logo





سهام تانتش

دفتر خاطرات روزانه غزه
توالت‌های ابتدایی بین پرده‌های نازک

سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۲ سپتامبر ۲۰۲۵



انتظار برای کمی آب، اینجا در ۶ اوت در شهر غزه. با همین آب باید شست‌وشوکرد و دوش گرفت. عکس: محمود عیسی / رویترز

نویسنده ما روایت می‌کند چگونه در اردوگاه خود در غزه از بدنش مراقبت می‌کند: دو بار دوش گرفتن در هفته – و چرا زنان به‌طور ویژه رنج می‌برند.
من به یاد ندارم که تاکنون در نوار غزه با کمبود آب مواجه بوده باشیم. هرگز یاد نگرفته بودیم که آب را صرفه‌جویی کنیم و هیچ‌وقت هم برایم مهم نبود که آب از کجا می‌آید یا چگونه به دست می‌آید. آن زمان هیچ نعمتی در این مسئله نمی‌دیدم که بخواهم بابت آن از خدا شکر کنم.

امروزه ما دنبال آب هستیم، نه تنها برای نوشیدن، بلکه برای زنده ماندن. از زمان ازسرگیری جنگ در غزه در ماه مارس، بحران آب و بهداشت به‌طور بی‌سابقه‌ای تشدید شده است: در قلب بسیاری از اردوگاه‌های صحرایی که هزاران خانواده در آن زندگی می‌کنند، تأمین آب تمیز یا یافتن یک توالت قابل استفاده به چالشی روزانه تبدیل شده است.
بزرگ‌ترین دشواری ما در حال حاضر پیدا کردن آب تمیز است – نه تنها برای نوشیدن، بلکه برای استحمام، شستن ظروف، شستن لباس‌ها و وضو گرفتن قبل از نماز.

ایستادن در صف با سطل‌ها و تانکرها

هر صبح چشم‌هایم را در چادرمان باز می‌کنم؛ چادری که نه در برابر گرمای سوزان روز و نه در برابر سرمای شب ما را محافظت می‌کند. پس از آنکه خانه‌مان را از دست دادیم، همین چادر تنها چیزی است که برایمان باقی مانده است. حتی در ساعات اولیه صبح، بیرون سر و صدا و فریاد برپا است: کودکان و زنان تانکرهای خالی را حمل می‌کنند و مردان منتظر کامیون‌هایی هستند که آب توزیع می‌کنند. تنها منبع آب برای اردوگاه‌ها همین کامیون‌ها هستند که در خیابان‌ها حرکت می‌کنند. به محض اینکه صدای موتور یک کامیون را می‌شنویم، فریادها آغاز می‌شود: «آب! آب!»

همه می‌دوند، دنبال سطل‌ها و تانکرهای خالی می‌گردند، آن‌ها را جمع می‌کنند و برای گرفتن جایگاهی در صف جلوی شلنگ کامیون عجله می‌کنند. مردم از همه جا می‌دوند، دعوا می‌کنند و هل می‌دهند تا آب به دست بیاورند.

هر خانواده گروه‌های کوچکی تشکیل می‌دهد تا روند کار سریع‌تر شود: برخی تانکرهای پر شده را حمل می‌کنند و به دیگران می‌دهند، آن‌ها را خالی می‌کنند و دوباره به صف بازمی‌گردند.

حتی حمل آب هم چالشی بزرگ است. همه کمک می‌کنند، بدون توجه به سن و جنسیت: زنان، دختران، مردان، کودکان و سالمندان. تانکرها سنگین هستند و گاهی باید آن‌ها را مسافت‌های طولانی از میان خیابان‌های ویران حمل کرد، که کار را دشوارتر می‌کند.

یک سوراخ و یک صندلی توالت – اگر خوش‌شانس باشید

توالت‌ها نیز ابتدایی هستند: مردان یک سوراخ عمیق در زمین حفر می‌کنند، گودالی برای فاضلاب، چرا که شبکه فاضلاب خراب شده است. کنار این سوراخ، یک صندلی توالت قرار می‌دهند – یا برای کسانی که صندلی ندارند، فقط یک سطل با سوراخ در کف آن. این سطل به لوله‌ای متصل است که به گودال می‌رود.

هر چند چادر یک توالت عمومی مشترک دارند – برای مردان، زنان و کودکان. بنابراین این توالت‌ها همیشه شلوغ، پرجمعیت، سخت برای تمیز کردن و بدبو هستند.

توالت‌ها با پارچه‌های نازک پوشانده شده‌اند. در گرمای سوزان تابستان، این پارچه‌ها به سرعت فرسوده می‌شوند و به راحتی پاره می‌شوند، به‌طوری که در هر لحظه ممکن است سقوط کنند و بدن فرد را نمایان کنند. وضعیت دوش‌های موقتی که در همان محل قرار دارند نیز مشابه است.

به همین دلیل، هر لحظه‌ای که در این مکان هستم، در حالت هشدار به سر می‌برم: مراقب هر شکافی هستم که ممکن است از آن دیده شود. همیشه از وزش ناگهانی باد که ممکن است پارچه را برباید یا حمله هوایی نزدیک می‌ترسم. بسیاری از زنان و دختران حاضر به استفاده از توالت‌های اردوگاه نیستند. برخی می‌گویند که کمتر غذا می‌خورند و کمتر آب می‌نوشند تا در طول روز مجبور به استفاده از توالت نباشند.

دو سطل آب سرد یک دوش را می‌سازند

علاوه بر این، پس از مدتی، گودال فاضلاب به محل تجمع موش‌ها و حشرات تبدیل می‌شود. با گذشت زمان، این آفات تکثیر شده و وارد چادرها می‌شوند.

از زمانی که به اینجا نقل مکان کرده‌ایم، مشکل بزرگی با موش‌ها داریم. یک ماه کامل طول کشید تا تعدادشان را کاهش دهیم. هنوز به‌طور کامل از شرشان خلاص نشده‌ایم، اما اکنون کمتر از قبل هستند.

قبلاً دوست داشتم یک ساعت طول بکشد تا دوش بگیرم و از خودم مراقبت کنم، بدون آنکه نگران مصرف آب باشم. اما در اردوگاه، زمان دوش گرفتن بیش از ده دقیقه نیست. دو دلیل دارد: اول، مقدار کم آب سردی است که برای هر دوش در دسترس داریم: فقط یک سطل کوچک و آن هم فقط دو بار در هفته. اولش کافی نبود، اما یاد گرفتم با آن کنار بیایم و خودم را وفق دهم. دوم، وقتی دوش می‌گیری، مردم بیرون منتظر هستند.

در غزه دیگر خواب زندگی مرفه نمی‌بینیم؛ ساده‌ترین نیازهای زندگی به هدف روزانه ما تبدیل شده‌اند. آب، حریم خصوصی، پاکیزگی – چیزهایی که روزگاری بدیهی بودند، اکنون به رؤیایی دور دست بدل شده‌اند.

سهام تنتش، ۲۳ ساله، از بیت لاهیا، دخترخاله خبرنگار ما، مالک تنتش است. او تاکنون هشت بار آواره شده است.

از آغاز جنگ، خبرنگاران بین‌المللی نتوانسته‌اند به نوار غزه سفر کنند و از آنجا گزارش دهند.

به نقل از روزنامه تاتس


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد