم. و شاید روزی آن‌ها به جنوب هم حمله کنند؛ آن‌وقت ما کجا برویم؟»

به نقل از هفته‌نامه اشپیگل شماره ۳۹ سپتانبر ۲۰۲۵
<7b>


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد