logo





مادران پارک لاله ایران

برای لغو مجازات اعدام در ایران، این قتل سازمان یافته‌ی دولتی که حق زندگی را از مردم سلب می‌کند، متحدانه بپاخیزیم!

سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۹ اوت ۲۰۲۵

madaran-pl-s.jpg
حاکمیت فاشیستی- ارتجاعی - اسلامی ایران بیش از ۴۶ سال است که انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ علیه نظام دیکتاتوری سلطنتی را به شکل سازمان یافته مصادره کرده و به وحشیانه‌ترین شکل ممکن مخالفان و مبارزان را سرکوب و بازداشت می‌کند، شکنجه می‌دهد و می‌کُشد.

کشتار مبارزان زیر سلطه‌ی حاکمیت اسلامی ایران از سال ۱۳۵۸ در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان آغاز شد و سپس به نام - انقلاب فرهنگی- در سال ۱۳۵۹، حذف مخالفان و مبارزان سیاسی را به شکل گسترده به‌صورت؛ اخراج، دستگیری، شکنجه و کشتار ادامه دادند و در دهه‌ی شصت به اوج خود رساندند و در تابستان سال ۶۷، پس از پایان جنگ ایران و عراق و قصد حاکمیت برای گذار به دوران سازندگی و سهیم کردن سپاه پاسداران و دیگر نیروهای سرکوب‌گرش در پروژه‌های اقتصادی برای کسب سود بیشتر، نیاز داشتند که زندانیان سیاسی مقاوم و آگاه را از صحنه‌ی روزگار حذف کنند و جوی فاشیستی در جامعه به وجود بیاورند تا هیچ صدای اعتراضی بلند نشود. در نتیجه به دستور روح‌الله خمینی رهبر وقت و شرکایش، نزدیک به پنج هزار زندانی سیاسی مجاهد و سوسیالیست را که حاضر نبودند از عقاید انسانی خود بگذرند را پشت درهای بسته در تابستان ۶۷ مخفیانه و بدون اطلاع زندانیان سیاسی و خانواده‌های آن‌ها، حلق‌آویز کنند و پس از گذشت نزدیک به چهار دهه، هنوز خانواده‌ها و جامعه‌ی دادخواه نمی‌دانند که چرا و چگونه این مبارزان را کُشتند و پیکرشان کجاست، در حالی‌که در همان بیدادگاه‌ها آن‌ها را به حبس محکوم کرده و برخی حکم‌شان پایان یافته بود و زندانیان و خانواده‌ها منتظر آزادی‌شان بودند.

در همین روزها نیز در آستانه‌ی سومین سالگرد قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی و آغاز خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» هستیم. جنبشی که ستون‌های این حاکمیت فاسد را به شدت لرزاند و دستاوردهای بسیار ارزشمندی به ارمغان آورد و این مبارزات به اشکال مختلف هم‌چنان ادامه دارد و زنان مبارز و پیشرو علیه ساختار مرد-پدرسالاری و علیه کنترل بر بدن خود و حجاب اجباری و علیه هرگونه تبعیض به شکلی انقلابی به پا خاستند و حاضر نیستند به عقب بازگردند. جنبش‌های مستقل و مردمی کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و دیگر زحمتکشان و آزادی‌خواهان و دادخواهان نیز هر روز در سراسر ایران و حتی در درون زندان‌ها در جریان است و حاضر نیستند سکوت کنند.

آن هم در شرایطی که حاکمیت با بحران‌های عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبرو شده و توان اداره‌ی جامعه را دارد از دست می‌دهد و به شدت از شعله‌ور شدن این اعتراض‌ها که در تمام سطوح جامعه در جریان است، واهمه دارد که مبادا علیه این نظام سراسر تبعیض، متحدانه به پا خیزند. به همین دلیل از تنها امکانی که برای مهار جنبش‌ها دارد یعنی سرکوب، به شدیدترین شکل ممکن استفاده می‌کند، مبارزان را پیاپی دستگیر می‌کند و شکنجه می‌دهد و حکم اعدام صادر می‌کند تا بتواند از حرکت‌های اجتماعی و ایجاد تشکل‌ها و گردهم آیی‌ها جلوگیری به عمل آورد و شاید فرجی برایش ایجاد شود و بتواند اندکی بیشتر دوام بیاورد. هر از چند گاهی نیز تعدادی از زندانیان سیاسی را دستچین کرده و اعدام می‌کند تا از یک‌سو بتواند رعب و وحشت را در میان مردمی که از این حاکمیت متنفرند، بیفزاید تا تن به وضعیت موجود دهند و از سوی دیگر مبارزان را تست ‌کند که چقدر در برابر این جنایت‌ها حاضرند سکوت کنند. اما از ترس اوج گیری جنبش‌ها مدام تعدادی از زندانیان سیاسی را با وثیقه‌های سنگین آزاد می‌کند تا شاید بتواند تعادلی میان خشم و خوشحالی مردم در جامعه ایجاد کند.

همین روزها حکم اعدام شریفه محمدی زنی مبارز که در جنبش کارگری نیز فعال بوده است را در دیوان بیدادگر عالی کشور تایید کردند. زیرا از همبستگی جنبش‌های کارگران و زحمتکشان با جنبش زنان به شدت وحشت دارند و گمان می‌کنند که هم‌چنان مانند دهه‌ی شصت می توانند با ایجاد رعب و وحشت جامعه را به سکوت بکشانند. اما در این شرایط فاجعه‌بار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که اکثریت مردم برای گذراندن حداقل‌های زندگی جان به لب شده‌اند، علیرغم سرکوب‌ها هم نمی‌‌توانند جلوی اعتصاب‌های سراسری و گسترده در ایران را بگیرند. بی‌تردید این احکام ظالمانه و اعدام‌ها نیز هر کدام می‌تواند به جرقه‌ای تبدیل شود، به‌ویژه اعدام زنان مبارز در شرایطی که جنبش زنان پیشرو جنبش‌هاست، می‌تواند اعتراض‌ها را دوباره به اوج خود برساند. همان‌گونه که قتل حکومتی ژینا امینی به دلیل تبعیض علیه زنان و تبعیض علیه ملیت‌ها باعث خیزشی گسترده و انقلابی در سراسر ایران شد. زیرا زنان نماد ستم‌های چند گانه هستند و در نتیجه می‌توانند طیف‌های مختلفی را با خود همراه کنند و جنبش عظیمی را به راه بیاندازند. اعدام مبارزانی چون شریفه محمدی که زنی مبارز است و هم فعال در جنبش کارگری، نیز می‌تواند چنین پیامدی را برای حاکمیت داشته باشد. هم اکنون شاهدیم که در تجمع‌های معلمان و بازنشستگان آشکارا به احکام اعدام شریفه محمدی، وریشه مرادی و پخشان عزیزی و تمام زندان سیاسی اعتراض می‌کنند. پنجم مرداد نیز دو تن از بازداشت شدگان سال ۱۴۰۱ به نام‌های مهدی حسنی و بهروز احسانی اسلاملو را بی خبر از خانواده و جامعه و پشت درهای بسته اعدام کردند.

مسئولان شریک در جنایت‌های جمهوری اسلامی ایران قطعا بهتر از ما می‌دانند که این جنایت‌ها بی‌پاسخ نخواهد ماند و بالاخره روزی باید پاسخ‌گو باشند. هم‌چنان که پرویز ثابتی نتوانست از مشارکت در جنایت و شکنجه فعالان سیاسی در زمان شاه تبرئه شود. به نقل از سایت اخبار روز آمده است: « دادگاه فدرال آمریکا در فلوریدا دو رأی تاریخی در پرونده شکایت سه زندانی سیاسی سابق علیه پرویز ثابتی، مقام ارشد پیشین ساواک، صادر کرد که آن را پیروزی مهمی برای جان‌به‌دربردگان شکنجه و گامی تعیین‌کننده در مسیر عدالت دانسته‌اند. این آرا ضمن به رسمیت شناختن اسناد و شواهد متعدد درباره نقش مستقیم و آگاهانه ثابتی در هدایت و تسهیل شکنجه‌های سازمان‌یافته ساواک، درخواست او برای رد پرونده به بهانه مرور زمان را نپذیرفت و تهدیدها و اقدامات تلافی‌جویانه علیه شاکیان و وکلایشان را از عوامل مؤثر در تصمیم‌گیری اعلام کرد». آری جنایت مشمول مرور زمان نمی‌شود و امیدواریم روزی نه چندان دور، مسئولان جنایت‌کار جمهوری اسلامی ایران نیز در دادگاه‌هایی عادلانه و علنی در ایران محاکمه و مجازات شوند.

ما مادران پارک لاله ایران به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، هرگونه سرکوب، بازداشت، شکنجه و صدور احکام ناعادلانه حبس، شلاق، قطع انگشتان دست و صدور و اجرای تمام احکام اعدام چه برای زندانیان سیاسی و چه برای زندانیان غیر سیاسی را به شدت محکوم می‌کنیم و همراه با جنبش‌های مستقل و مردمی در ایران ایستاده‌ایم تا پایان و خواهان لغو فوری تمام احکام اعدام از جمله احکام اعدام برای شریفه محمدی، وریشه مرادی و پخشان عزیزی و نزدیک به شصت زندانی سیاسی دیگر هستیم. ما از صمیم قلب به خانواده‌های داغدار مهدی حسنی و بهروز احسانی اسلاملو تسلیت می‌گوییم و از اعماق جان نگران سلامتی و جان زندانیانِ در شرف اعدام و خانواده‌های آن‌ها هستیم. هنوز حال خراب و صدای گریه‌های دردناک مریم حسنی در گوشمان صدا می‌کند. هرچند می‌دانیم رنج از دست دادن عزیزان‌مان برای همگی ما بسیار سخت و طاقت فرساست، اما ضرورت دارد که این دردهای مشترک را به رزمی مشترک برای دادخواهی تبدیل کنیم و مصمم‌تر و همبسته‌تر از قبل علیه این حاکمیت ستمگر، ارتجاعی، فاسد و جنایت‌کار بایستیم و اجازه ندهیم که این جنایت‌ها را دوباره و دوباره تکرار کنند. هشیار باشیم، امروز جان شریفه محمدی در خطر است و فردا نوبت دیگری و جان یکایک جوان‌های عاشق و مبارز در ایران در خطر است و برماست که برای لغو مجازات اعدام در ایران بی اما و اگر، این قتل سازمان یافته‌ی دولتی که حق زندگی را از مردم سلب می‌کند، متحدانه بپاخیزیم. اعدام هرگز و برای هیچ‌کس را مصرانه بخواهیم.

ما از شما دادخواهان می‌خواهیم که برای دستیابی به مطالبات زیر با ما همراه شوید:

۱) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۲) لغو مجازات اعدام و شلاق و پایان دادن به هرگونه شکنجه و کشتار از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، قصاص، سنگسار، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایت‌های صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه‌هایی علنی، عادلانه و مردمی (مجازاتی به جز اعدام)، ۴) برخورداری از آزادی بیان، اندیشه، قلم بدون قید و شرط ۵) برخورداری از آزادی پوشش و حق کنترل بر بدن بدون قید و شرط، ۶) برخورداری از حق اعتراض، اعتصاب، تجمع، تشکل، سازمان‌ و احزاب مستقل، ۷) برخورداری از برابری حقوق شهروندی و رفع هرگونه تبعیض و ۸) جدایی دین از حکومت. ما اعتقاد عمیق داریم که ساختار سراپا فاسد، تمامیت‌خواه و دیکتاتوری مذهبی – ارتجاعی و غیر دموکراتیک حکومت اسلامی ایران باید در هم شکسته شود و طرحی نو در اندازیم و به آزادی، برابری، دموکراسی و عدالت اجتماعی دست یابیم تا بتوانیم از تکرار جنایت و تبعیض و بی‌عدالتی جلوگیری کنیم.

مادران پارک لاله ایران
بیست‌ و هفتم مرداد ۱۴۰۴



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد